««پدرمان دو سال پیش ما را رها کرد و رفت یک زن دیگر گرفت. سه تا ماشین دارد و تا مرز سوخت میبرد و ماشینهایش دست راننده هستند. یک ماهی موقع یارانه ۱۰۰ هزار تومان برایم فرستاد که ۷۰ هزار تومانش رفت برای چند جفت دمپایی و ۳۰ هزار تومانش ماند. من و دو خواهر و برادرهایم و مادرم پیش مادربزرگم زندگی میکنیم و مادربزرگمان خرجمان را میدهد. مادرم میگوید از سال دیگر نمیگذارم درس بخوانی. باید بنشینی خانه و سوزن دوزی کنی تا برای خرج زندگی پول دربیاوری.»
این را حوا میگوید؛ دانش آموز کلاس چهارم یکی از روستاهای منطقه بلوچستان. اینها از زبان یک دختر بچه ۱۰ ساله است که خانوادهاش درگیر چندهمسری است. پدرش را دو سال است ندیده و همانطور که گفت او آنها را بدون خرجی رها کرده و سراغ زندگی جدیدش رفته است. حوا دوست دارد درس بخواند اما مادر مدام میگوید درس بخوانی که چه بشود؟ باید خانهداری یاد بگیری تا زودتر شوهر کنی. حوا اما دوست ندارد شوهر کند.
برای این که درباره چندهمسری در سیستان و بلوچستان بنویسم، سراغ بچهها رفتم؛ کودکان خانوادههای درگیر این مسأله. شاید بگویید بچه را چه به این حرفها اما اگر از آنها سؤال هم نکنی، درباره این موضوع حرف میزنند چون زندگیشان را آن قدر تحتتأثیر قرار داده که نمیتوانند نسبت به این موضوع بیتفاوت باشند.
راضیه دانش آموز کلاس سوم میگوید از وقتی پدرش زن گرفته، مادرش مدام گریه میکند: «انگار مادرم ما را دیگر دوست ندارد. همهاش میگوید شما سه تا هم بروید، من راحت شوم. ما سه تا خواهریم. مادرم میگوید دختر نباید مدرسه برود. شما هم دیگر مدرسه نروید و شوهر کنید. پدرم مادرمان را طلاق نداده و همینجوری ولش کرده است. رفته یک روستای دیگر.»
راضیه میگوید خودش هم خیلی وقتها گریه میکند ولی یواشکی گریه میکند.
محمد ۱۴ ساله هم درباره وضعیت زندگیشان بعد از ازدواج مجدد پدر این طور میگوید: «از وقتی که پدرمان همسر دوم گرفته، نهتنها به مادرمان، حتی به ما بچهها هم توجهی ندارد. ما ۹ برادر و خواهر تنی هستیم که از همان کوچکی مجبور شدیم پادویی و دستفروشی بنزین کنیم. همه ما برادران و خواهران از مهر پدری دور بودیم و تا مقطع راهنمایی خواندیم و ترک تحصیل کردیم اما برادران و خواهران ناتنی ما که پدرمان به آنها توجه دارد، ادامه تحصیل دادند. الان نزدیک به ۷ سال است که پدرمان انگشت شمار به خانه ما سر میزند. این قدر که زن دوم یعنی نامادریام و فرزندان او از ارث پدر بهره میبرند و استفاده میکنند، ما بهره نمیبریم.»
سعید ۱۳ ساله بچه طلاق است: «پدرم رفت دوباره زن گرفت و مادرم را طلاق داد ولی خیلیها حتی زنشان را طلاق نمیدهند. ۴ سال است پدرمان رفته و دو تا بچه دیگر دارد الان و انگار اصلاً یادش رفته که ما هم بچههایش بودیم. شاید باز هم برود یک زن دیگر بگیرد و آن بچهها هم مثل من و برادرم شوند. من و برادرم با مادرم زندگی میکنیم و درآمدی نداریم. کار هم میکردم یک مدت ولی الان کار نیست. اگر پدرم بود، مِهرش را داشتیم.»
ولیالله بلوچ، فعال اجتماعی در سیستانوبلوچستان از تبعات چندهمسری میگوید و از این که چقدر این مسأله روی خانوادهها و بخصوص کودکان تأثیر گذاشته: «از هم پاشیدگی خانوادهها و به تبع آن مسائلی مثل ازدواج زودهنگام دختران و پسران، از تبعات چندهمسری در استان است و با وجود این نمیدانم چرا برخی از چندهمسری دفاع میکنند. این روزها میبینم موضوع چندهمسری در کشور و شبکههای اجتماعی خیلی داغ شده و خیلیها کلاس آموزشی برای این موضوع گذاشتند. هر چند برخی از افراد جامعه چندهمسری را پدیده مؤثر در کاهش مشکلات تجرد زنان در کشور عنوان میکنند ولی باید بدانند این مسأله چقدر باعث بروز مشکلات و ناراحتیهای روحی بین خانوادههای درگیر میشود.
به عقیده من ترویج چندهمسری نهتنها در دوره کنونی کارایی ندارد بلکه باعث بروز مشکلات بزرگتری خواهد شد. شاید در گذشته نگاه به زن نوعی نگاه کالایی بوده اما در شرایط فعلی با در نظر گرفتن شخصیت زن در جامعه، آنها نمیتوانند بپذیرند که زن دوم باشند یا همسرشان با زن دیگری ازدواج کند. این افراد نگاهی به تفاسیر و احادیث در این مورد نمیاندازند تا توجه کنند که موارد بحث در این خصوص فقط به ازدواج با چند زن ختم نمیشود بلکه وجوه دیگر هم در آن وجود دارد و هر کدام برای خود به نوعی تحلیل و تفسیر میکنند.»
متأسفانه باید گفت استان سیستانوبلوچستان در زمینه چندهمسری سردمدار است؛ به طوری که نزدیک ۱۵درصد زنان سیستانوبلوچستانی همسرانشان بیشتر از یک زن دارند و چندهمسری باعث پدید آمدن معضلات اجتماعی در سطح خانواده و جامعه میشود.
نکته ناراحتکننده و قابل تأمل این است که چندهمسری در استان سیستانوبلوچستان فرهنگی کاملاً جا افتاده است و خیلیها این را نشانه غرور مرد میدانند و هیچ ربطی به وضعیت مالی واقتصادی هم ندارد؛ به طوری که افراد با سن بالا و همچنین درآمد کم این عمل را انجام میدهند و این موضوع را در حاشیه شهرها و روستاها میتوان مشاهده کرد؛ جاهایی که وضعیت مالی شان اصلاً خوب نیست.
یکی دیگر از فعالان اجتماعی در سیستانوبلوچستان که نمیخواهد نامی از او برده شود، در این باره میگوید: «کسانی که خیلی در استان ما نفوذ و اشراف کامل بر مردم دارند و تا حدود زیادی میتوانند در این مورد جلوگیری کنند، خودشان معمولاً چند همسر دارند و از این نظر نمیتوانند مبلغ خوبی برای پیشگیری از این موضوع باشند.»
این فعال اجتماعی ادامه میدهد: «زنان اولی که در خانواده های چندهمسری هستند عزت نفسشان بسیار پایین است و احساس تنهایی در آنها بسیار بالاست. این زنان غالباً احساس نابرابری را از سوی همسرانشان تجربه میکنند. خشونت خانگی، تنش، حسادت و رقابت بین همسران و فرزندان ازجمله مواردی است که در خانوادههای چندهمسری بیش از خانوادههای تکهمسری دیده میشود.
خیلی از مردانی که زوج سوم و چهارم اختیار میکنند زنان قبلی خود را با چند فرزند بدون آن که طلاق بدهند و بدون هیچ امکانات رفاهی به حال خود رها میکنند و بسیاری از زنان رها شده در جامعه حتی نمیدانند برای احقاق حقوق خود به چه مرجع قانونی مراجعه کنند. از سوی دیگر بسیاری از مردان به دلیل این که نیازی به اجازه همسر اول برای ازدواج مجدد خود نداشته باشند، از ثبت ازدواج خودداری میکنند که در هر صورت در این گونه ازدواجها از هیچ حق و حقوق قانونی از سوی نهادهای حمایتی برخوردار نیستند. کودکان این افراد نیز بدون شناسنامه میشوند.
حدود ۳۰درصد از ازدواجهای زنان در استان به ثبت نرسیده که بیشتر مربوط به جنوب استان و مناطق روستایی و حاشیه شهرهاست. این موضوع باعث بزهکاری و تربیت ناصحیح فرزندان میشود. استان سیستانوبلوچستان بالاترین آمار زنان بدسرپرست و بیسرپرست را دارد. زنان بلوچ از نداشتن قدرت بیان در احقاق حقوق خود، ازدواجهای اجباری و ازدواج در سنین پایین و چندهمسری رنج میبرند.»
کودکان همه چیز را میفهمند؛ دردی که بر خانواده تحمیل شده و رنجی که روح و جانشان را درگیر کرده است. آنها مهر پدری را طلب میکنند که به گفته خودشان انگار یادش رفته که بچههایی داشته. وقتی از پدر میگویند، بغض میکنند. مادران تنها و کودکان رهاشده، حکایت تلخ خانوادههای درگیر چندهمسری در سیستانوبلوچستان است.»