کد خبر: ۶۳۳۷۸۸
تاریخ انتشار : ۰۷ بهمن ۱۳۹۸ - ۱۱:۲۱

آموزه‌های یک اعتراف پس از ۲۵ سال

اولین توییت مدیرمسئول سابق روزنامه کیهان در اذعان به بی‌انصافی در حق مهندس بازرگان موضوع این نوشته است؛ با اشاره به نامۀ بیش از ۵۰ سال پیش جمال‌زاده به جلال آل‌احمد که در آن نویسندۀ خارج‌نشین برای نویسنده پر سر و صدا می‌نویسد: «استدعا دارم آن را جای مطمئن و محکمی بگذارید که مفقود نشود و وقتی به ۵۰ سالگی رسیدید بار دیگر آن را بخوانید.» جلال آل احمد به ۵۰ سالگی نرسید تا نامه را دوباره بخواند. مهدی نصیری اما در گذر از ۵۰ سالگی مجال تجدید نظر یافته است.»
آفتاب‌‌نیوز :

«هفتۀ گذشته و به مناسبت بیست‌وپنجمین سالروز درگذشت مهندس مهدی بازرگان، نخست‌وزیر دولت موقت انقلاب اسلامی و از پیشگامان روشنگری دینی در تاریخ معاصر، یکی از جدی‌ترین منتقدان او در اولین توییت خود اذعان کرد: «احساس می‌کنم در تمام این سال‌ها در نقد نظری و معرفتی او جانب انصاف را رعایت نکرده‌ایم.»

آموزه‌های یک اعتراف پس از ۲۵ سال

این توییت را مهدی نصیری، سردبیر و مدیرمسئول روزنامۀ کیهان در سال‌های ۱۳۶۷ تا ۱۳۷۴ نوشت که پس از خروج از کیهان همان خط مشی را با زبانی تندتر در هفته‌نامۀ «صبح» و از ۷۴ تا ۷۸ ادامه داد و پس از آن از مطبوعات و رسانه‌های سیاسی فاصله گرفت و سال‌هاست وقت و همت خود را صرف اثبات این گزاره می‌کند که اسلام ناب با «عرفان» و «فلسفه» سازگار نیست و البته می‌کوشد دیدگاه‌های خود را متفاوت از انجمن حجتیه معرفی کند و بیش از هر مقوله دیگر به نقد مدرنیته می‌پردازد.

توییت «مهدی نصیری» آن هم در اولین حضور در دنیای توییتر به کام اصولگرایان رادیکال خوش نیامد، زیرا دوست ندارند این تصور ایجاد شود که رفتار آنان با مهندس بازرگان درست نبوده است. از این رو آقای نصیری اقدام به انتشار پیام‌های تسلیت آیت‌الله خامنه‌ای خطاب به دکتر یدالله سحابی در بهمن ۱۳۷۳ و به مناسبت درگذشت مهندس بازرگان و نیز پیام ایشان به مناسبت درگذشت دکتر سحابی در فروردین ۱۳۸۲ کرد که به‌خصوص دربارۀ دکتر سحابی بر «انصاف» او تأکید ورزیده‌اند.

ناخشنودی‌ها اما ادامه یافت و آقای نصیری را به این توضیح مجدد واداشت که یادآور شود: «در مورد بازرگان بسیاری از ما انقلابیون، ناخشنودی خود را از مواضع سیاسی آن مرحوم به اصل دیانت و همۀ باورهای دینی او سرایت دادیم و من بر این باورم که دچار خطا و بی‌انصافی شدیم و از این بابت باید طلب عفو و مغفرت کنیم.»

مدیرمسئول پیشین کیهان که با حملات به روشنفکران عرفی مانند احمد شاملو و احسان نراقی و روزنامه‌نگارانی چون مسعود بهنود و چهره‌های ملی - مذهبی همچون مهندس بازرگان شناخته می‌شد، البته همچنان به‌گونه‌ای سخن می‌گوید که انگار تمام حقیقت نزد آنان است و باز دیگران را قضاوت می‌کند و تنها اعتراف او «تسری مواضع سیاسی به باورهای دینی» است در حالی که همکار او - یوسفعلی میرشکاکِ شاعر - که در نقد شاملو هیچ حرمتی را رعایت نمی‌کرد به شکل صریح‌تری اظهار تأسف کرده و یادآور شده این جنجال‌ها مربوط به دورۀ جوانی او بوده و در واقع گفته از کجا معلوم که ما درست می‌گوییم و دیگران نه؟

از این منظر اعتراف یوسفعلی میرشکاک از سردبیرش شجاعانه‌تر است. چون اولی به خاطر این که خود را و یافته‌های خود را مصداق اتَمّ حقیقت می‌دانسته سرزنش می‌کند و دومی از این بابت متأسف است که مواضع سیاسی را به باورهای دینی تسری می‌داده و نمی‌گوید که در باور سیاسی هم بازرگان پیش‌بینی‌هایی کرد که درست درآمدند و مشهورتر از همه تأکید بر پایان جنگ و نشان به آن نشان که کیهان دو روز قبل از قبول قطعنامه این موضع را به تندترین زبان سرزنش کرد.

در گفته‌های آقای میرشکاک اما کلمه‌ای هست که کلید ماجراست: جوانی.

او گفته اینها مربوط به «جنجال‌های جوانی» است. جالب است که خیلی سال پیش در اوایل دوره پهلوی دوم مهندس بازرگان، در جزوه‌ای جوانان را انذار داده و نوشته بود: «... آیا حیثیت و سرنوشت یک مملکت هجده میلیونی کمتر از مال شخص شماست که این طور بی‌گدار به آب زده، بی‌پروا با آن بازی می‌کنید؟ اگر مقدرات آتیه کشور ما در نتیجه ی ناشیگری دخالت امثال شماها خراب شود ثمر تلخ آن را پس فردا خودتان نخواهید چشید؟»

مهدی نصیری متولد سال ۱۳۴۲ است. یعنی در سال ۱۳۷۰ هنوز سی ساله نشده بود ولی به بازرگان که دو برابر کل سن او کار سیاسی کرده بود، طعنه می زد. اکنون اما آقای نصیری ۵۶ ساله است. تفاوت در همین است. آن موقع نصف سن امروز را داشت.

بیش از نیم قرن پیش، جلال آل احمد از حضور و اقامت محمد علی جمال زاده در ژنو به تندی انتقاد کرده بود. پاسخ پدر داستان نویسی ایران به او بسیار قابل تأمل است: «از کتاب من - صحرای محشر - خوش تان نیامده است. خیلی از هموطنان با شما هم عقیده اند ولی خودم از آن بدم نمی آید. نوشتن آن برای من تفریح بزرگی بود و اگر از عهده برنیامده ام تقصیر من نیست ... می بینم که خیلی غضب‌ناک هستید و وقتی نامۀ شما را خواندم جوانان انگلیسی امروز در نظرم مجسم شدند که در عالم ادب و هنر به آنها لقب «غضب‌ناک» داده اند... یقین دارم وقتی این مطالب را برای من نوشتید صورت‌تان گل انداخته بوده و در چشمان تان شراره و غضب عصبانیت شعله ور بوده و از همین راه دور از تماشای آن لذت بردم اما استدعا دارم آن را جای مطمئن و محکمی بگذارید که مفقود نشود و وقتی به ۵۰ سالگی رسیدید بار دیگر آن را بخوانید.»

جلال آل احمد البته قبل از ۵۰ سالگی درگذشت ولی آقای نصیری به ۵۰ سالگی رسیده و از آن عبور کرده و حالا که به نظرات دورۀ جوانی نگاه می کند از این که جانب انصاف را دربارۀ یک سیاستمدار کهنه کار رعایت نکرده، پشیمان است.»

بازدید از صفحه اول
ارسال به دوستان
نسخه چاپی
ذخیره
عضویت در خبرنامه
نظر شما
پرطرفدار ترین عناوین