در سه روز اخیرتبعات ناشی از اطلاعرسانی ناقص و ابهامآمیز حادثه دلخراش سقوط هواپیمای مسافربری اوکراینی، واکنشها و حواشی بسیاری از جمله نارضایتی بسیاری از شهروندان به واسطه پنهانکاری و سکوت خبری مسئولان را در فضای مجازی و شبکههای اجتماعی بهدنبال داشته است، متأسفانه این بار مردم ایران تنها در سوگ از دست دادن هموطنان بیگناه خود عزادار نیستند بلکه بیشتر آنها با سؤالات متعددی درباره نحوه بروز این حادثه و از آن مهمتر نحوه اطلاعرسانی در مورد حادثه روبهرو شدهاند.
برخی از آنها معتقدند فشار افکار عمومی باعث شد تا ابعاد مختلفی از این فاجعه ملی مشخص شود و مردم به اطلاعات بیشتری دست پیدا کنند، گروه دیگری بر این باورند که شفافسازی و اطلاعرسانی دقیق و مستند در ساعات اولیه این حادثه میتوانست تا حدود زیادی جلوی شایعات و برخی حدس و گمانها را بگیرد، همچنین اگر مسئولان از طریق رسانهها بدرستی و بدون ایجاد ابهاماتی درباره حادثه اخیر واقعیتها و حقایق را بیان میکردند قطعاً مردم به سمت رسانههای بیگانه و ماهوارهها نمیرفتند. مردم معتقدند در شرایط کنونی اگر مسئولان از این واقعه اطلاعات درستی را از طریق رسانهها و مطبوعات منتشر میکردند قطعاً اعتماد مردم به رسانهها بیشتر میشد.
زن جوانی که خود را مدیر یک مرکز فرهنگی معرفی میکند در این باره میگوید: در جایگاهی نیستم که بتوانم در مورد چرایی بروز این اتفاق و خطای انسانی رخ داده اظهار نظر کنم. حتی عدم اطلاعرسانی و شفافسازی در ساعات اولیه بروز این حادثه هولناک هم ممکن است دلایل امنیتی و سیاسی داشته باشد که مردم عادی از آن بیاطلاع هستند اما من بهعنوان یک شهروند معمولی انتظار داشتم که در مقابل بروز چنین اتفاقی حداقل عنوان میشد که دلایل این اتفاق در دست بررسی است. افرادی هم که در این زمینه اطلاع درستی نداشتند نباید بهعنوان مطلع سخن میگفتند تا دشمنان امکان سوءاستفاده پیدا نکنند.
او ادامه میدهد: در فرهنگ و مذهب ما همواره به راستگویی و صداقت تأکید شده است. ما از ابتدای تولد فرزندانمان به آنها آموزش میدهیم که دروغ نگویند چون به زبان آوردن دروغ انسان را به ارتکاب به اشتباهات بیشتری وادار میکند. این رفتار و این گونه اطلاعرسانی به هر دلیلی که اتفاق افتاد بیاعتمادی مردم به رسانهها را بیشتر کرد.
مرد میانسالی که در کسوت معلمی مشغول به کار است هم معتقد است که عدم شفافسازی بموقع از سوی مسئولین، بیاعتمادی مردم را به همراه دارد. او میگوید: در چنین شرایطی چگونه میتوانیم به جوانان بگوییم که رسانههای غربی براساس صداقت سخن نمیگویند و نباید به آنها توجه کرد.
مردم جوانی که خود را دانشجو معرفی میکند هم در این باره میگوید: شفافسازی همیشه بهترین راه برای ایجاد همبستگی و اتحاد است. این اشتباه انسانی ممکن است در هر جامعه و در هر موقعیتی اتفاق بیفتد اما نوع پرداختن به آن بسیار مهم است. بازگو کردن ابعاد این اتفاق آنهم بعد از گذشت چند روز در حالی که رسانههای خارجی معاند نظام بر بروز آن تأکید میکردند و ما مدام آن را انکار میکردیم چیزی جز از بین بردن اعتماد مردم به همراه نداشت.
او اضافه میکند: حالا بازگرداندن اعتماد کاری بسیار سخت است که هرکسی از عهده آن برنخواهد آمد.
زن میانسالی که هنرمند است هم با بیان اینکه خانواده جانباختگان هواپیمای مسافربری امروز برای بار دوم داغدار شدند، میگوید: شنیدن خبر مرگ نزدیکان جانکاه و عذاب آور است اما از آن بدتر این است که احساس کنی فرد یا افرادی در این قضیه مقصر هستند و میخواهند از پذیرفتن مسئولیت اشتباه خود شانه خالی کنند. واقعیت این است که شاید در این حادثه کسی مقصر نبوده باشد اما نوع اطلاعرسانی و عدم شفافیت باعث شد بسیاری از ما و خانواده جانباختگان اعتماد خود را نسبت به مسئولان، رسانهها و همه افرادی که در این زمینه دخیل بودند از دست بدهیم. اعتماد براحتی به دست نمیآید و اگر از بین برود بازسازی آن به سختی و حتی غیرممکن است.
او بیان میکند: همه ما دیدیم که در مراسم تشییع سردار سلیمانی از هر قشری از جامعه حضور داشتند و همه فارغ از دیدگاههای سیاسی در کنار هم قرار گرفتند تا به دشمنان ثابت کنند حاضر نیستند تحت هیچ شرایطی از حمایت کشورشان دست بکشند. اما حالا با این اتفاق ما باید اخبار مهم و درست را از کدام رسانهها و از زبان چه کسانی بشنویم و بپذیریم.
دختر جوانی هم که دانشجوی سال دوم معماری است شفافسازی را کلید موفقیت هر دولت و ملتی عنوان میکند و میگوید: من یک شهروند عادی هستم اما میدانم که در کشور ما هم سیستم دفاعی وجود دارد. این را هم خوب میدانم که شرایط اضطراری شرایطی ویژه و پیچیده است و برای عبور از آن باید تدابیر ویژهای را اندیشید. وقتی من این مسائل را میدانم مسئولان نمیدانند که در چنین وضعیتی باید برای پیشگیری از چنین اتفاقاتی اقدامات ویژهای همچون لغو پروازها را در دستور کار خود قرار دهند.
این حادثه نبود بلکه یک فاجعه ملی است
کنار دکه روزنامه فروشی هستند چند مرد سن و سالداری که بهت زده درباره شلیک اشتباه موشک ایرانی به هواپیمایی مسافربری اوکراین حرف میزنند یکی از همین مردها میگوید: اتفاق ناگواری بود اینکه اشتباهی شهروندان خودمان را هدف قرار دهیم ضرورت داشت در همان ساعات اولیه مسئولان اطلاعرسانی دقیق و جامعی را از این حادثه میکردند متأسفانه این یک فاجعه ملی است و همه مردم را غمگین کرد. ما انتظار داشتیم که مسئولان زودتر از اینها با شفافسازی در انتشار خبرها به ابهامات پاسخ میدادند. حرفهایش را دوستش قطع میکند و میگوید: چطور دقت نکردند؟ چطور متوجه نبودند که این هواپیما مسافربری است. اصلاً باور پذیر نیست هرچند عنوان شد که در شرایط جنگی بودیم اما باید توجه بیشتری میکردند عمیقاً ناراحت شدیم هر دقیقه خبرها را چک میکنم که شاید خبر اشتباه بوده است.
یک استاد دانشگاه هم درباره این حادثه میگوید: خود مسئولان باید به موضوع بهطور جدی رسیدگی کنند. چرا مسئولان به حساسیتهای مردم اهمیتی نمیدهند آنها به حرف ما که گوش نمیدهند ما چه بگوییم. صدای ما به کجا میرسد. امروز در قطار مترو بودم سه بار این قطار به علت نقص فنی ایستاد. چند نفر دیگر باید کشته شوند تا مسئولان متوجه شوند که باید فکری به حال کشور کنند.
خانم سن و سالداری که خودش را پرستار بازنشسته معرفی میکند هم میگوید: متأثر شدم با خانوادههای این عزیزان از دست رفته همدرد هستم اما کاری از دست مردم بر نمیآید. چرا برخی از مسئولان شفاف به مردم نگفتند که چه اتفاقی افتاد. این اشتباه موجب شد تا اعتبار داخلی و بین المللیمان لطمه ببیند .مسئولان باید دقت میکردند و حقیقت را با مردم در میان میگذاشتند. کاملاً مشخص بود که برای این هواپیما یک اتفاقی افتاده است من بهعنوان شهروندی که سر از این قضایا در نمیآوردم وقتی فیلم سقوط هواپیما را دیدم متوجه شدم که یک شیء به هواپیما خورده است اما مسئولان پنهان کاری کردند. ما فرهنگ بالایی داریم ما در دنیا شهره همین فرهنگ و تمدنمان هستیم چرا باید سه روز این موضوع را پنهان کنیم و متهم به دروغگویی شویم.
دو دختر جوان که خودشان را فارغالتحصیل هوافضا میدانند نگاه تخصصی تری به موضوع دارند: غمگین شدیم هموطنان ما در این هواپیما بودند و کشته شدند. چیزی اصلاً نمیشود درباره مرگ این عزیزان گفت. این خطا قابل بخشش نیست و فکر میکنم بیشتر از یک خطا بوده است. یک هواپیمای مسافربری در حال پرواز بوده و در ارتفاع پروازی اوج میگرفته چطور این هواپیما را با هواپیمای جنگی اشتباه گرفتند. حتی احساس میکنم همین اطلاعاتی هم که داده شد زیاد شفاف نیست.
اعتماد عمومی ضربه خورده است
«برانوش غفاری» یکی از فعالان حوزه میراث فرهنگی درباره ابهامات سقوط هواپیمای اوکراینی میگوید: « برخی پیش از این مسأله را با همان شدتی که انکار میکردند، حالا تأیید میکنند. هیچ کس صحبت از استعفا نمیکند. یک دلیل قانعکننده ندارند. هنوز هم برخی از مسئولان به گردش آزاد جریان اطلاعات و اقناع سازی افکار عمومی اعتقادی ندارند !» احمدی یکی از فعالان حوزه محیط زیست هم میگوید: «تا قبل از این اتفاق سعی میکردم برخی خبرها را از رسانهها و مطبوعات داخلی به وِیژه از روز نامه های مهم بگیرم اما بعد از تیترهایی که دیروز درباره علت سقوط هواپیمای اوکراینی زدند، دیگر آن روزنامهها را ورق نخواهم زد.» کامرانی از فعالان این حوزه هم میگوید:«چنان اعتماد عمومی ضربه خورده است که اگر کسی از مسئولان هشداری یا توصیه کند مردم نمیپذیرند. زیرا آنها انتظار دارند مسائل داخلی کشور را از زبان مسئولان بشنوند.» علیرضا افشاری فعال میراث فرهنگی نیز میگوید: «به اخبار غیر سیاسی و تخصصی حوزههای رسانههای داخلی اعتماد میکنم اما به اخبار سیاسی اعتماد ندارم.» او معتقد است که وضعیت اعتماد به رسانههای داخلی با حادثه تلخ هواپیمای اوکراین کمتر شده است.
یک استاد صنایع دستی هم میگوید رسانههای داخلی در همین چند روز چقدر سراغ بازماندههای حوادث رفتند؟ آنها فقط به نظرات رسمی مسئولانی که مدام روی نقص فنی هواپیما تأکید میکردند، پرداختند. مردم انتظار دارند در بیان اخبار و اطلاعات این فاجعه ملی به طور کامل در جریان آن قرار گیرند و این نیازمند آن است که در این خصوص اعتماد عمومی تقویت شود.
رسانهها در برابر یک آزمون ملی
فریدون صدیقی، روزنامه نگار و مدرس ارتباطات نیز در یادداشتی نوشت: به اعتقاد من در جریان حمله موشکی به هواپیمای اوکراینی رسانهها مظلوم واقع شدند. عمده مطالبی که در رسانهها چاپ میشود بهصورت فرمایشی است و آنها برای تحقیق و شفافسازی درباره مسائل حساس زیر ذره بین مسئولان قرار میگیرند، بهطوری که با کوچکترین اشارهای سریعاً مورد سرزنش واقع میشوند. بنابراین رسانهها اجازه کار روی موضوعاتی که دغدغه و مطالبه مردمی است، ندارند و از کار روی آنها بهصورت مستقیم و غیر مستقیم غالباً منع میشوند، بههمین جهت نمیتوانند رازگشایی لازم را در مورد حوادث انجام دهند.
متأسفانه این اتفاق در 99 درصد حوزههای مهم خبری افتاده و آنچه از پرسشگری در رسانههای ما باقی مانده، این سؤالهاست: «چرا خیابان آسفالت نشده است؟ چرا این خیابان پل متحرک ندارد یا اینکه آیا علی دایی میخواهد مربی تیم ملی شود؟» و اجازه پرسشگری درباره مسائل حساس عملاً برای رسانهها وجود ندارد. این اتفاق باعث شده تا رسانههای ما بیصدا شوند و مرجعیت خود را برای مردم از دست بدهند و مردم ناخواسته و ناچار به سمت شبکههای مجازی و رسانههای بیگانه حرکت کنند. در این شرایط طبیعی است که رسانهها به بلندگویی برای مسئولان تبدیل شوند و از طرح مطالبات یا نیازهای مردم از مسئولان در حوزههای مختلف باز بمانند.
در زمان سقوط هواپیمای اوکراینی ضروری بود که خبرنگاران و رسانهها به پرسشگری درباره احتمال برخورد موشک به هواپیمای اوکراینی بپردازند. مثلاً آنها باید به محل سقوط هواپیما میرفتند و از شاهدان سقوط در منطقه پرند راجع به این اتفاق میپرسیدند ودرباره احتمال تصادم یک شیء یا موشک به هواپیما تحقیق میکردند. متأسفانه به عادت دیرین پی جوی ماجرا نشدند چون میدانستند امکان پیگیری چنین پرسشی را ندارند. نتیجه این رویکرد دامن زدن افزونتر به بیاعتمادی برخی از مردم به رسانهها شد. در چنین شرایطی طبیعی است دیگر تلویزیون نبینند، رادیو گوش ندهند و نسبت به مطالعه روزنامهها کمتر راغب شوند و این یعنی از دست رفتن مرجعیت رسانههای داخلی.
در اینجا باید تأکید کنم که سرگرمی، اطلاعرسانی شفاف و دانشافزایی از مهمترین وظایف هر رسانهای محسوب میشود. با توضیحاتی که ارائه شد در وضع موجود آنچه که فعلاً برای مخاطب شاید قابل استفاده باشد فقط وجه حداقلی کارکرد رسانهها یعنی سرگرمی است. مثلاً دیدن دورهمی، خندوانه، مسابقه فوتبال و عصر جدید.نتیجه دوم این رویکرد پیام غیر مستقیم دادن به مخاطب است که ما را نشنوید؛ نخوانید و نبینید.
من از زمان سقوط هواپیما درگیر پیگیری اخبار بودم. بهطور مرتب رسانههای داخلی و خارجی را دنبال میکردم. رسانههای داخلی یعنی رادیو و تلویزیون یک پیام قطعی و یقینی را مرتب تکرار میکردند و آن نقص فنی هواپیما بود. درحالیکه رسانههای برون مرزی با وجود سوگیریهای سیاسی که داشتند پدیده سقوط را با طرح احتمالات مختلف دنبال میکردند.
شاید اکنون پرسش این باشد که در فضای کنونی که اعتماد عمومی به رسانههای داخلی تا حدود زیادی لطمه دیده، آیا رسانهها برای بازسازی اعتماد عمومی راهی پیش رو دارند؟ متأسفانه باید گفت، خیر مگر آنکه امیدروار باشیم مسئولان بالاسری باور کنند که رسانهها باید نقشی اساسی در توسعه پایدار ملی داشته باشند و این یعنی در هر موردی و در قبال هر رویدادی اطلاعرسانی و شفافسازی کنند. اگر چنین شد میتوان امیدوار بود کم کم اعتماد عمومی را به دست آورند. نخستین گام به گمان من آزمونی است که هماکنون در وهله اول پیش روی رادیو و تلویزیون به مثابه رسانه ملی و روزنامهها و خبرگزاریها بهعنوان رسانه عمومی قرار دارد. امیدوارم این فرصت به رسانهها داده شود تا از این امتحان سربلند بیرون آیند. امیداورم.
نباید اطلاعات را کتمان کرد
مجید رضاییان، استاد دانشگاه، پژوهشگر روزنامه نگاری هم نوشت: درخصوص سه روزعدم اطلاعرسانی و پنهان کاری فاجعه سقوط هواپیمای مسافربری اوکراینی که یک فاجعه ملی محسوب میشود، لازم میدانم به 4 نکته مهم اشاره کنم.
1- کسب خبر در دنیای کار حرفهای روزنامه نگاری، باید از منبع اصلی و نه از منبع با واسطه باشد. اگرچه از زمان ورود اینترنت به حوزه کار رسانه، در کار حرفهای روزنامهها، خلل ایجاد شده است، اما آژانسهای خبری مهم دنیا و روزنامه نگاران متخصص تلاش میکنند تا از این اصل عدول نکنند. بههمین علت شبکههای تلویزیونی مشهور و قدرتمند، گزارشها و خبرهای مهم را همواره بهصورت پخش زنده و با درج لوکیشن (live and location) از میدان واقعه پخش میکنند، چراکه میخواهند به مخاطب نشان دهند، ما همچنان به اصل انتشار خبر از منبع اصلی متکی و وفادار هستیم.
2- صحت و سقم خبر. شما وقتی در میدان یک رویداد خبری هستید، باید اطلاعاتی که دریافت میکنید، دارای 6 عنصر باشد، این عناصر باید در کنار هم قرار بگیرند و کاملکننده خبر باشند. بههمین علت صحت و سقم خبر یک قانون است و فرقی ندارد ما در چه مقطع زمانی زندگی میکنیم. هماکنون عصر وب هوشمند است، اما بههر میزان که تکنولوژی پیشرفت کرده و جلوتر برود، باید این اصل رعایت شود.
3- زمانیکه این دو اصل وجود دارد، همه از روزنامه نگاران گرفته تا افرادی که به منبع اطلاعات دسترسی دارند مثل دستگاههای دولتی، باید نسبت به این دو اصل وفادار باشند. به عبارتی خبرنگار فقط نباید با چند تماس بگوید که پاسخی ندادهاند. او باید در خبر یا گزارش خود بنویسد که این افراد حاضر به پاسخگویی نشدند، این یک کار حرفهای است، جدا از اینکه نباید تنها به یک منبع متکی بود.
4- اگر این 3 اصل مهم رعایت نشود، ما در شرایطی زندگی میکنیم که نمیتوانیم اطلاعات را کتمان کرده یا پنهان کنیم و جلوی خبررسانی را بگیریم، چنین چیزی امکانپذیر نیست، چون مرجعیت رسانه از بین میرود و اعتماد به رسانهها به صفر میرسد. پیامد چنین اتفاقی غیر قابل تصور است.
درباره انتشار اخبار در شبکههای اجتماعی باید گفت که در این شبکهها خبر تولید نمیشود، آن چه دیده میشود، بخشی از حقیقت، پسا حقیقت و البته باز نشر اخبار است. مخاطب نیز بر همین مبنا دست به قضاوت میزند و اعتماد به رسانهها از بین میرود. بنابراین تبعات منفی آن بیشتر از اطلاعرسانی است. اما زمانیکه اطلاعرسانی در شبکههای اجتماعی بازتاب پیدا میکند، شما بهعنوان یک روزنامه نگار حرفهای باید با حضورتان این فضا را مدیریت کنید. در شبکههای اجتماعی حضور بیشتر مساوی با دیده شدن است. درحقیقت شما میتوانید با اطلاعرسانی صحیح جلوی انتشار اخبار دروغ و حتی شایعهسازی را بگیرد، اما ابتدا باید به این 4 نکته توجه کنید.
یک فرد مسئول فاجعه ملی نیست
علی اکبرقاضی زاده، استاد ارتباطات نیز نوشت: تولید محتوا و خبررسانی از سوی روزنامه نگاران بر اساس اطلاعاتی است که منابع خبری در اختیارشان قرار میدهند. درخصوص نوع اطلاعرسانی توسط رسانهها در سانحه دلخراش سقوط هواپیمای مسافربری اوکراینی، نباید همه تقصیرها را متوجه خبرگزاریها و مطبوعات دانست چرا که در چنین مواقعی خبرنگاران برای پیگیری موضوعی باید از منابع خبری اطلاع بگیرند و سپس بهشکل دقیق و درست آن را منتشر کنند. به اعتقاد من، نه تنها در مورد این اتفاق بلکه در همه رویدادهایی که اتفاقاً در چند سال اخیر رخ داده است ما شاهد ضعیفترین نوع اطلاعرسانی سیستم بودهایم. از اظهار نظر اینچنینی بسیار متأسفم اما باید بگویم که در حادثه سقوط هواپیمای اوکراینی که منجر به جانباختن جمعی از هموطنان و افراد نخبه کشورمان شد هیچ مسئول و نهادی خبرمستند و معتبری را در زمینه علت سانحه اعلام نکرد.
هیچ کس به مردم توضیح نداد دقیقاً چه اتفاقی افتاده است. واینکه چرا یک عده مسافر بیگناه اینگونه کشته شدند. اگر من به جای مسئولان روزنامه بودم صریحاً و بدون ابهام این مسائل را در رسانه منتشر میکردم. دولت باید فکری اساسی به حال اطلاعرسانی درست و دقیق کند. مردم نیاز دارند از ابعاد گوناگون ماجرا اطلاع داشته باشند. نمیشود که سه روز بعد از حادثه بیایند و بگویند که یک نفر اشتباه کرده است.
هر چند معتقدم در شرایط بحران و جنگ، خطای انسانی قابل پیشگیری نیست اما اینکه مردم را از خطای انسانی مطلع نکنیم و به آنها حقیقت ماجرا را نگوییم خطایی به مراتب بزرگتر را مرتکب شدهایم چرا که مردم از دولت و بخشهای اجرایی، انتظار اطلاعرسانی دارند نه پنهان کاری. تأکید میکنم که آثار این حادثه تکان دهنده است اما در سایر حوادث و مسائل مهم دیگر هم به مردم اطلاعرسانی درستی انجام نشده است البته بعد از آنکه گوشهای از اخبار از سوی افراد عادی در فضای مجازی منتشر میشود آن وقت است که به اعتبار دستگاههای اجرایی و اطلاعرسانی خدشه وارد میشود.
البته مشکل زمانی است که اخبار بموقع به مردم اطلاعرسانی نمیشود و واقعیتها را پنهان میکنند. برای مثال در ماجرای شهادت سردار سلیمانی مسئولان سؤالهای زیادی را بیپاسخ گذاشتند. اینکه چرا وی، بدون محافط و پیشبینیهای لازم در فرودگاه بغداد حاضر شده است؟ در حالی که ماهوارهها تمام اطلاعات را ثبت و ضبط میکنند.
چرا اجازه میدهند اینگونه اعتماد عمومی لطمه ببیند؟ ما هفته بسیار بدی را پشت سر گذاشتیم و نمره اطلاعرسانی سیستم بسیار ضعیف است دیروز هم فرمانده نیروی هوافضای سپاه پاسداران در شبکه خبرصدا و سیما اعلام کرد که خطا از سوی یک فرد صورت گرفته است به این معنا که فردی با فشردن دکمهای هواپیمای مسافربری را منهدم کرده است. ایشان گفت که بهدلیل اوضاع حساس در حالت آماده باش بودیم. سؤال این است مگر در حالت آماده باش و شرایط جنگی فرمانده وجود ندارد؟ آیا زمانی که به پایگاههای امریکاییها در عراق موشک پرتاب کردند بدون اجازه و دخالت فرمانده انجام گرفت که بگوییم پرتاب موشک به سمت هواپیما بدون فرماندهی رخ داده است؟ یعنی نباید در شرایط حساس جنگی یک اتاق فرمان یا اتاق جنگ تشکیل شود که با هماهنگی هم وارد عمل شوند و و ظایف هر کدام از مسئولان مربوطه مشخص شود. دیروز سردار حاجیزاده توضیح داد که اصابت موشک بههواپیمای مسافربری اوکراینی اشتباه بود اما من میگویم این اشتباه نیست این یک فاجعه ملی است و فاجعه ملی را گردن یک نفر نمیتوان انداخت.
رسانهها چوب بیاعتمادی مسئولان را خوردند
اکبر نصراللهی، استاد علوم ارتباطات هم نوشت: در همهجای دنیا طبیعی است که باید بهگفتهها و اظهار نظر مسئولان کشور اعتماد شود زیرا یکی از منابع اصلی خبر، مسئولان هستند و اینکه رسانهها، خبرهای داخل کشور بویژه اخبار مهم ملی و امنیتی را از مقامات رسمی بگیرند، امری معمول و حرفهای است. بنابراین نباید رسانهها برای انتشار اخبار مسئولان و مواضع آنها و اتکای کارشناسان به اظهارات آنها مورد بازخواست قرار بگیرند و اعتبارشان زیر سؤال برود.
ایراد کار اینجا است که مسئولان تصویری از اطلاعات و شناختی از آرایش رسانهای ندارند، حتی مخاطبان را نشناخته و دسترسی مخاطبان به ابزارهای مختلف و متعدد رسانهای را هم نمیشناسند. امروز مخاطبان تغییر کردهاند و دست به انتخاب میزنند این طور نیست که فقط مصرفکننده باشند، بلکه هم مصرف کننده، هم تولیدکننده و هم توزیعکننده اخبار هستند. با توجه به رشد تکنولوژیهای ارتباطی از دهه 1990 به بعد با پدیده ارتباط جمعی شخصی و آرایش جدید رسانهای مواجه هستیم. هر فرد میتواند هر خبری را از هر جایی و به هر زبانی تولید و منتشر کند. زمان زیادی از دوره مدلهای سنتی که فقط برخی رسانهها تولیدکننده بودند و برخی توزیعکننده و مردم هم تنها مصرفکننده بودند، گذشته است.
متأسفانه برخی مسئولان حتی ازجایگاه خود هم شناخت دقیقی ندارند و همچنان فکر میکنند رسانهها و مردم هر آنچه را که آنها گفتند، باید بپذیرند، در نتیجه همچنین شده که مردم هم به مسئولان و هم به رسانهها بیاعتماد شدهاند. البته ایراد دیگر این است که مسئولان رقبا و دشمنان خود را نیز نمیشناسند، چون آنها هم در مقابل، هیچ گاه بیکار نمینشینند و افکار عمومی را در تیررس اهداف خود قرار میدهند. هنوز برخی از مسئولان در دهههای قبل باقی ماندهاند و توقع آنها هم از رسانهها در حد روابط عمومی تنزل پیدا کرده است.
چنانچه قرار باشد اعتماد عمومی به رسانهها بازگردد، نظر و نگاه مسئولان به خود و فضای رقابتی باید تغییر کند؛ به نوعی که باید رسانهها هم در تصمیمات دخالت داده شوند و بازیگر اصلی و معتمد مردم باشند. البته نباید فراموش کرد که دادن اطلاعات غلط سبب میشود اعتماد مردم نه تنها به رسانهها بلکه به مسئولان هم سلب شود. همچنانکه بعد ازاتفاقات اخیر اطلاعات کاملی از حوادث داده نشد لذا این بار هم این اشتباه تکرار شد و این رسانهها هستند که متضرر شدند و مردم نسبت به آنها کاملاً بیاعتماد شدند. به هر ترتیب همین مسأله باعث سلب اعتماد مردم میشود و آنها به سمت رسانههای خارجی گرایش پیدا میکنند. نکته جالب اینجا است که در همه جای دنیا، مردم اخبار را از مسئولان میگیرند، این در حالی است که در کشور ما به طور کاملاً غیرطبیعی اخبار مهم از منابع غیررسمی گرفته میشود، آن هم به این دلیل که مسئولان، رسانهها را باور ندارند و اطلاعات را بدرستی در اختیار آنها قرار نمیدهند. البته در اطلاعرسانی سقوط هواپیمای مسافربری اوکراینی هم رسانهها مقصر نبودند اما ضربه مهلکی بر آنها وارد شد و ضربهای که وارد شده بههیچوجه در زمان کوتاهی جبران نخواهد شد.