هفتم فروردین امسال بود که دختر جوان به نام ریحانه با ماموران پلیس تهران و آتشنشانی تماس گرفت و ادعا کرد مادرش در خانه، تنهاست و در را باز نمیکند. ماموران بعد از ورود به خانه، پیکر نیمهجان مادر ریحانه به نام فریبا را در پذیرایی خانهشان دیدند و این در حالی بود که ضربات سنگین باعث مجروح شدن فریبا از ناحیه سر و صورت شده و او بعد از انتقال به بیمارستان جان خود را از دست داد. ریحانه اولین کسی بود که مورد بازجویی قرار گرفت و به ماموران گفت: «مادرم ناراحتی اعصاب داشت و داروهای زیادی مصرف میکرد که موجب خواب آلودگی و گیجی او میشد. روز حادثه برای خرید بیرون از خانه رفته بودم، اما وقتی برگشتم مادرم را در این حال دیدم. احتمالا او گیج بوده و زمین خورده است.»
نظریه پزشکی قانونی حاکی از آن بود که شدت ضربات وارد شده به سر فریبا شدیدتر از آن است که بتوان آن را بر اثر زمین خوردن اتفاقی تلقی کرد. همچنین تعداد ضربات وارد شده به سر و صورت را زیاد دانستند که این موضوع در زمین خوردگی محتمل نیست.
{$}
به این ترتیب بار دیگر ریحانه مورد بازجویی قرار گرفت و این دفعه به اتهام خود اعتراف کرد و گفت: «خیلی وقتها با مادرم دعوایمان میشد. او ناراحتی اعصاب داشت. گاهی مرا از خانه بیرون میکرد. چند بار هم رویم چاقو کشیده و زخمیام کرده بود. روز حادثه میخواستم قلیان بکشم، اما او میگفت از دود قلیان اذیت میشود و با دست زد و زغال را ریخت. بعد دعوایمان بالا گرفت و من سرش را چند بار به آینه کوبیدم.»
بعد از اینکه ریحانه به قتل مادرش اعتراف و صحنه قتل را بازسازی کرد، پرونده برای رسیدگی به شعبه دوازدهم دادگاه کیفری یک استان تهران ارجاع شد. متهم در دادگاه اتهام خود را انکار و ادعا کرد تحت فشار به قتل مادرش اعتراف کرده بوده. او گفت: «من مادرم را نکشته ام.تمام واقعیت همان بود که در اولین لحظه به پلیس گفتم. من برای خرید از خانه بیرون رفتم و وقتی برگشتم او را در حالی که زمین خورده بود در خانه دیدم.»
در جلسه دادگاه برادر ریحانه و پدر بزرگ و مادربزرگ او به عنوان اولیای دم از دادگاه تقاضای قصاص کردند و دختر جوان به قصاص محکوم شد.
سوءرفتارهای خانوادگی غربالگری شود
از دید روانشناسی اجتماعی، بازنگری مناسب افرادی که مشکل عصبی دارند یک امر لازم و ضروری است. اگر فردی دچار اختلالات اعصاب و روان است باید مشکل او غربالگری شده و میزان مشکل به درستی سنجیده و خطرات احتمالی حدس زده شود. سپس با یک مداخله موثر و مناسب به روش مناسب، توسط فرد مناسب و در زمان مناسب مشکل موجود مرتفع شود.
در این تعریف فرد مناسب همان متخصص روانشناس است و زمان مناسب وقتی است که مشکل روحی و عصبی فرد به یک فاجعه منجر نشده باشد.
در این پرونده با موردی روبهرو هستیم که به نظر میرسد هم فرد متهم به قتل و هم مقتول مبتلا به اختلالات روحی بودهاند، اما آموزش و درمان به موقع و صحیح نگرفتهاند و هر روز مشکل آنها در کنار هم حادتر شده است.
در این مورد خاص نیاز شدید به برنامه مستمر برای رفع مشکل اعصاب هر دو نفر وجود داشته که از آن بیبهره ماندهاند.
در این مورد خانمی که به هر دلیلی مشکل روحی داشته، صلاحیت نگهداری از فرزند مبتلا به اختلال روحی را نداشته و همین مشکل آنها را حادتر کرده است. در چنین شرایطی اقدام دختر جوان به خودکشی عجیب به نظر نمیرسد، چرا که نیاز به حمایت روحی داشته که از آن بیبهره مانده و نبود ساز و کار مناسب و عملکرد صحیح یک فاجعه به بار آورده است. در چنین شرایطی راهکار صحیح این بود که دختر جوان را از محیط زندگی با مادرش خارج کرده و خانم تحت درمان قرار میگرفت.
مدرسهها و دانشگاه به عنوان نهادی که ارتباط تنگاتنگ با نوجوانان و جوانان دارند، بهتر است در شناسایی خلا روحی جوانان و رسیدگی به آن دقت بالاتری داشته باشند.