رسیدگی به این پرونده از سال 97 و با قتل جوانی در یکی از خیابانهای پایتخت آغاز شد. پس از اعلام درگیری خونین بلافاصله مأموران به محل اعزام شدند که جوان مجروح به بیمارستان منتقل شد اما ساعاتی بعد به سبب شدت جراحات وارده جان باخت و مأموران تحقیقات خود را برای شناسایی عامل قتل پی گرفتند و مشخص شد که ضارب یکی از دستفروشان خیابانی است که جنایت در آن رخ داده است. به همین خاطر ضارب به اتهام قتل عمد دستگیر و با صدور کیفرخواست پرونده برای رسیدگی به دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد.
متهم که در شعبه 10 دادگاه کیفری استان تهران پای میز محاکمه رفت بعد از اینکه با درخواست قصاص از سوی اولیایدم روبهرو شد در دفاع از خودش گفت: من به هیچ عنوان قصد نداشتم او را بکشم و قسم میخورم فقط برای دفاع از خودم درگیری فیزیکی پیدا کردم که منجر به فوت مقتول شد. من بچه جنوب شهر هستم روزهای خیلی سختی را گذرانده ام. از همان کودکی با محرومیت بزرگ شدم. من یک برادر کوچکتر از خودم دارم و سالها قبل پدرم را از دست دادهام و برای اینکه بتوانیم خرج زندگیمان را تأمین کنیم من و برادرم کار میکردیم تا خرج خانوادهمان را بدهیم. با اینکه در محلهای بودم که وضعیت خوبی نداشت وخیلیها خلافکار میشدند اما من همه سختیها و محرومیتهایم را با ورزش کردن و درس خواندن جبران میکردم آنقدر ورزش میکردم که به چیزهای دیگر فکر نکنم تا اینکه دانشگاه قبول شدم و در رشته حقوق درس میخواندم و برای تأمین هزینه تحصیلم دستفروشی میکردم.
وی درباره جزئیات روز حادثه هم گفت: روز حادثه پسر جوانی در پیاده رو با تلفن همراهش بلند بلند حرف میزد و فحاشی میکرد. یکی از مغازهدارها به او تذکر داد و گفت اینجا زن و بچه مردم رد میشوند و فحاشی نکن. ما مشتری داریم و دوست نداریم چنین حرفهایی مقابل مغازه زده شود. اما پسر جوان توجهی نکرد و به فریادهایش ادامه داد تا اینکه مرد مغازه دار دوباره تذکر داد و اینبار پسر جوان به سمت او حمله کرد و درگیری ایجاد شد من جلو رفتم تا مانع درگیری شوم که او با همان عصبانیت به من هم حمله کرد. درگیری خیلی شدید شد و او به روی من چاقو کشید همه جمع شده بودند وضعیت خیلی بدی بود چند نفر از دوستان مقتول هم آمدهبودند من اصلاً نمیدانم چه اتفاقی افتاد و چه کسی ضربه زد اما من خودم هم چاقو خوردم و زخمی شدم من نمیتوانم با اطمینان بگویم ضربه من باعث مرگ او شد چون همه چاقو داشتند و من برای دفاع از خودم چاقویی را پرت کردم که ظاهراً به او خورده و باعث مرگش شده است.
من در حال حاضر هم که در زندان هستم دارم با کار در زندان خرج زندگی مادرم را میدهم و در تمام مدتی که در حبس بودم تلاش کردم تا آدم مثبتی باشم و به سراغ کارهای خلاف نروم.
بعد از اظهارات متهم، مرد خیری که برای پیگیری پرونده در دادگاه حاضر شده بود از قضات اجازه خواست تا صحبت کند. او گفت: من این پرونده را از مدتها قبل پیگیری کردهام و فکر میکنم زمینه رضایت وجود دارد. مادر این جوان به من مراجعه و از من خواسته تا به پسرش کمک کنم. با توجه به اینکه پسر جوان دانشجو و فرد سالمی است درخواست دارم دادگاه به ما مهلتی بدهد تا بتوانیم رضایت اولیایدم را جلب کنیم. ما یک خیریه داریم که سعی میکنیم به افراد نیازمند کمک کنیم. حالا هم پیشنهادی به اولیایدم میدهیم تا با هم صحبت کنیم و قول میدهیم به صورتی مسأله رضایت را پیش ببریم که آنها هم متضرر نشوند و خون جوانشان پایمال نشود. من میدانم از دست دادن فرزند با هیچ چیز جبران نمیشود ولی گذشت اولیایدم به خود آنها هم کمک میکند.
سپس قضات وارد شور شدند و با توجه به اینکه امکان رضایت وجود داشت تصمیم گرفتند به متهم و اولیایدم فرصتی برای مذاکره بدهند. تا اینکه مدتی بعد خانواده متهم و مرد خیری که به آنها کمک کرده بود برگه رضایت را روی پرونده گذاشتند.
مرد خیر پس از برگه رضایت به قضات گفت: من برای رضای خدا اینکار را کردم و از مدتها قبل پیگیر این پرونده بودم و بالاخره موفق شدیم رضایت اولیایدم را بگیریم. این جوان براساس تحقیقاتی که من کردم در زندان هم خلاف نمیکند و سعی میکند زندگی خودش را بکند.
با توجه به جلب رضایت اولیایدم این بار قضات بزودی به لحاظ جنبه عمومی جرم متهم را محاکمه خواهند کرد.