بههرحال هر آنچه هست نیروهای اصلاحطلب در مقطع فعلی با وضعیتی روبهرو شدهاند که شاید سالها بود تجربه نکرده بودند، بههمیندلیل هم روز گذشته شورای سیاستگذاری اصلاحطلبان در بیانیهای خواستار تجدیدنظر اساسی شورای نگهبان در اعلام نتیجه قطعی بررسی صلاحیتها شد.
محمود صادقی، نماینده دوره دهم مجلس که بهصراحت بیان شهرت دارد، در زمره کسانی است که برای انتخابات اسفندماه رد صلاحیت شده است. او میگوید بعد از حوادث آبانماه تصمیم جدی داشتم که در انتخابات شرکت نکنم؛ اما براساس خرد جمعی به این نتیجه رسیدم که بیایم. ساعتی با او به گفتگو نشستیم تا از چرایی رد صلاحیت خودش و دیگر اصلاحطلبان و راهکارهایی که در مدت اندکی که تا انتخابات باقی است، بپرسیم.
تعداد زيادي از نامزدهاي اصلاحطلب از جمله خود شما رد صلاحيت شدند. فرايند بررسي صلاحيتها در اين دوره انتخابات را چگونه ميبينيد؟
براساس اصل ششم قانون اساسي مجلس بايد برايند خواست مردم باشد و براي تحقق اين مهم چارهاي نيست مگر آنکه در انتخابات طيفهاي مختلف سياسي با يکديگر رقابت کنند تا مردم در روز انتخابات بتوانند آزادانه و بدون هيچ محدوديتي گزينههاي مطلوب خود را انتخاب کنند. روندي که در روزهاي اخير مشاهده کرديم يعني رد صلاحيتهاي گسترده يک جناح سياسي خلاف انتخاب آزادانه مردم است. از سوي ديگر رد صلاحيتهاي اخير بيترديد باعث تضعيف قوه مقننه چه در حوزه قانونگذاري و چه در حوزه نظارت ميشود. وقتي اجازه داده نشود که نخبگان و شخصيتهاي مؤثر در انتخابات شرکت کنند، مجلسي حداقلي شکل ميگيرد. تأثير رويکرد عجيب شوراي نگهبان نهتنها باعث کاهش تعهد نمايندگي ميشود، بلکه فارغ از بحثهاي سياسي کار کارشناسي و تخصصي را تضعيف ميکند. علاوه بر اينها نمايندگان در دوره نمايندگي هم از ترس رد صلاحيت در دوره بعدي از جسارت لازم برخوردار نيستند؛ يعني نظارت شوراي نگهبان پيشاانتخاباتي و پساانتخاباتي است. شوراي نگهبان بارها اعلام کرده است که کاري با بحثهاي سياسي ندارد اما بعينه ديدهايم که اين نهاد همه امضاهاي نمايندگان بر برگههاي سؤال از شخصيتها را زير نظر داشته است و حتي برخي کانديداها براي آنها مورد مؤاخذه قرار گرفتهاند.
چنين موضوعاتي را منتسب به اصل نظارت استصوابي ميدانيد يا شيوه بررسي صلاحيتها را در وقوع گفتههاي فوق مؤثر ميدانيد؟
اتفاقا من بارها اعلام کردهام که حق نظارت شوراي نگهبان را لازم و داراي منطق ميدانم، زيرا يک نهاد مستقل از نهاد اجرا بايد بر امر انتخابات نظارت کند تا سلامت انتخابات تضمين شود، اما ديگر آن نهاد که نبايد خود مداخله کند و از نقش اصلياش جدا و حتي به ضد نقش خود تبديل شود. اگر نوع مواجهه با نامزدهاي انتخابات خالي از سلايق سياسي بود، امروز شاهد آن نبوديم که از اصل نظارت انتقاد شود. در حقيقت نوع عملکرد باعث کشيدهشدن نقدها به اصل نظارت شده است.
علت بالابودن رد صلاحيتهاي جبهه اصلاحات در اين دوره انتخابات را چگونه ارزيابي ميکنيد؟
اغلب اصلاحطلبان از جمله آقاي عارف باور دارند که با وضع مهندسيشدهاي روبهرو هستيم. در همه حوزههاي انتخابيه بررسي دقيق شده است که چه ترکيب نامزدهايي حضور داشته باشند؛ يعني اگر نامزد اصلاحطلبي پايگاه اجتماعي ندارد، تأييد صلاحيت شده و اگر در ميان مردم جايگاه و پايگاهي دارد، رد صلاحيت شده است. مورد به مورد ميتوانيم بگوييم که چه طراحيهاي دقيقي رخ داده است. باور کنيد که اين کارها به کشور لطمه ميزند و باعث کاهش اعتماد عمومي ميشود؛ بهویژه آنکه اکنون که شاهد تشييع باشکوه سردار سليماني بوديم ميتوانستيم آن وحدت را به وحدت انتخاباتي گره بزنيم تا بسياري از اختلافات حل شود. يکي از مهمترين پيامهاي تشييع سردار سليماني اين بود که مردم با وجود تمام ناملايمتيها و با درنظرداشتن دسيسههاي خارجي سعي ميکنند براي کشورشان دور هم جمع شوند و احساس کردند که پيکر شهيد سليماني ميتواند محمل خوبي براي وحدت حداکثري باشد؛ اما متأسفانه از اين فرصت استفاده نشد. جالب است حتي برخي ادامه اختلافافکنيها را به بعد از مراسمهاي تشييع موکول نکردند يا گفتند که اگر اصلاحطلبان براي تشييع به خيابان بيايند، تکهتکه ميشوند يا پيشتر فرد ديگري گفته بود که در آبانماه خون نظام حجامت شد و منظور او از خون حجامتشده، کشتهشدگان آبانماه بود. همان تفکري که اعتراضات مردم را خون کثيف نظام ميداند، با همه ابزارهايش به شوراي نگهبان فشار وارد ميکند. من نام آنها را اصحاب حجامت ميگذارم و پيروان همان تفکر بعد از نطق انتقادي من در مجلس گفتند که تو را هم در انتخابات حجامت ميکنيم و امروز من متوجه شدهام که منظور او از حجامت انتخاباتي رد صلاحيتها بوده است.
با توجه به شرايط پيشآمده، سياست انتخاباتي جبهه اصلاحات چه خواهد بود؟
با وضعيت پيشآمده، راهبرد شوراي سياستگذاري اصلاحطلبان اين است که اگر در هر حوزهاي نامزد شاخصي که هويت اصلاحطلبانه دارد، نداشته باشيم، قطعا ليست نخواهيم داد. چرا از اصلاحطلبان انتظار دارند که بعد از ردصلاحيت نيروهاي شاخصشان به هر نامزدي راضي شوند؟ يا چرا توقع دارند در حوزهاي که هيچ نامزدي نداريم برويم و از نامزدهاي اصولگرا حمايت کنيم؟ اگر از اصولگرايان حمايت کنيم، چرا نام اصلاحطلب را بر خود گذاشتهايم؟ بر اساس بيانيهاي هم که شورايعالي سياستگذاري منتشر کرد، فضاي مطلوبي در کشور مشاهده نميشود و عملا امکان مشارکت فعال وجود ندارد. البته شورايعالي سياستگذاري مشغول جمعکردن اطلاعات تکميلي است تا در نهايت يک تصميم جامع بگيرد.
يکي از موضوعاتي که در نقد سياست انتخاباتي اصلاحطلبان در اين دوره گفته ميشود اين است که نيروهاي شاخص اصلاحطلب هم چندان مؤثر در انتخابات حاضر نشدند و البته ردصلاحيتها هم مزيد بر اين موضوع شد. آيا اصلاحطلبان ميخواستند با ارائه محدود نيروهايشان شوراي نگهبان را در شرايطي قرار دهند که شوراي نگهبان براي آنکه حوزههاي انتخابي خالي از يک جريان سياسي نشود، دست به ردصلاحيت نزند يا آنکه خود نيروهاي اصلاحطلب نسبت به عرصه انتخاباتي اميدي نداشتند؟
مسلما فرضيه اولي که مطرح کرديد وجود نداشت، زيرا سازماندهي مشخصي ميان اصلاحطلبان وجود ندارد که چنين سياستي از آن بيرون بيايد و فرضيه دوم شما را بيشتر نزديک به واقعيت ميدانم، زيرا واقعيت اين است که بسياري از نيروهاي سياسي از وضعيت موجود دچار يأس شدهاند؛ از سوي ديگر آنها تجربه ردصلاحيت را در دورههاي گذشته داشتهاند و اميدوار نبودند که در اين دوره تأييد شوند، به اين دليل پيش از آنکه شوراي نگهبان آنها را ردصلاحيت کند، خودشان در انتخابات شرکت نکردند. البته بااينحال تعداد قابلتوجهي از چهرههاي مهم سياسي اصلاحطلبان در انتخابات ثبتنام کردند که متأسفانه بخشی از آنها در بررسي هيئت نظارت ردصلاحيت شدند و بخش ديگري هم در بررسي شوراي نگهبان کنار گذاشته شدند. به ياد دارم که در انتخابات مجلس سال 94 همه نيروهايي که از انجمن اسلامي مدرسین دانشگاهها نامزد شدند، از جمله آقايان رهامي، حبيبي و جمعي ديگر ردصلاحيت شدند. بسياري از احزاب هم از حق انتخابشدن در انتخابات محروم شدند که همه اين دلايل دست به دست هم داد تا برخي تشخيصشان مبنيبر عدم ثبتنام شود.
آيا با شرايط پيشآمده دوباره شاهد بازگشت اصلاحطلبان به جامعه خواهيم بود؟ يعني دوباره آنها به دور از قدرت سياسي سعي در ترميم سرمايه اجتماعي خود ميکنند؟
خاستگاه جريان اصلاحات متن جامعه است و حتي اگر در قدرت هم باشد، نبايد از پايگاه اجتماعي غافل شود؛ يعني نبايد ميان قدرت رسمي و جامعه مدني تعارضي ببينيم. نمايندگان اصلاحطلب مجلس هم بايد نماينده واقعي جامعه باشند و سخن متن جامعه را منتقل کنند، اما قبول دارم که برخي اصلاحطلبان وقتي در قدرت حضور مييابند عقبه اجتماعي جريان متبوع خود؛ يعني اصلاحات را فراموش ميکنند و اين موضوع باعث پيدايي دوگانه اصلاحطلبي قدرتمحور و اصلاحطلبي جامعهمحور ميشود. علاوهبراين متوجه اين موضوع هم هستم که بههرحال اگر اصلاحطلبان از عرصههاي رسمي کنار گذاشته شوند، بيش از پيش به سمت جامعه ميروند و ميتوان در چنين شرايطي يک تهديد؛ يعني ردصلاحيتهاي گسترده را به فرصت بازسازي هويت اجتماعي اصلاحطلبان تبديل کنيم.
مواضع صريح شما در مجلس دهم بسيار مورد توجه مردم و مسئولان بود؛ ازاينرو ردصلاحيت شما بيش از ديگران محتمل به نظر ميرسيد. با اين وصف چرا مانند خانم سلحشوري پيش از ردصلاحيت خودتان از ثبتنام امتناع نکرديد؟
به زبان ساده بگويم که من بعد از حوادث آبان حالم خوب نبود و بهشدت دچار ترديد شده بودم که در انتخابات ثبتنام کنم يا نه، زيرا باور داشتم که برخوردي که با معترضان شد اصلا درست نبود. يک پايم ميگفت برو و پاي ديگرم ميگفت نرو و دودل بودم و در نهايت به خرد جمعي تن دادم. در تشکيلات انجمن اسلامي مدرسین دانشگاهها بحثهاي زيادي کرديم و با وجود همه بيمها و با درنظرداشتن تمام مخاطرات تصميم تشکيلاتي بر اين شد که در انتخابات حضور يابم و ديگران را هم به ثبتنام در انتخابات تشويق کنيم و سرانجام با توکل بر خدا وارد عرصه انتخابات شدم. دو شب پيش هم در جلسه چهارساعته انجمن بحثهاي زيادي کرديم که اکنون چه بايد بکنيم. برخي ميگفتند اعتراض به ردصلاحيت درست نيست، زيرا با اعتراض انگار ميخواهيم آویزان نهادهاي رسمي شويم، اما برخي ديگر نظرشان اين بود که حق قانوني و مدني ما اين است که در مسير مشخصشده اعتراض کنيم. در نهايت باز هم مجموعه تصميم گرفت که اعتراض کنيم، اما به تعبير آقاي مطهري، ما اعتراض ميکنيم، نه التماس. من باور دارم که همه ما با يک ساختار سخت در امر انتخابات روبهرو هستيم، اما در همين ساختار سخت هم روزنههايي وجود دارد که ميتوان از آنها بهره برد تا مطالبات مردم را بيان کرد.
در صورتي که اعتراض شما به جايي نرسد و به صورت قطعي ردصلاحيت شويد، آيا به کارهاي علمي و دانشگاهيتان ميپردازيد يا همچنان تصميم به فعاليت سياسي داريد؟
ما هرجا که باشيم بايد به تعهد اجتماعيمان عمل کنيم؛ چه بهعنوان يک معلم در دانشگاه يا در قامت يک وکيل دادگستري يا بهعنوان نماينده مردم در مجلس. باور کنيد که دنيا براي من آنقدرها هم ارزش ندارد و به تأسي از حضرت علي(ع) ميگويم که اين دنيا از عطسه ماده بزی بيارزشتر است. اگر همه مسئولان بهجاي وجه دنيايي بر وجه معنوي مسئوليت که خدمت به مردم باشد تکيه کنند، متاعي از زندگي ميبرند که با هيچ منصب و مالي قابل معاوضه نيست که آن رضايت خلق خداست.