گوهریسنا انزانی بیان کرد: مرگ بیش از آن که مورد توجه پزشکان باشد موضوعی اجتماعی، فرهنگی و روانی است که حزن و اندوه فراوانی برای فرد و جامعه به همراه دارد، اما مرگ فرزند خواه غیرمنتظره، خواه قابل پیشبینی سختترین فقدانی است که فرد بزرگسال میتواند با آن روبهرو شود. مرگ فرزند مشکلات و سوگ خاصی را برای والدین ایجاد میکند؛ والدینی که فرزند خود را از دست میدهند تا سالها شدیداً پریشان بوده و در فکر عزیز از دست رفته خود خواهند بود.
بنابر اظهارات انزانی، در حال حاضر مشاهده میشود که با فرآیندهای پیچیده جامعه، متاسفانه والدین ترس از دست دادن فرزندان خود را بیش از قبل تجربه میکنند. شاید مهمترین عامل این ترس احساس وابستگی شدید مادران به فرزندشان است که از پیش از تولد به وجود آمده و تا پایان عمر نیز که مادر خود را پاسخگوی تمام علائم کودک میداند، وجود دارد.
این روانشناس ادامه داد: با توجه به اینکه جامعه به سمت تک فرزندی پیش میرود، این ترس در والدین افزایش چشمگیری داشته است، به همین دلیل تقریباً این ترس میان تمامی والدین فراگیر است، اما همه ترسها نیاز به درمان ندارند مگر اینکه برای والدین یا فرزند آنها در عملکرد روزانه اختلال شدیدی ایجاد کند، اما به طور کلی عوامل طبیعی ترس از مرگ ریشه در انس و الفت فرد با عزیزانشان دارد.
به گفته انزانی و طبق تعریف سازمان خدمات بهداشت ملی بریتانیا اضطراب مرگ، نوعی احساس وحشت و هراس و نگرانی بسیار زیاد هنگام فکر کردن در مورد فرآیند مرگ یا قطع ارتباط با عزیزان یا آن چیزی است که بعد از مرگ رخ میدهد. متخصصان حوزه روانشناسی بر این باورند که اضطراب مرگ همراه یا جایگزین اختلالات روانی مانند افسردگی، وسواس، هراس یا اختلال اضطراب فراگیر بروز مییابد اما ترس از دست دادن فرزند، فرصت زندگی را از والدین سلب کرده و آن را تبدیل به واقعیت میکند که عموما مادران بیشتر از پدران گرفتار این اضطرابها میشوند.
این روانشناس در ادامه درباره اختلال اضطراب فراگیر در زمینه ترس از دست دادن فرزند معتقد است: والدینی که ترس از دست دادن آنها به شکل اختلال اضطراب فراگیر بروز مییابد، اضطراب و نگرانی مفرطی نسبت به بروز برخی رویدادها و فعالیتهای مربوط به فرزند خود دارند که کنترل نگرانی و اضطراب آنها بسیار دشوار است، آنها به طور مداوم نگران سلامتی فرزندان خود هستند و گاهی در ذهنشان افکار مربوط به رویدادهای ناگوار برای فرزندشان دارند، این نگرانیها که اغلب بسیار برجسته و گسترده است، مزاحمت قابل ملاحظهای برای کارکرد روانی و اجتماعی خود و فرزندشان ایجاد میکنند؛ آنها دائم دلشوره دارند، عصبی هستند و خستگیپذیری در آنها افزایش چشمگیر دارد، تمرکز آنها به هم میریزد، احساس تهی شدن ذهنی دارند، تحریکپذیر هستند، تنشهای ماهیچهای را تجربه میکنند و دچار اختلالات خواب شدید هستند.
وی تصریح کرد: ترس از دست دادن فرزندان اصولاً توانایی والدین را در انجام سریع و کارآمد کارها مختل میکند و همین ترس و اضطراب درنهایت به فرزندان آنها منتقل میشود، اما والدینی که این اضطراب برای آنها تبدیل به وسواسهای فکری شود اوضاع فکری آنها شاید در این حالت سختتر است. والدینی که دچار وسواسهای فکری هستند، تصاویر ذهنی زیادی برای از دست دادن فرزند خود در ذهن دارند که متاسفانه این تصاویر مکرر و پایدار است، البته این افکار مزاحم و ناخواستهاند و موجب ناراحتی و اضطراب قابل ملاحظهای میشود. در این حالت فرد میکوشد با اجتناب از عوامل تحریککننده یا به وسیله افکار و اعمال دیگر این افکار را کنترل یا خنثی کند.
انزانی با تاکید بر اینکه وسواسهای فکری بسیار وقتگیر هستند و از نظر بالینی موجب ناراحتی و نقص قابل ملاحظهای میشوند، گفت: والدین مبتلا به وسواسهای فکری دائما میترسند که برای فرزندانشان اتفاق عجیبی رخ دهد. بررسیهای انجام شده نشان میدهد والدینی که دچار این ترس هستند معمولا پیشینهای از فوت والدین، طلاق، اعتیاد والدین، نداشتن مراقب ثابت، تغییر مکان زندگی یا مهاجرت، ترک منزل توسط والدین را تجربه کردهاند و به نظر میرسد که حتی در گذشته فقدانهایی مانند از دست دادن مادربزرگ، پدربزرگ یا از دست دادن دوست و آشنا هم باعث ایجاد این ترس در درون آنها شود.
این متخصص روانشناسی کودک و نوجوان خاطرنشان کرد: در نهایت این ترسها مادر را به دو گونه رفتار سوق میدهد، در حالت اول والدین شدیدا کنترلکننده میشوند و از استقلال فرزندشان میترسند، به طوری که به محض خروج فرزند از منزل حتی برای انجام کارهای ساده، اضطراب شدید و افکار وسواسی ذهنشان را درگیر میکند، آنها حتی موقع خواب فرزندشان را کنترل میکنند و به دلیل اضطرابهای بسیار شدیدی که دارند امکان رانندگی، سفر، تحصیل و... را از فرزند خود سلب میکنند. در این حالت آنها فرزندانی بسیار متکی، ترسو، بدون اعتماد به نفس، سرشار از افسردگی و مضطرب پرورش میدهند.
به گفته وی، در حالت دوم نیز مادران به دلیل ترس زیاد ناشی از، از دست دادن فرزند به حالت بیتفاوتی میرسند و این ترس به قدری شدید است که آنها از هرگونه تماس احساسی، صمیمی و نزدیک با فرزند خود دوری کرده و بیتفاوتی را جایگزین حس ترس خود میکنند. از آنجایی که این ترسها به فرزندان منتقل میشود، نیاز است والدینی که دچار این ترسها و نشانهها هستند به سرعت با مشاوران متخصص ارتباط برقرار کنند تا قبل از حاد شدن موضوع آن را برطرف کنند.
وی در ادامه درباره چگونگی درمان ترس از دست دادن فرزندان در والدین گفت: درمان ترس از دست دادن فرزندان روشهای گوناگونی وجود دارد که یکی از این روشها رفتار درمانی است که در این روش درمانی آرامسازی های متفاوت آموزش داده میشود. در شناخت درمانی روش به این صورت است که روی افکار منفی فرد کار میشود تا بتواند افکار منفی خودآیند را کنترل یا با افکار مثبت تر جایگزین کند.
این روانشناس ادامه داد: در گونهای دیگر از درمان روان تحلیل گران به فرد کمک میکنند ترسهای خود را کشف کند. در این فرایند فرد تصمیم میگیرد با ترسهای دوران کودکی خود مواجه شود و آنها را بهبود بخشد که این روش درمانی بسیار طولانی است. در درمان شناختی و رفتاری بر روی رفتار، افکار و هیجانات فرد کار میشود تا فرد بتواند به طور مثبتتری به افکار خود نگاه و آن را برطرف کند.
انزانی اما سادهترین تکنیک برای درمان این ترس را اینگونه تشریح کرد: والدینی که هنوز این ترس در آنها شدید نیست، در ابتدا بر روی برگهای سفید ترس خود را بنویسند و تا جای ممکن آن را به طور کامل و با جزئیات شرح دهند. سپس گذشته خود را مرور کنند و آن را با جزئیات بررسی کنند که آیا در گذشته اتفاقی مشابه این ترس خود برای آنها رخ داده است یا خیر؟. این موضوع را به صورت کامل بررسی کنند سپس از روی نوشتهها بخوانند آن را ریز پاره کنند و در نهایت راه کارهایی ساده برای کاهش علائم ترس پیدا کنند البته باید توجه داشت که ترسها تا مزمن و پایدار نشدهاند باید با کمک مشاورین بررسی و درمان شوند.