وی گفت: چند ماه قبل در خانهام واقع در خیابان جردن خوابیده بودم که ناگهان 3 مرد ناشناس را بالای سرم دیدم. آنها خودشان را مأمور اطلاعات معرفی کرده و پساز اینکه محتویات گاوصندوق را که شامل 600 هزار دلار پول نقد و حدود 10 میلیون تومان پول ایران بود خالی کردند، مرا با دستبند و چشم بند سوار خودرو کرده و به خانهای در ورامین بردند.
در آنجا بود که متوجه شدم آنها مأمور نیستند و قصدشان سرقت اموالم بوده است. بعد هم مرا تحویل دو برادر دادند و رفتند. در آن خانه نیز دو برادر که اعتیاد شدیدی به شیشه داشتند با شمشیر مرا تهدید کردند و مانند زندانبان از من مراقبت میکردند تا اینکه همان شب یک ساقی به در خانه آنها آمد و وقتی دو برادر سرگرم خرید شیشه بودند من از فرصت استفاده کرده و فرار کردم. بعد هم خودم را به کلانتری رساندم و ماجرا را گفتم.
بعد از شکایت با مأموران پلیس به خانه رفتم و در بازرسی از خانه ما با توجه به اینکه درهای خانه ضد سرقت بوده و امکان ورود افراد غریبه به داخل وجود نداشت احتمال دادند یکی از اعضای خانه با آدم ربایان سارق همدست بوده است بنابراین به همسرم ظنین شدند و از او بازجویی کردند که وی اعتراف کرد.
اما همسرم گفت که با وسوسه همسر برادرمن دست به چنین کاری زده است. او گفت که زن برادرم به او گفته بود چند نفر را اجیر کنند تا من و برادرم را بدزدند و آنها بتوانند اموالمان را تصاحب کنند .من هم وقتی فهمیدم او به اشتباه خود پی برده از او و زن برادرم اعلام گذشت میکنم.
در ادامه دادگاه متهم ردیف اول پرونده پای میز محاکمه ایستاد و گفت: من شاعر و آدم سرشناسی هستم در اینستاگرام صفحه پر مخاطبی دارم و افراد زیادی برای مشاوره و درخواست کمک با من تماس میگیرند.
من با همسر شاکی در اینستاگرام آشنا شدم گاهی با هم مشاعره میکردیم و کم کم او با من درد دل کرد و گفت شوهرش مرد پولداری است اما بسیار بد رفتار و بد اخلاق است و او را شکنجه میکند. از من کمک خواست و گفت که جاریاش نیز چنین مشکلی دارد آنها هر دو در یک ساختمان زندگی میکردند و قرار شد من با دوستم به خانه آنها برویم و با این دو برادر صحبت کنیم اما چند روز قبل از این ماجرا جاری این زن با من تماس گرفت و گفت که شوهرش را به خاطر یک پرونده مالی بازداشت کردهاند. من فکر کردم موضوع دیگر منتفی شده است اما زن شاکی با من تماس گرفت و خواست که همسرش را گوشمالی دهیم.
بدین ترتیب به آنجا رفتیم و خودمان را مأمور اطلاعات معرفی کردیم و برای طبیعی جلوه کردن ماجرا محتویات گاوصندوق را نیز با خودمان بردیم.
در ادامه متهم ردیف دوم نیز به دفاع از خود پرداخت و در حالی که منکر آدم ربایی و سرقت بود گفت: من آن روز از ماجرا خبر نداشتم فقط وقتی دوستم گفت برای گوشمالی دادن یک مرد پولدار باید به خانهاش برویم و پول خوبی گیرم میآید با او همراه شدم. من بیکار بودم و به این پول احتیاج داشتم. از بقیه ماجرا هم بیخبرم.بدین ترتیب هر 7 متهم پرونده به دفاع از خود پرداختند و در پایان قضات برای صدور حکم وارد شور شدند.