این روزها هر چه بنویسی یک سری میریزند سرت.
البته قبلا هم این طور بود اما حالا میریزند سرت، شماره موبایلت را فاش میکنند، نشانی خانهات را استوری میکنند و میآیند دم در محل کارت و به نگهبانی میگویند به طرف بگو ما همه جا هستیم گلابی!
اصلا فکر نکنید یک روزنامهنگار یا خبرنگار حتما باید درباره مسائل سیاسی چیزی بنویسید که چنین عاقبتی در انتظارش باشد.
یعنی ملقب شدن به گلابی خیلی ساده اتفاق میافتد.
همین قصه استراماچونی را مثال میزنم.
مینویسی چرا رفت؟ طرفداران مجیدی میریزند سرت که چرا منت اجنبی میکشی!
مینویسی مجیدی خوب است، طرفداران استراماچونی قیمهقیمهات میکنند که چقدر پول گرفتهای این چیزها را مینویسی؟
مینویسی استراماچونی باید برگردد کبابت میکنند که به مربی داخلی افتخار کن.
مینویسی استراماچونی رفت که رفت، پوستت را میکنند که چرا از فتحاللهزاده دفاع میکنی؟
مینویسی تقصیر تحریمها بود، دمار از روزگارت بیرون میآروند که کالدرون چرا هست؟
مینویسی کالدرون هم رفت، شقّهات میکنند و میگویند چون کالدرون رفته دلیل نمیشود استراماچونی هم برود.
این مثال فوتبالی، دقیقا در سیاست هم مصداق دارد.
یعنی کافی است یک کلمه بنویسی که ممنونم از فلان مسئول یا ممنون نیستم از فلان مسئول.
چنان شخمات میزنند که مغول خراسان را نزد.
حالا فکر نکنید مسئول حتما رئیسجمهور است که شما دارید او را نقد میکنید یا از او تشکر میکنید.
شما به یک بخشدار هم چنین چیزهایی بگویید یک عده میریزند سرتان.
اینها کار دومشان ریختن سر است.
برخی برای تتلو کار میکنند، برخی برای فلانی و بهمانی و برخی هم برای خودشان.
اینها بعد از ساعت اداری یا در حین کار میریزند سر دیگران.
برخی میگویند حقوق و مزایای خوبی هم دارد.
لااقل در پسابنزین ۳ هزارتومانی، باک آدم همیشه پر است.
باقی بقایتان