مهر سال گذشته جسد غرق در خون مرد جواني در خانهاش در جنوب تهران کشف و پليس متوجه شد تلفن همراه مقتول به سرقت رفته است. عامل قتل که يکي از اقوام مقتول بود، ازسوی پليس تحت تعقيب قرار گرفت.
متهم در ادامه بررسيها ازسوی مأموران شناسايي و بازداشت شد. او در تحقيقات به قتل اعتراف کرد و گفت براي سرقت گوشي تلفن مقتول دست به اين کار زد. در نهايت کيفرخواست عليه متهم صادر و پرونده براي رسيدگي به دادگاه کيفري استان تهران فرستاده شد.
متهم روز گذشته در جلسه دادگاه که در شعبه 10 دادگاه کيفري استان تهران برگزار شده بود، حاضر شد. با توجه به اينکه پدر مقتول بهعنوان تنها وليدم درخواست قصاص کرده بود، متهم در جايگاه قرار گرفت. او اتهام قتل، سرقت و واردکردن صدمات عمدي غيرمؤثر در مرگ مقتول را قبول کرد و گفت: مدتي بود که من و محمد با هم زندگي ميکرديم. ما هر دو از افغانستان به تهران آمديم تا کار کنيم و زندگي بهتري داشته باشيم. محمد مدتي بود که گوشي تلفن خريده بود، گوشي باکيفيت و خوبي بود. او يک صفحه اينستاگرام درست کرده بود و مدام عکسهاي مختلف از دختران ميگرفت و در صفحهاش ميگذاشت. کار او در فرهنگ ما خيلي زشت است، به همين دلیل چند نفر از اقوام به من گفتند به او بگويم اين کار را نکند.
متهم ادامه داد: من چندبار با محمد صحبت کردم و گفتم اينکه عکس دختران مردم را در صفحهات قرار ميدهي خيلي کار بدي است اين کار را نکن، اما او جواب داد اين موضوع به تو ربطي ندارد. من هم واقعا قصد دخالت نداشتم، اما آنقدر ديگران اين موضوع را به من تذکر دادند که ديدم دارد آبروريزي ميشود، به همين دلیل هم دوباره با محمد صحبت کردم، اينبار خيلي تند شد و به من گفت: به تو و ديگران ربطي ندارد، اينجا افغانستان نيست که به من بگوييد چه کار بکنم يا چه کار نکنم. گفتم: من دارم تو را نصيحت ميکنم نميخواهم آبرويت برود اين کارها بد است. جواب داد: من نيازي به نصيحت تو ندارم. همين هم باعث شد درگير شويم. او به سمت من حمله کرد، درحاليکه من فقط داشتم با او حرف ميزدم.
آنقدر مشتهايي که ميزد محکم بود که نميتوانستم تحمل کنم، چاقو را از جيبم درآوردم تا او عقب برود، اما نترسيد من يک ضربه به شکمش زدم، از روي من بلند شد، وقتي روي زمين افتاد ضربه بعدي را به گردنش کشيدم. من فقط چاقو روي گردنش کشيدم، نميخواستم سر از تنش جدا کنم، نميدانم چه شد که سرش جدا شد.
متهم درباره اينکه چرا گوشي را سرقت کرد، گفت: من گوشي را برداشتم تا عکسها را پاک کنم و بعد هم گوشي را جايي پرت کردم. آن را سرقت نکردم با اينکه گوشي خوبي بود، اما اصلا از آن استفاده نکردم.
متهم همچنين در پاسخ به اين پرسش که چرا در مراحل مختلف بازجويي در دادسرا گفته بود براي سرقت دست به قتل زده است، اما حالا ميگويد بهخاطر اينکه مقتول عکس در صفحه اينستاگرامش ميگذاشت، او را کشته است، گفت: من حالا دارم واقعيت را ميگويم، چون سواد ندارم هرچه ميگفتم نمينوشتند. من دو کلاس در افغانستان درس خواندم پدر و مادرم هم مردهاند و يک برادر دارم که در دادگاه است.
سپس وکيل مدافع متهم در جايگاه قرار گرفت و دفاعيات خود را مطرح کرد.
در پايان جلسه دادگاه، برادر متهم که در تمام طول دادگاه گريه ميکرد، گفت: ما دو برادر هستيم، او تنها برادر من است و پدر و مادر هم نداريم. اگر او اعدام شود من ديگر کسي را ندارم، خواهش ميکنم کمک کنيد.
قضات با پايان جلسه دادگاه شعبه 10 دادگاه کيفري استان تهران براي صدور رأي دادگاه وارد شور شدند.