کد خبر: ۶۲۸۸۷۳
تاریخ انتشار : ۰۷ دی ۱۳۹۸ - ۱۶:۴۴

سیگار با طعم بلوبری و روکش طلا

«چند وقت پیش یکی از دوستان ما دنبال سیگاری با روکش طلا بود که همین‌جا پیدا کرد. درست است که گران شد، نخی ۸۹۰تومان اما خودش می‌گفت چنان لذتی بردم که تا به حال تجربه نکرده بودم. کاش ما هم آن‌ قدر بچه پولدار بودیم که از این روکش طلاها دود می‌کردیم. تازه می‌گفت آن سیگار اصلاً مضرات سیگارهای معمولی را ندارد.»
سیگار با طعم بلوبری و روکش طلا
آفتاب‌‌نیوز :

«کوچه احمدی و راسته سیگارفروش‌ها جای بی‌آرام و قراری است؛ کوچه‌ای در محله قدیمی‌‌ مولوی در منطقه ۱۲پایتخت بازار سیاه خریدوفروش سیگارهای گرانقیمت، لاکچری و قاچاق در کوچه احمدی داغ است؛ جایی که به گفته اهالی و کسبه، شوتی‌ها (قاچاق‌برها با وسایل نقلیه سواری و شخصی) از ساعت ۳تا ۵صبح باکس سیگارهای خارجی قاچاق را در کوچه‌های خلوت خالی می‌‌‌کنند تا دلالان از ساعت حوالی ۱۰صبح با بساط‌گستری محسوس و نامحسوس کار فروش غیر مجاز سیگارهای عجیب و غریب را آغاز کنند. این روایت هر روز بازار سیگارفروشان تهران است که نظارت بر آن از سوی مسئولان دستاورد مؤثری ندارد؛ آن‌ قدر که اغلب دلالان برای ارائه خدمات بهتر و بیشتر به مشتریان با دایره گسترده سلایق، حتی پیک موتوری و بازاریاب نیز استخدام می‌‌‌کنند. به همین دلیل روزانه بر تنوع قیمت سیگار از نخی ۵۰تا ۸۹۰هزار تومان و کیفیت انواع سیگار قاچاق از تنباکو تا مت آمفتامین‌ در آن افزوده می‌شود.

این گزارش حاصل یک روز بازارگردی در کوچه احمدی است.

مافیای فربه سیگار

همان ابتدای بازار سیگارفروش‌ها در کسوت مشتری وارد یکی از مغازه‌ها می‌‌‌شوم؛ مغازه کوچکی که انبوه بسته‌های مختلف سیگارهای ایرانی و خارجی در آن از کف تا نزدیکی سقف روی هم تلنبار شده‌اند. محمد، مهندس برق است و کشتی‌گیر که نزدیک به ۲سال پیش این مغازه جمع و جور را اجاره کرده‌است. هیکل ورزشکاری و درشتش را به سختی میان بسته‌های سیگار پشت صندوق تکان می‌دهد و می‌گوید: «آنهایی که اینجا مغازه‌دارند در واقع عاملیت‌های مجازی هستند که عمده‌فروشند و همه خریدو‌فروش‌هایشان در سامانه جامع ثبت می‌شود. این کار را هم انجام می‌‌‌دهیم که مثلاً جلوی قاچاق سیگار گرفته شود. اما چه پیشگیری و جلوگیری‌ای؟ اگر‌ ترتیب‌ اثری داشت که مافیای سیگار هر روز فربه‌تر نمی‌‌‌شد و دلال‌ها و قاچاقچی‌های سیگار، روزها این وسط برای خودشان جولان نمی‌‌‌دادند. فعالیت‌های غیر مجاز آنها کسب و کار ما را کساد کرده‌ است. حالا این وسط خلاف‌های دیگر هم انجام می‌شود که کسی پیگیرش نیست؛ مثلاً سیگارهای دست‌سازی را که محتوای اغلب آنها مواد شیمیایی و مرگبار است به اسم سیگارهای لاکچری و وارداتی به قیمت‌های نجومی‌‌ می‌‌‌فروشند. گاهی مأموری می‌آید و می‌رود اما اتفاق خاصی نمی‌‌‌افتد.»

او بسته‌های سیگار خارجی و گرانقیمت را در ویترین جابه‌جا می‌کند تا بیشتر به چشم بیاید. حوصله‌اش از سؤال‌هایم سر رفته‌است. به همین دلیل با یک عذرخواهی می‌‌گوید: «ببخشید من خیلی کار دارم.»

بفرما سیگار با طعم بلوبری

از مغازه که بیرون می‌‌‌آیم چند پسر جوان دوره‌ام می‌‌‌کنند و می‌‌‌پرسند: «دنبال سیگارهای مسافری هستی؟ تنوع سیگاری که ما داریم هیچکس در تهران ندارد آبجی. بیا اینجا یک نگاه بینداز!»

بساطشان را داخل یک جعبه محکم جا داده‌اند و جعبه را روی زین موتوری زهوار دررفته گذاشته‌اند. یکی‌شان که دانیال صدایش می‌‌‌کنند، پارچه برزنتی را از روی جعبه کنار می‌‌‌زند و می‌‌‌گوید: «سیگار سبک زنانه اگر بخواهی، سیگار با طعم بلوبری دارم یا لوئیکس ۱۵سانتی جعبه فلزی برای هدیه دادن. خلاصه هر چه بخواهی داریم. سیگارهای برگ هم داریم که برای شما کمی‌‌ سنگین است اما خب شاید بخواهید مثل بعضی‌ها کلکسیون‌تان را با آن کامل کنید. حالا شما‌ چی می‌‌‌خواهید؟‌»

بی‌معطلی می‌‌‌گویم: «گران‌ترین سیگار را می‌‌خواهم.»

حالت صورتش عوض می‌شود و می‌‌‌پرسد: «برای مهمانی می‌‌‌خواهی؟ اگر برای مهمانی باشد که باید تا عصر صبر کنی چون جنس‌های خاص را اینجا نگه نمی‌‌‌داریم.

گفت‌وگو به اینجا که می‌‌‌رسد وحید دوست دانیال به حرف می‌آید و می‌‌گوید: «مهمانی‌تان چند نفره است؟‌»

نگاه دیگری به بساطشان می‌‌اندازم و پاسخ می‌‌دهم: «۲۰نفره. برای هدیه‌دادن‌ چی دارید؟‌»

وحید از لابه‌لای بساط یک جعبه فلزی صورتی رنگ بیرون می‌‌کشد و با صدایی آرام می‌گوید: «۱۰بسته ۶تایی داخل جعبه است. آمریکایی است؛ با طعم بلوبری. خیلی مشتری دارد. برای شما یک میلیون و ۷۰۰هزار تومان می‌‌زنیم. خوب است؟ کادوی خیلی شیکی می‌شود.»

بازاریابی سیگارهای لاکچری

کوچه احمدی را کمی‌‌ جلوتر می‌‌‌روم. چند نفر کنار پیاده‌راه با خیال آسوده بساط کرده‌اند. بساط اولی برای مرد میانسالی است که «‌‌باشور» نام دارد. گران‌ترین بسته سیگارش را در گاوصندوق مغازه مقابل گذاشته تا اگر مشتری را به خرید متقاعد کرد از آن رونمایی کند. می‌‌‌پرسم: «این سیگارهای عجیب و گرانقیمت‌تان را چه کسانی می‌‌‌خرند؟‌» می‌‌‌خندد و می‌‌‌گوید: «آدم بی‌دغدغه و پولدار زیاد است که حتی به‌خودشان زحمت هم نمی‌‌‌دهند به این محله و بازار پا بگذارند. به همین دلیل به رابط یا همان بازاریاب‌هایمان زنگ می‌‌‌زنند و ما هم با پیک برایشان ارسال می‌‌کنیم. فروش غیر حضوری‌ ما بیشتر از فروش حضوری است. از بسته‌ای ۴۰۰هزار تومان دارم تا بسته‌ای ۲میلیون تومان. البته یکسری از سیگارها هم هست که قیمت‌شان خیلی بالاست؛ مثلاً هر نخ آن را حدود ۵۰۰هزار تا یک میلیون تومان قیمت می‌‌گذارند. این سری از سیگارها را اول سفارش می‌‌گیریم بعد به آدم‌هایی که آن طرف آب سراغ داریم می‌‌‌گوییم برایمان بیاورند. در‌ماه ۲، ۳بار پیش می‌آید که سفارش‌های لاکچری داشته باشیم. بقیه‌فروش‌هایمان هم روزانه بد نیست. بعضی‌ها می‌‌‌گویند ما از مغازه‌دارهای اینجا بیشتر می‌فروشیم اما همیشه این طور نیست. مثلاً سال گذشته که بازار سیگار یک نوسان قیمت باورنکردنی داشت همه سود کردند.»

سیگار دانشجویی هم داریم!

ساعت نزدیک ۱۰صبح است. حتی سردی غیر منتظره هوای پاییزی هم مانع از‌ تردد کاسبان و مشتریان در این بازار سیاه نمی‌شود. ناصر معروف به «ناصر قرقی» بساطش انتهای راسته سیگارفروش‌ها خوش‌نمایی می‌کند. ظاهر بساط او با باقی بساط‌ها فرقی ندارد اما همه در این بازار می‌دانند که انواع سیگار از سوپر لاکچری تا برگ‌های دست‌پیچ هندی با طعم واقعی تنباکوی اصل و ملزومات آن را می‌توان در بساط ناصر قرقی یافت. بعضی‌ها به کنایه از او به‌ عنوان یکی از مهره‌های اصلی مافیای سیگار که نگذاشته است مالیات واردات سیگار افزایش یابد یاد می‌کنند! تا نگاهش به من می‌افتد می‌پرسد: «سیگار دانشجویی می‌خواهی آبجی؟‌» می‌پرسم: «سیگار دانشجویی؟‌» می‌گوید: «همان سیگارهایی که کشیدنش فقط در حیاط دانشگاه فاز می‌دهد. بوی بدی ندارد و بعد از کشیدنش انگار تازه از خواب صدساله بیدار شده‌ای!‌» می‌پرسم: «هر پاکت چند؟‌» از سمت چپ بساطش یک پاکت با طراحی رنگارنگ و فانتزی برمی‌دارد و پاسخ می‌دهد: «پاکت ۱۰تایی‌اش می‌شود ۱۰۷هزار تومان. البته طعم‌های سبک‌تر آن کمی‌‌ گران‌تر است چون فیلترش مرغوب‌تر است. جعبه سیگار قلم‌کاری شده، فندک اورجینال با روکش طلا، زیرسیگاری عتیقه و انواع سیگار گیاهی هم بخواهی داریم. این شماره‌ام را هم بگیر تا هر وقت از شبانه‌روز خواستی به ویزیتورهایم بگویم برایت هرچه می‌خواهی بیاورند. بین دوستانت هم ما را تبلیغ کن!»

پُک‌های طلایی

آن‌قدری که بساطی‌ها و دلالان میانه کوچه احمدی سرشان شلوغ است، مغازه‌دارها بی‌مشتری و بی‌حوصله ساعت می‌گذرانند. ‌‌امین همراه دوستش ‌‌سیاوش منتظر رسیدن بسته سفارشی‌شان گوشه‌ای از بازار ایستاده‌اند. نزدیک می‌شوم و می‌پرسم: «کاسب خوب سراغ دارید؟‌» امین پاسخ می‌دهد: «اگر از ناصر قرقی یک‌ بار خرید کنی دیگر مشتری ثابتش می‌شوی. اهل مهمانی دادن هم که ‌باشی با سیگارهای او محبوب همگان‌خواهی شد. مثلاً همین بسته سیگارهای وان‌پلاس انرژی‌زا را از هر جا قیمت گرفتیم زیر یک‌میلیون و صد هزار تومان نبود اما ناصر قرقی جنس خوب آن را می‌دهد ۹۹۰هزار تومان. چند وقت پیش یکی از دوستان ما دنبال سیگاری با روکش طلا بود که همین‌جا پیدا کرد. درست است که گران شد، نخی ۸۹۰تومان اما خودش می‌گفت چنان لذتی بردم که تا به حال تجربه نکرده بودم. کاش ما هم آن‌ قدر بچه پولدار بودیم که از این روکش طلاها دود می‌کردیم. تازه می‌گفت آن سیگار اصلاً مضرات سیگارهای معمولی را ندارد.»

سیاوش کم حرف است و به گفتن چند جمله کوتاه بسنده می‌کند؛ «تنوع سیگارهای اینجا را دوست دارم. سیگار با چاشنی پرتقال و ۷توت‌فرنگی که همه جور سلیقه را دربرمی‌گیرد. تازه بوهای مشکوک و بدی هم ندارند. تفریح ما هم همین‌هاست دیگر؛ این که‌ پز دودکردن طلا به هم بدهیم و یکدیگر را به پک‌هایی بکر یا لوکس مهمان کنیم!‌»

بازدید از صفحه اول
ارسال به دوستان
نسخه چاپی
ذخیره
عضویت در خبرنامه
نظر شما
پرطرفدار ترین عناوین