این جنایت در سال 94با شلیک مرگبار دریکی از باغهای کرج اتفاق افتاد و باغبانی که در همسایگی این باغ بود، با شنیدن صدای شلیک گلوله به طرف دیوار دوید و با نگاهی از بالای دیواری کوتاه صاحب باغ را دید که غرق درخون بر لب باغچه افتاده است.
پس از تماس تلفنی او، مأموران پلیس راهی محل جنایت شدند و ضمن تحقیق دریافتند درگیری خونینی بین دو قاچاقچی اسلحه و مواد مخدر رخ داده و مقتول که مرد 45 سالهای بود درجریان درگیری با دوست قاچاقچیاش کشته شده است. پس از حضور تیم جنایی در محل جنایت ردیابیهای تخصصی برای شناسایی و دستگیری قاتل فراری آغاز شد وطولی نکشید که او سرانجام در تله پلیس گرفتار شد.
در دادگاه چه گذشت؟
صبح یکشنبه این متهم سابقه دار برای دومین بار از زندان به شعبه یک دادگاه کیفری استان البرز انتقال یافت و به اتهام قتل عمد و قاچاق اسلحه در این دادگاه به ریاست قاضی قیومی وبا حضور قاضی فیروزهای رنجبر تحت محاکمه قرار گرفت.
در ابتدای جلسه دادگاه پس از تشریح کیفرخواست ازسوی قاضی دهقان نماینده دادستان، اولیای دم خواستار قصاص متهم شدند و آنگاه به دستور رئیس دادگاه متهم پای میز محاکمه قرار گرفت تا به سؤالات قضات پاسخ دهد.
این مرد درباره سوابق کیفری خود به قضات گفت: من پیش از این به خاطر حمل مواد مخدر زندانی شده بودم. مقتول از من اسلحه میخرید و در جریان این معاملات بود که با هم دوست شدیم. بیشتر اسلحه را از مرز میخریدم و بعد با قیمتهای کلان به افراد دیگر میفروختم. من اتهام قتل را قبول دارم اما از قبل انگیزهای برای کشتن او نداشتم. روز حادثه زمانی که قرار بود من اسلحهای را برایش ببرم تا از او پول دریافت کنم او ازمن کاری خواست که هرگز توانایی انجامش را نداشتم. او ازمن خواسته بود آدم بکشم وبا او در ترور یک قاضی مشارکت کنم.
قاضی قیومی از متهم سؤال کرد چه اتفاقی افتاد که این مرد را کشتی؟ متهم جواب داد: در درگیری این اتفاق افتاد وقتی به او گفتم نمیتوانم چنین کاری را انجام بدهم، چند روز بعد وقتی که در خانه نبودم به سراغ همسر و فرزندانم رفته و آنها را مورد آزار قرار داده بود. به همین خاطر خیلی عصبانی و ناراحت شدم.
آیا از قبل برای قتل نقشه کشیده بودی؟
نه هرگز نمیخواستم دستم به خون آلوده شود.
چطور او را کشتی؟
به خاطر اینکه مزاحم زن و بچههایم شده بود، بشدت عصبانی بودم. وقتی با هم جروبحث میکردیم، نمیدانم چه شد با اسلحهای که در اختیارم بود به سرش شلیک کردم. پس از کشتن اوبا موتوری که داشتم به طرف قبرستان رفتم و اسلحه را در آنجا دفن کردم.
چرا در بازسازی صحنه جرم اسلحه پیدا نشد؟
نمیدانم آنجا پاتوق معتادان بود، شاید آنها دزدیده باشند.
در پایان اظهارات متهم، قضات وارد شور شدند و اعلام کردند بزودی حکمشان را صادر خواهند کرد.