استعفا در نظامهای سیاسی یکی از سازوکارهای کنارهگیری از مسئولیتهای سیاسی و دولتی محسوب میشود؛ از همین رو، میان این پدیده و ماهیت قدرت ارتباط وثیقی وجود دارد. یکی از وجوه تمایز نظامهای دموکراتیک و آنچه ماکس وبر نظامهای پاتریمونیال مینامد، در همین جایگاه استعفا قابل ردگیری است.
مقایسه دوگونه از نظامهای سیاسی مدنظر ماکس وبر، یعنی «پاتریمونیالیسم» و «بوروکراسیهای مدرن» در توضیح این مطلب مفید خواهد بود. به نظر میرسد برای شناخت بهتر و ارائه مفهومبندی مناسب و بهتر این موضوع، شاید بتوان آن را به منبع مشروعیت سیاسی ربط داد. وبر از سه نوع سلطه عقلایی، کاریزماتیک و سنتی سخن گفته و پاتریمونیالیسم را نمونه عالی سلطه سنتی محسوب میکند.
در پاتریمونیالیسم، بوروکراسی گستردهای وجود ندارد و سیستم عمدتاً خصلتی شخصی پیدا میکند. این درحالی است که در بوروکراسیهای مدرن، بهعنوان نمونه عالی سلطه عقلانی – منطقی، مقام و منصب از هم جدا هستند و آنچه در دنیای مدرن اعتبار دارد، منصب است نه مقام. منصب جایگاه ثابتی است که فرهنگ عمومی جامعه احترام آن را به رسمیت میشناسد، درحالیکه مقام بهمنظور تصدی منصب مذکور انتخاب شده و هرگاه از دید جامعه شرایط آن منصب را نداشته باشد، جابهجا میشود. اینجاست که استعفا بهعنوان یکی از مهمترین سازوکارها برای حفظ اعتبار منصب، مورد توجه قرار میگیرد.
پیام استعفای مقامات چیست؟
در این معنا، استعفا حامل این پیام است که منصب مذکور که امر هدایت و ریاست نهاد یا مؤسسه اقتصادی، سیاسی و... خاصی را بر عهده دارد، چون برآمده از خواست و اراده مردم است، حائز اعتبار و حرمت است. اما فردی که برای تصدی آن منصب گزینش شده، حائز ویژگیهای لازم نبوده و لذا برای ممانعت از خدشه و فروپاشی آن نهاد یا مؤسسه، بهترین کار، کنار رفتن فردی است که نتواند اعتبار آن را حفظ کند.
از اعتراض تا فرار به جلو با استعفا
با عنایت به این نکات میتوان انواع استعفاها را این گونه دستهبندی کرد:
۱- استعفای اعتذاری: در جوامع دموکراتیک با نوع خاصی از استعفا موسوم به استعفای اعتذاری مواجهیم که در آن صاحبمنصبان در راستای عذرخواهی از مردم استعفا میدهند. در جوامعی چون جامعه ما، گسترش این فرهنگ میتواند تأثیری شگرف بر حل مشکلات و تقویت مسئولیتپذیری مدیران بگذارد.
۲- استعفای مظلومنمایانه: در برخی موارد که نقش و جایگاه اینگونه استعفاها ناشناخته باقی میماند، برخی مدیران پس از آشکار شدن ناکارآمدیشان در یک اقدام پیشگیرانه و فرار به جلو، دست به استعفاهای قهرمانسازانه یا مظلومنمایانه زده و حتی نهتنها از ناکارآمدی و ناتوانی خود در برابر مردم شرمگین نیستند، بلکه از طریق مظلومنمایی، بهدنبال ارتقای جایگاه خود در سلسله مراتب نظام اجرایی نیز برمیآیند.
۳- استعفای اعتراضی: البته در هر نوع ساخت سیاسی پاتریمونیال و بوروکراتیک مدرن، با نوع دیگری از استعفا مواجه هستیم که میتوان آن را «استعفای اعتراضی» نامید که در آن فرد، بسته به شخصیت و شرایط اجتماعی و محیطی خود استعفا میکند که نمونههای متعددی از آن را میتوان برشمرد.
اما باید به این نکته توجه داشت که در کشور ما، چه در ساختار رسمی و چه در جامعه، فرهنگ استعفا به یک قاعده تبدیل نشده است. به نظر میرسد در این خصوص، هم باید به ریشههای روانی و فرهنگی توجه کرد و هم به عوامل ساختاری. یکی از مهمترین عوامل در این خصوص عدم تبیین مفهوم رابطه قدرت – مسئولیت در کشور ماست. این موضوع میتواند ترجمانی از قائم به شخص بودن مدیریت در کشور ما باشد. یعنی در مواردی بیش از آن که ضوابط ملاک باشد، افراد ملاکند.
ریشههای نبود فرهنگ استعفا
عاملی دیگر که میتوان به آن اشاره کرد، استفاده غلط از مفهوم توطئه بیرونیهاست. دشمنگرایی بیش از حد که در حالت افراطی بدل به تئوری و توهم توطئه میشود، از دیگر عواملی است که میتوان به آن اشاره کرد.
عامل دیگر «جهانگرایی» است. جهانگراییهای پارادوکسیکال که همه عواقب و تبعات را به بیرون احاله میکند نیز در نهادینه نشدن فرهنگ استعفا تأثیرگذار است.
«مصلحتگرایی» عاملی دیگر است که به شکل افراطی، توجیهکننده و ایجادکننده حریمهای امن کاذب است. درحالیکه شفافیت و روشن شدن مسائل به مراتب سود بیشتری دارد. در کشور ما که مردم بر اساس آرمانهای متعالی انقلاب کردهاند، مصلحتاندیشیهای کاذب نباید جایگاهی داشته باشد.
عامل دیگر، رابطه قدرت – ثروت است. به این صورت که افراد با ورود به قدرت و مسئولیت، پاداشهای زیادی کسب کنند و با خروج از آن، هزینههای زیادی بپردازند. لذا نباید قدرت دولتی، منشأ دستیابی به ثروت، قدرت و منزلت بیشتر شود.
بنابراین، مدیریت شایستهها، وجوه ساختاری مناسب در مدیریت کشور و سوم، نقادی و نظارت، از عواملی است که میتواند فرهنگ استعفا و مهمتر از آن، مسوولیتپذیری را در کشور جا بیندازد. لذا به نظر میرسد باید به استعفا به شکل مجموعهای نگاه کرد. هم عامل قصور را وادار به استعفا کرد و هم عامل تقصیر کنارهگیری کند.