جواد منصوری نخستین فرمانده سپاه پاسداران انقلاب اسلامی عنوان کرد: سلسله اعتراضاتی پیش از فرار شاه از مدتی قبل آغاز شده بود این اقدامات در سال ۵۶ گسترش و شدت زیادی پیدا کرد و سرانجام در سال ۵۷ عملا تمام کشور را گرفت به گونه ای که دستگاههای دولتی تقریبا در اعتراض و اعتصاب بودند.
منصوری گفت: در تمام ایران و در غالب شهرها معترضان اوضاع را در دست گرفته بودند و احتمالی برای ادامه سلطنت وجود نداشت. راهپیمایی روزهای تاسوعا و عاشورا که آذر ماه ۵۷ اتفاق افتاد در واقع مهر ختم دوره سلطنت محسوب میشد. مردم در شهرهای مختلف کشور به صراحت مرگ بر شاه گفتند و تعداد زیادی مجسمه های شاه و پدرش رضاخان را پایین کشیدند و به این ترتیب عملا امکان ادامه سلطنت وجود داشت.
منصوری بیان داشت: آمریکایی ها و اروپایی ها در کنفرانسی به این نتیجه رسیدند که دیگر نباید روی ماندن شاه تکیه کنند. در واقع سرمایه گذاری خود را برای ارتباط با انقلابیون کنار گذاشتند تا بتوانند همچنان منافع خود را در ایران حفظ کنند.
وی ادامه داد: به همین دلیل بود که تصویب کردند ژنرال هایزر به ایران بیاید تا انتقال قدرت از سلطنت به مردم را به گونه ای هدایت کند که در نهایت آمریکاییها نفوذ خود را بر ایران داشته باشند.
نخستین فرمانده سپاه پاسداران انقلاب اسلامی یادآور شد: آنها تصور میکردند ملت ایران را به هر شکلی قانع و راضی و به نوعی جریان ۲۸ مرداد سال ۳۲ را تکرار میکنند البته با این تفاوت که دیگر شاه را برنمی گردانند و یک دولت متمایل به غرب را ایجاد می کنند.
منصوری خاطرنشان کرد: به نظر می رسد ما اگر بخواهیم به معنای واقعی در این مورد که چرا شاه فرار کرد و چرا انقلاب شد، پاسخگو باشیم شاید مناسب ترین سند و مدرک بیانیه ای است که شخص محمدرضا پهلوی در چهاردهم آبان ماه ۱۳۵۷ از رادیو و تلویزیون قرائت کرد.
وی گفت: در آن بیانیه شاه صریحا اعتراف به ظلم، بی قانونی، وابستگی و فساد کرد و حتی تلویحا به این اشاره نمود که بی دین است. او گفت که قول می دهد از این پس پیرو مذهب شیعه اثنی اشعری باشد.
نخستین فرمانده سپاه پاسداران انقلاب اسلامی تصریح کرد: بهترین دلیل فرار شاه و پیروزی انقلاب همین سخنانی است که شخص شاه مطرح کرد. مردم هم گفتند این چه شاهی است که خودش اعتراف می کند که من و خانواده ام در این فسادها نقش داشتیم.
منصوری اظهار داشت: صلاحیت حکومت دیگر تایید شده نبود بنابراین در آبان ۵۷ به بعد مردم دیگر هیچ امیدی به بقای سلطنت محمدرضا پهلوی نداشتند. آنها فقط دیگر سرنگونی این سلطنت فکر می کردند و حتی بسیاری در این اندیشه بودند که بتوانند شاه را دستگیر و محاکمه کنند.
وی عنوان کرد: آمریکا و دیگر متحدان شاه این وضعیت (دستگیری شاه) را مطلقا نمی خواستند چرا که دستگیری او یک شکست بسیار بزرگ برای غرب محسوب می شد و به این ترتیب در دنیا این طور منعکس می شد که آمریکا قادر به حفاظت از دست نشاندههای خودش نیست.
نخستین فرمانده سپاه پاسداران انقلاب اسلامی تاکید کرد: وابستگی خاندان پهلوی به قدرتهای بزرگ مطلب روشنی است. مدارک، اسنادی وجود دارد که انگلستان و بعد از آن آمریکا در روی کار آوردن خاندان پهلوی و حکومت آنها نقش دارند. در دوران سلطنت این خاندان آنها آزادی عمل کاملی داشتند و منافع بسیار عظیمی از ایران می بردند. در رابطه با وابستگی خاندان سلطنتی به غرب تردیدی وجود ندارد.
منصوری ادامه داد: آمریکا، انگلیس و در مجموع غرب تا سال ۵۷ با سرکوب مردم و گروهها و جریانهای مختلفی که به دنبال استقلال و آزادی ایران بودند موفق شدند که حکومت خودشان را ادامه بدهند اما در سال ۵۷ با وحدتی که بین مردم به وجود آمد و البته رهبری امام خمینی (ره) و اوج گرفتن فساد و ظلم دستگاه پهلوی دیگر امکان مهار و کنترل مردم وجود نداشت و به این دلیل سلطنت پهلوی سقوط کرد.
وی گفت: اگر شاه یک هفته و ۱۰ روز دیگر بیشتر می ماند به دست مردم می افتاد. برای اینکه بسیاری از نیروهای مدافع و حافظ سلطنت پهلوی در حال پراکنده شدن بودند. حتی ممکن بود که خودِ افراد این نیروها در به دام انداختن محمدرضا پهلوی شرکت می کردند.
این چهره سیاسی افزود: همه شاهد این هستند که در روز عاشورا که بیستم آذر ماه ۱۳۵۷ بود در محل گارد جاویدان که کاملا از قربانیان خودِ سلطنت بودند چه اتفاقی عجیب افتاد. آنها به هم افتادند و تعداد زیادی از نیروهای خودشان را به قتل رساندند و تعدادی هم زخمی شدند.
منصوری یادآور شد: حتی در جریانات روزهای ۲۰، ۲۱ و ۲۲ بهمن ماه دیدیم که چگونه نیروهای مسلح خودشان در نهایت به سرنگونی رژیم با مردم همراهی و به آنها کمک کردند.
نخستین فرمانده سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بیان داشت: آمریکا در هر حال به این نتیجه رسیده بود که امکان کمک به شاه وجود ندارد و شاه هم بدون حفاظت آمریکا امکان ماندن نداشت و به همین دلیل مجبور به فرار از ایران شد. البته ژنرال هایزر و سالیوان سفیر آمریکا صراحتا به شاه گفتند که دیگر صلاح نمیدانند از او حمایت کنند. شاه نیز سرمایه و ثروت خود را از ایران جمع کرد و رفت.
منصوری گفت: در روز بیستم آذر ماه ۱۳۵۷ شاه پس از مشاهده اعتراض مردم در روز عاشورا به این نتیجه رسید که امکان ماندنش وجود ندارد و در واقع از بیستم آذر ۵۷ تا بیست و ششم دی ماه همان سال که از ایران رفت در حال جمع آوری ثروت، امکانات و سرمایه ها بود.
وی خاطرنشان کرد: همان روزها دولت بازرگان استعفا داد و عملا دیگر حکومتی بعد از بیستم آذر ۵۷ وجود نداشت. ۲۶ دی ماه ۵۷ سقوط سلطنت به صورت رسمی است و پیروزی انقلاب اسلامی به شمار می رود و فاصله تا ۲۲ بهمن ۵۷ به این دلیل بود که سران رژیم بتوانند فرار کنند.
وی با تاکید بر این موضوع که بعد از ۲۶ دی ماه عملا حکومتی در ایران وجود نداشت بیان داشت: برخی از شهرهای بزرگ که محل استقرار نیروهای مسلح بودند همچنان قدرت را در دست داشتند که البته به نظر می رسید تظاهر است. عملا هیچ کاری نمی توانستند بکنند.
این چهره سیاسی افزود: نکته مهمی که در اینجا حائز اهمیت است که با فرار شاه شاهد این هستیم غیر از فرار مقامات واقعه دیگری هم رخ داد و آن هم این بود که ارتش هم حاضر نشد در راستای حفظ سلطنت کاری بکند و به تدریج به سمت مردم متمایل شدند.
منصوری تاکید کرد: شاه چه در روز ۲۶ دی ماه چه می رفت و چه نمی رفت به هر حال انقلاب ۲۲ بهمن رخ می داد. اصلا می توانیم همین ۲۶ دی را تاریخ اصلی سقوط سلطنت پهلوی معرفی کنیم.
وی یادآور شد: مردم پس از فرار شاه جشن گرفتند و به جرات می توان گفت که در تاریخ ایران چنین جشنی سابقه نداشت. جمعیت با شور و هیجان بسیار زیاد و غیرقابل وصفی به خیابان ها دادند. آنها اجازه ندادند ۲۸ مرداد دیگری در ایران تکرار شود. همه اینها بر اساس فیلم ها و عکس هایی که از آن روز موجود است، مشخص به نظر میرسد.
نخستین فرمانده سپاه پاسداران انقلاب اسلامی تاکید کرد: امام خمینی (ره) در سیزدهم خرداد ۱۳۴۲ یعنی ۱۵ سال قبل از این اتفاق در سخنرانی روز عاشورا در مدرسه فیضیه قم جمله ای را گفتند که خیلی مهم است. ایشان فرمودند به شما نصحیت می کنم که شاه یک کاری نکند روزی که مجبور شود از ایران برود ملت جشن بگیرند.
وی در مورد سرنوشت دولت پس از شاه گفت : دولت بختیار از ابتدای مطرح شدن مشخص بود که صرفا بازیچه ای بیش نیست. زیرا بسیاری از شخصیت ها حاضر نشدند که نخست وزیری را بپذیرند و دوم اینکه بختیار هم مهره سوخته ای بود که تصور میکرد میتواند چند وقتی نخست وزیری را داشته باشد و بعد در قالب ملیگرایی انتخابات آزادی برگزار کند و به نوعی خودش را قهرمان ملی نمایش دهد.
منصوری ادامه داد: اما مردم دقیقا از همان زمانی که دولت او شروع شد او را با شعار بختیار دولت بی اختیار به تمسخر گرفته و به هیچ عنوان به او و نظراتش اعتنایی نکردند. علیرغم اینکه تلاش کردند با کمک ارتش حکومت او را جدی نشان بدهند ارتش نیز او را جدی نگرفت.
این چهره سیاسی افزود: در واقع ارتش نمیتوانست به او مشروعیت و مقبولیت بدهد زیرا عملا ارتش تحت فشار جدی بود و سایر دستگاهها هم در اعتصاب بودند. در مصاحبه های بختیار نیز آنقدر مطالب بیربط از سوی او عنوان شد که همین دستمایه مضحکه بیشتر مردم شده بود.
منصوری اظهار داشت: در هرصورت عملا بعداز فرار شاه امکان استقرار هیچ دولتی نبود زیرا مردم اصل سلطنت را نمیخواستند و به طبع آن هیچ دولت وابسته به سلطنت را هم نمی خواستند. به این ترتیب سرنوشت بقیه دستگاه ها مثل مجلس و ساواک خودبهخود تعیین شده بود وآنهاهم در بهمن ماه خودبهخود تعطیل شدند.
وی گفت: نکته حائز اهمیت این است که تقریبا هیچ یک از دولتهای خارجی پیروزی انقلاب اسلامی را باور نمیکردند زیرا معمولا یک انقلاب حتما باید توسط یکی از دولتهای بزرگ مورد حمایت قرار بگیرد، حتما باید تشکیلات گسترده داشته باشد و باید بخش هایی از دستگاه های قبلی از آن حمایت کند تا بتواند به قدرت برسد اما انقلاب اسلامی هیچ کدام از اینها را نداشت.
جواد منصوری در پایان گفت: به همین دلیل بود که آمریکا تصور میکرد که با فرار شاه نارضایتی مردم کمتر شده و میتواند با شعار فضای باز سیاسی و دولت ملی فضای انقلابی را آرام کند. حتی سندی وجود دارد که بعد از پیروزی انقلاب اسلامی هم آمریکا همچنان همین تصور را داشت و بعد از ۶ ماه ایران از آنها میخواهد که حکومت در ایران را بدست بگیرند زیرا کسی جز آنها توان اداره ایران را ندارد که هیچ کدام از اینها اتفاق نیفتاد.