آفتابنیوز : آفتاب: اصولاً هر زمان که جورج بوش به کشوری سفر میکند عدهای علیه او دست به تظاهرات میزنند و زمانی که جورج بوش در سال 2005 به آرژانتین سفر کرد تظاهرات معمول علیه رئیس جمهور امریکا توسط شخصی دور از انتظار رهبری شد و سازمان دهنده این تظاهرات کسی جز دیه گو مارادونا نبود. نابغه کوچک از هموطنانش میخواست علیه بوش به خیابانها بریزند و هزاران نفر به خواسته اسطوره خود عمل کردند. هر چند مارادونا در آن تظاهرات حضور نداشت اما آغازگر راهی بزرگ بود. در آن تظاهرات شعارهایی هم ضد هوگو چاوز رئیس جمهور ونزوئلا سر داده شد. اما مارادونا در 26 ژوئن در کشور چاوز کوپا آمه ریکا را آغاز کرد. مارادونا در دوران بازیاش کاپیتان تیم ملی آرژانتین بود و اکنون او را میتوان کاپیتان تیم فوتبالیستهای سیاسی دانست چرا که در حال حاضر هیچ ورزشکار بزرگی به اندازه او سیاسی نیست.
این در حالی است که ورزشکاران بزرگی چون پله و مایکل جردن تنها به حضور در بیلبوردهای تبلیغاتی برای حقوق بشر بسنده کردهاند. در سال 1990 در انتخابات سنای امریکا، جردن حتی از هاروی گانت رهبر سیاه پوستان ایالت خودش کارولینای شمالی حمایت نکرد و به جای او به حمایت از جس هلمز که هیچ وقت طرفدار سیاهان نبود، برخاست. اما مارادونا همیشه سیاسی بوده. او برای بیش از 30 سال عقاید سیاسی خودش را داشته و در این مدت مطالعات گستردهای در زمینه سیاست در امریکای لاتین داشته است. مارادونا در سال 1976 زمانی که تنها 15 سال داشت پا به عرصه فوتبال گذاشت. در آن زمان در آرژانتین حزبهای ارتشی گوناگون ساز خودشان را میزدند. مارادونا میگوید در آن زمان وقتی برای صرف کردن در سیاست نداشته اما سیاست برای او وقت داشته است. مارادونا در آن زمان به شدت ژنرال گالیتری یکی از رهبران این حزبهای ارتشی را تحت تاثیر قرار داده بود. پس از قهرمانی آرژانتین در جام جهانی جوانان در سال 1979، مارادونا در آن زمان به رادیو ملی آرژانتین رفت و زمانی که پیام حمایت ژنرال گالیتری را به او ابلاغ کردند او مسرور شد اما اکنون مارادونا میگوید از آن رژیم متنفر است.
در آرژانتین در زمینه سیاست اصولاً بحث از جناح چپ یا راست نیست و بیشتر بحث از ملی گرایی است و مارادونا هم همیشه یک ملی گرای متعصب بوده است. مارادونا میگوید؛ «اگر یک روز نیروی ارتش مجبور شود به دفاع از کشورمان بپردازد آنگاه این ارتش سربازی به نام مارادونا خواهد داشت زیرا من بیش از هر چیزی یک آرژانتینی هستم.» با وجود این در سال 1982 زمانی که جزایر فالکلند مورد هجوم بریتانیاییها قرار گرفت آرژانتین سربازی به نام مارادونا نداشت. او در آن زمان خودش را برای حضور در جام جهانی آماده میکرد. اما چهار سال بعد زمانی که آرژانتین و انگلستان در جام جهانی رودرروی هم قرار گرفتند او سرانجام ضربهاش را به دشمن زد.
او با «دست خدا» و با آن گل فراموش نشدنیاش به تنهایی انگلستان را شکست داد. مارادونا در زندگینامهاش مینویسد؛ «در آن بازی ما فقط یک تیم فوتبال را شکست ندادیم، آن بازی مثل این بود که ما یک کشور را شکست دادیم. هر چند ما پیش از این بازی گفته بودیم این دیدار هیچ ربطی با جنگ مالویناس ندارد اما میدانستیم انگلیسیها در آنجا پسربچههای آرژانتینی بسیاری را کشته بودند. آنها بچههای ما را مثل پرندگانی کوچک کشته بودند و این پیروزی یک انتقام بود.»
مارادونا حتی زمانی که بازی میکرد یک سیاستمدار بود. هر زمان که او توپ را لمس میکرد دل پسربچههای سوءتغذیهای در محلههای فقیرنشین آرژانتین را شاد میکرد. آنها میدانستند مردی کوچک با قدرتی فراوان به خاطر آنها میجنگد و این چهره مارادونا زمانی بیشتر مشخص شد که او فیفا را به خیانت علیه آرژانتین فقیر متهم کرد.
اخیراً یک فیلم در آرژانتین با نام «آل کامینو دی سن دیه گو» ساخته شده. در این فیلم یک چوب بر فقیر به جماعت زائری میپیوندد که برای سلامتی مارادونا در زمان بیماریاش به سمت بوئنوس آیرس میروند تا برای اسطوره خود دعا کنند.
دیه گو مارادونا در این فیلم مثل یک قدیس نشان داده شده است و سن دیه گو مصداقی برای این مورد است.
در این فیلم مارادونا به عنوان حامی فقیران آرژانتینی نشان داده میشود که مردم هم شیفته او هستند. مارادونا شخصاً علاقه فراوانی به چه گوارا دارد. او چهره این انقلابی بزرگ را بر روی بازوی خود خالکوبی کرده. اسطوره فوتبال جهان در این باره میگوید؛ «وقتهایی هست که احساس میکنی دو آرژانتینی بزرگ در یک بدن قرار گرفتهاند.»
در دهه 90 او به «کارلوس منم» رئیس جمهور آرژانتین که البته هیچ علاقهای به نابغه کوچک نداشت نزدیک شد. اما منم هم مثل مارادونا پوپولیست بود و زمانی که پسرش در یک سانحه هوایی جان سپرد، مارادونا به همدردی با او برخاست. مارادونا همیشه حامی فقیران بود و یکی از دغدغههای اصلیاش در زندگی فقیران کشورش است. یکی از دوستان نزدیک دیه گو میگوید او به خاطر اینکه ثروت فراوانی به دست آورده احساس گناه میکند. او احساس میکند ریشه و طبقه اجتماعیای که به آن تعلق داشته را ترک کرده است.
مارادونا با رهبران سیاسی امریکای لاتین رابطه خوبی داشته به طوری که فیدل کاسترو از او دعوت به عمل آورده بود برای ترک اعتیادش به کوبا برود. مارادونا هم دعوت رهبر کوبا را پذیرفت اما او برای رسیدن به آرامش کوبا را برای ترک اعتیادش انتخاب کرد. ورزش ملی کوبا بیسبال است و مسوولان این کشور هم به جای صحبت از خصوصی سازی ظاهراً به نفع طبقه کارگر صحبت میکنند و اینها همان چیزهایی است که مارادونا طرفدار آن است. البته آنچه بیش از هر چیزی مورد توجه مارادونا است سیاستهای ضدامریکایی این کشور است.
زمانی که مارادونا در کوبا تولدش را جشن گرفت، در مراسماش با لباس و شمایلی چون اسامه بن لادن حضور یافته بود. او چهره کاسترو را روی بدنش خالکوبی کرده و فیدل را برای خودش خدایی میداند. اخیراً مارادونا هم مثل بقیه امریکای لاتین به یک چپ گرای افراطی تبدیل شده. او یکی از طرفداران پروپاقرص چاوز است. زمانی که مارادونا ملاقاتی دو ساعته با چاوز داشت، گفت؛ «من زنان را تحسین میکنم اما عاشق چاوز هستم.» این صحبت جنجالی مارادونا یادآور ادعای همسر کلودیو کانیجیا بود.
همسر کانیجیا زمانی مدعی شده بود که مارادونا تمایلات همجنس گرایانه غیراخلاقی به همسرش دارد. البته این مارادونای سیاسی در آرژانتین واقعاً یک پدیده محسوب نمیشد زیرا چپ گراهای افراطی در آرژانتین در اقلیت محسوب میشوند اما آرژانتینیها واقعاً مارادونا را دوست دارند و میدانند مارادونا برای آنها یک رهبر سیاسی نخواهد بود ولی باز هم علاقه خود را به او حفظ میکنند. آگوستین پیشوت کاپیتان راگبی آرژانتین دربارهاش میگوید؛ «دیهگو هر آنچه میخواست میتوانست باشد. حتی میتوانست رئیس جمهور هر کشوری که میخواست باشد.»
منبع:شرق - مترجم : مینا شرفی