دومین سال جنگ جهانی اول در ایران به ویژه در گیلان وقایعی رخ داد که به نهضت جنگل یا انقلاب گیلان معروف شد؛ جنبشی که به وسیله میرزا کوچک خان که مانند همه ایرانیان متعصب از مصائب وارده به کشور و هم میهنانش رنج می برد و به دنبال راه خلاصی از پریشانی و بی سروسامانی بود، رهبری می شد.
طبقات فهمیده و روشنفکر از اینکه در یک محیط آشفته ای به سر می بردند و در نهایت ناراحتی، انواع تعدی و بی اعتدالی را تحمل می کردند به ستوه آمده و منتظر فرصتی بودند تا در موقع مناسب با اقدامی دسته جمعی به این اوضاع ناگوار پایان دهند.
به همین دلیل هم میرزا کوچک خان در راه تحقق این نیت پیش قدم شد و در محیط مساعد گیلان که مردمی پیشرو و آماده مبارزه داشت به تشکیل کانون مقاومت پرداخت اما با توجه به شرایطی که پیش آمد از نیروهای دولتی شکست خورد و در کوه های خلخال اسیر برف و بوران شد و سرانجام در ۱۱ آذر ۱۳۰۰ خورشیدی به شهادت رسید.
بحران در مشروطه، جنگ جهانی و شکل گیری جنبش جنگل
ملت ایران که پس از استقرار انقلاب مشروطه انتظار رفاه، آزادی و استقلال را داشت با مصائب و مشکلات زیادی مواجه شد که ناشی از حوادث و جریانات داخلی و خارجی بود. در سال های پایانی سده ۱۹میلادی، رقابت میان قدرت های بزرگ که از اوایل این سده آغاز شده بود به اوج خود رسید و مداخلات آنان در کشورهای مستعمره و تحت سلطه افزایش یافت. پس از آغاز دوره صلح مسلح ورود به دسته بندی های بین المللی و تقویت نیروی نظامی در صدر برنامه های قدرت های بزرگ قرار گرفت و در اوایل سده ۲۰ میلادی قرارداد ۱۹۰۷ میان روسیه و انگلیس به منظور حل اختلافات ۲ کشور در برخی از مناطق جهان به امضا رسید که درباره ایران نتیجه این قرارداد چیزی جز تقسیم ایران نبود.
با بالا گرفتن اختلاف ها و مناقشه های بین المللی و به دنبال بروز بحران هایی چند، آتش جنگ جهانی اول دنیا را در کام خود فرو برد و در حالی که ایران بی طرفی خود را اعلام کرد، بخش هایی از خاک این سرزمین اشغال و عملاً صحنه کشاکش های دولت های متخاصم شد. در چنین وضعیتی که حکومت در ایران فقط جنبه تشریفاتی داشت و ملت به ستوه آمده بود، افرادی در گوشه و کنار مملکت پیدا شدند تا با مقابله با نفوذ بیگانه و استبداد داخلی، آزادی و استقلال کشور را تأمین کنند. اینان می دیدند که کشور به لحاظ اقتصادی در وضعیت به سامانی قرار ندارد، تسلط بیگانه نیرویی برای دولت مرکزی باقی نگذاشته، خزانه کشور تهی شده و قیمت نان و دیگر مایحتاج به چند برابر رسیده و قحطی، گرسنگی و شیوع بیماری ها باعث شده بود که قسمت هایی از کشور به مناطق غیر مسکونی مبدل شود؛ شرایطی که ابراهیم فخرایی وزیر فرهنگ کابینه جنگل درباره آن آورده است: فقر و بیکاری و مهمتر از همه فقدان امنیت و تجاوز قوی بر ضعیف که به جامعه ایرانی عموماً و به جماعت گیلانی خصوصاً تحمیل شده بود و وجود اغتشاش در جنوب کشور بر اثر دسائس بی انقطاع همسایه جنوبی و تعدیات بی پروای همسایه شمالی جنگلی ها را بر آن داشت که مانند سران ملیون چنین بیندیشند که چنانچه با امکانات موجود کسب قدرت کنند خواهند توانست نه تنها تعدی بیگانه را منکوب و هموطنانشان را از مواجهه با ناراحتی ها نجات بخشند بلکه در تاریخ کشور نیز نقش قهرمانانه ای به عهده بگیرند. چه آنها معتقد بودند بر هر مسلمان پاکدل ایرانی فرض است که وظیفه اش را نسبت به کشور و هموطنانش ادا کند و به تناسب بهره مندیش از اجتماع، خیر و فایده ای به آنها برساند. بدیهی است حصول این منظور جز در سایه سعی و مجاهدت به دست آمدنی نیست. بنابراین همه این عوامل باعث شد تا نهضت ها و قیام هایی از جمله نهضت جنگل، قیام شیخ محمد خیابانی، کلنل محمد تقی پسیان و ... به وقوع بپیوندد.
آغاز و انجام نهضت جنگل
هرج و مرج همه جا را فرا گرفت. دولت جدید ایران؛ یعنی دولت مشروطه به وضع مالی وخیمی دچار شده بود و مجبور به استقراض از دولت های انگلیس و روس شد و بدین ترتیب آزادی و استقلال عمل خود را از دست داد. در چنین شرایطی و در حالی که میرزا کوچک خان، نیرویی را گرد خود جمع کرده بود، قیام خود را از جنگل تولم آغاز کرد و از همان ابتدا، گروه هایی از افراد متعهد و اهل درد جهت مبارزه با استبداد و استعمار و تحقق بخشیدن به اهداف جنبش به نهضت جنگل پیوستند و بدین گونه میرزا و هم فکرانش پس از فراهم شدن زمینه مبارزه علنی با عوامل استعمار و استبداد با صدور بیانیه ای در ۱۶ خرداد ۱۲۹۹ خورشیدی در رشت حکومت جمهوری اعلام کردند.
در چنین شرایطی کودتایی در ایران به وقوع پیوست که رضاخان را به قدرت رساند تا به عنوان نخست وزیر قاجارها و با دستور احمدشاه قاجار رهسپار سرکوب نهضت جنگل شود. حضور نیروهای دولتی در رشت، همکاری روس ها با آنها و خیانت بعضی از یاران میرزا، نهضت جنگل را با شکست روبه رو کرد.
جنبش جنگل که بر پایه احساسات شدید آزادی خواهان و با عنوان پان اسلامیزم بنا شده بود به تدریج و با انعقاد قرارداد ۱۹۱۹ به صورت یک حرکت میهنپرستانه شدید بر ضد این قراردادهای استعماری درآمده بود، سرانجام پس از هفت سال مبارزه و با پشت سر گذاشتن فراز و نشیب های بسیار در ۱۱ آذر ۱۳۰۰ خورشیدی با شهادت میرزا کوچک خان به پایان رسید.
موافقان و مخالفان جنبش جنگل
در خصوص میرزا کوچک خان و نهضت جنگل دیدگاه های مختلفی در اسناد و کتاب های تاریخی ارایه شده است و افراد درباره آنها دیدگاه های مختلفی داشته اند که در ادامه به شماری از این گفته ها و نوشته ها اشاره می شود.
احمد کسروی نویسنده کتاب تاریخ مشروطیت ایران ضمن توضیح اینکه از داستان جنگل از نزدیک آگاهی ندارد، می نویسد: جنگلی ها مردان کوتاه بین و ساده ای بیش نبوده و راه روشن برای خود نمی دانسته اند و لذا کارشان نابسامان در آمده است.
ملک الشعرای بهار در کتاب تاریخ احزاب سیاسی خود، می گوید که میرزا کوچک خان قصدش تصرف ایران و ایجاد یک حکومت مرکزی صالح نبوده و به همان ولایتی که در کف داشته بود، قانع بوده است.
آذری نویسنده کتاب تاریخ بیرنگ، رهبر انقلاب جنگل را مردی معرفی می کند که معتقد به قضا و قدر بود و غالب کارها را به استخاره محول می ساخت.
ناظم الاسلام کرمانی مولف کتاب تاریخ بیداری ایرانیان، میرزا کوچک و اعوانش را در ردیف اشرار و غارتگران به شمار می آورد.
سرپرسی سایکس نویسنده کتاب تاریخ ایران، میرزا کوچک خان را عامل سپهدار اعظم نامیده و مدعی است که برگشت میرزا به گیلان به منظور ادامه عمل پرسود؛ یعنی گرفتن ایرانیان ثروتمند و نگاه داشتن آنها برای پرداخت خونبها یا باج سبیل بوده است و می نویسد که حکومت ایران در مقابل این جنبش تقریباً ناتوان بوده و اگر اقدامات بریتانیای کبیر نبود احتمال می رفت سلطنت را منقرض کند.
عباس خلیلی مدیر روزنامه اقدام، جنگلی ها را سرزنش می کند و از اینکه نتوانستند در مقابل انگلیسی ها در تنگه منجیل پایداری کنند و حال آنکه با عده کمتر اما دلیرتر امکان داشت راه را بر انگلیسی ها و روس ها مسدود ساخت.
مهدی ملک زاده نویسنده کتاب انقلاب مشروطیت، میرزا کوچک را به نام یک مجاهد حقیقی و یک فرد مومن به مشروطیت می ستاید و می نویسد: نه فقط سرباز آزاده بود و در راه آزادی می جنگید بلکه یک مبلغ آزادی نیز بود و در هر مورد و مقام از تبلغ مردم به پیروی از حق و عدالت و حقوق انسانیت فروگذار نمی کرد.
عبدالله مستوفی نویسنده تاریخ اجتماعی و اداری دوره قاجاریه معتقد است که میرزا در تمام مدت نهضت جنگل یک قدم برخلاف دیانت و حب وطن برنداشته و حتی در مواقعی که کابینه های صالح روی کار می آمده خود را از تماس با دولتیان برکنار می گرفته است. همچنین مورخ الدوله سپهر در کتاب ایران در جنگ بزرگ، میرزا را یک مرد روشنفکر مذهبی نامیده و می نویسد که او یک میهن پرست واقعی بود.