«سه سال از ماجرای تلخ و دردناک آتشسوزی و سپس فرو ریختن ساختمان پلاسکو در سیام دیماه سال ۱۳۹۸ میگذرد. در این سه سال سعی کردهام هر بار به مناسبت این واقعه دردناک یادداشتی بنویسم و احتمالا اگر عمری باشد، بعد از این هم چنین خواهم کرد. قطعا یادآوری آن رویداد دردناک، برای خانوادهها و آشنایان آتشنشانان ایثارگری که جانشان را برای نجات دیگران فدا کردند، تلخ و غمناک خواهد بود اما قطعا تسلی خاطر آنهایی که با ریزش ساختمان پلاسکو داغدار شدند، با فراموشی و نسیان و بدتر از آن پشت گوش انداختن آن واقعه امکانپذیر نمیشود. متاسفانه جامعه ما در طول این سه سال تجربههای تلخ و ناگوار زیادی را از سر گذرانده و حوادث ناراحتکننده آن قدر زیاد بوده که تا حدود زیادی گرد فراموشی بر فاجعه پلاسکو نشانده است،. در همین یکسال جاری دو حادثه دردناک سیل در استانهای جنوبی و سپس سقوط هواپیما، هر یک به تنهایی برای آن که ماجرای آتشسوزی و ریزش ساختمان پلاسکو را از خاطر ببندد، کفایت میکنند.
اما بهرغم این حوادث تلخ و ناراحتکننده، معتقدم که واقعه ساختمان پلاسکو را نباید فراموش کرد و اتفاقا باید هر سال به عنوان یک رویداد عبرتآمیز و هشداردهنده بازگشت. به عبارت دقیقتر تصورم این است که از قضا یکی از دلایل اصلی کثرت فجایعی از این دست در تاریخ درازدامن ما همین فراموشیها و نسیانهاست. این که بهرغم ادعاهای فراوان درباره تاریخ کهن و پرشکوه و پرافتخار، خیلی راحت لحظهها و بزنگاههای حساس و عبرتانگیز تاریخ را به طاق نسیان میسپاریم، گذشته را چراغ راه آینده نمیکنیم و ایوان مدائن را آیینه عبرت نمیسازیم.
اتفاقا واقعه دردناک فرو ریختن ساختمان پلاسکو که موجب مرگ شماری از عزیزترین و شریفترین خدمتگزاران صادق و جاننثار مردم شد، از جهات بسیاری حایز اهمیت و شایسته یادآوری مکرر است. ما که معمولا عادت داریم به نظریههای توطئه پناه ببریم و خطاها و کاهلیهای خود را به گردن زمین و زمان بیندازیم و از زیر بار مسئولیت شانه خالی کرده، در ماجرای پلاسکو هیچ مستمسکی برای فرافکنی و تقصیر را به گرده این و آن انداختن نداشتیم. پلاسکو نتیجه مستقیم و عینی پشتهماندازیها و بیکفایتیها و تنبلیها و بیتوجهیهای ما بود. در به وقوع پیوستن آن هم تنها یک گروه و یک دسته و یک جریان نقش نداشتند، تقریبا همه ما مسئول بر افروختن آتشی شدیم که دودش به چشم همهمان رفت. دیگر نه این آسمان بود که بارانش را چون سیلاب بر خانهها و کاشانههای ما روانه سازد و نه این زمین بود که به ناگهان به رعشه بیفتد. سازهای که خودمان قریب به پنجاه سال قبل ساخته بودیم، بر اثر بیتوجهی و مراقبت نکردن، دچار آتشسوزی شد و از آنجا که در طول سالهای متمادی، به آن رسیدگی نشده بود، خیلی راحت و از درون فرو ریخت.
اکنون بر ماست که هر سال این واقعه تلخ و دهشتناک را به خاطر بیاوریم، نه فقط برای ادای دین به خانوادههای داغدیدهای که عزیزانشان را از دست دادند، نه فقط برای تذکر به مسولان که به فکر همه کارگران و مالباختگانی که بر خاکستر پلاسکو نشستند، نه فقط برای این که به نسلهای بعدی خاطرنشان کنیم که ما آدمهایی فراموشکار و بیمبالات نیستیم، بلکه به این دلیل مهم که پلاسکو سرشت نمای بخشی از هویت ماست و با یادآوری خاطره آن دست کم در پیش چشم داشته باشیم تا زمانی که غیرمسئولانه روی خاک راه برویم، از زمین و آسمان برایمان میبارد و قصه پر غصه همیشه همان تکرار میشود.»