حدود ۶ سال قبل این جنایت به پلیس اعلام شد. نخستین بررسیها نشان میداد مقتول زنی ۷۰ ساله و خواهر یکی از چهرههای معروف سیاسی کشور بوده که بعد از قتل جسدش درکنار سطل زبالهای در سرازیری منطقه دشت مزار پیدا شده بود.
خانواده مقتول که ناپدید شدن او را به پلیس گزارش کرده بودند مدعی شدند مادرشان روز حادثه در خانه کلاس درس برای بانوان داشته است، اما بعد از رفتن میهمانان وی نیز به طرز مرموزی ناپدید شده است. در نخستین تحقیقات مشخص شد این زن همراه دو پسر و دو عروسش در ساختمان سه طبقهای در شرق تهران زندگی میکرده است. پس از این شکایت بود که کارآگاهان پلیس تحقیقات خود را برای شناسایی این زن آغاز کردند. مأموران پلیس ردیابیهای خود را ادامه دادند که خبر رسید مردی افغانستانی جسد یک زن میانسال را در خارج شهر پیدا کرده است.
مأموران پلیس وقتی در محل حاضر شدند، جسدی را دیدند که داخل پتو و نایلونی پیچیده شده بود. این زن، با اصابت ضربه به سرش کشته و جسدش به این مکان منتقل شده بود. با شناسایی هویت وی به دستور بازپرس ویژه قتل دادسرای جنایی تهران تحقیقات برای شناسایی عامل یا عاملان جنایت آغاز شد. مأموران در بازرسی از خانه مقتول رد خون را روی راهپلهها مشاهده کردند که از طبقه دوم تا پارکینگ کشیده شده بود. بررسیهای بیشتر نشان داد مقتول در خانه عروسش به قتل رسیده و بعد جسدش به پارکینگ و از آنجا به دماوند منتقل شده است. درحالی که در تحقیقات از خانواده مقتول مشخص شد تازهعروس روز حادثه با مادرشوهرش در خانه تنها بوده، مأموران دریافتند که این زن با مادرشوهرش اختلاف زیادی داشته است. همین دلایل کافی بود که کارآگاهان به عروس خانواده ظنین شوند و از او تحقیق کنند.
او که در بازجوییها سعی در انکار این جنایت داشت، درنهایت به قتل اعتراف کرد و گفت: «٦ماه پیش ازدواج کردم. اما مادرشوهرم با ازدواج ما مخالف بود، بعد از آغاز زندگی مشترکمان من و شوهرم در طبقه دوم خانه مادرشوهرم زندگی میکردیم. از آنجا که هر روز همدیگر را میدیدیم این اختلاف بیشتر میشد ما چندینبار با هم مشاجره داشتیم تا اینکه روز حادثه مادر شوهرم به خانه من آمد و دوباره با هم دعوا کردیم. من خیلی عصبانی شدم و با میله آهنی چند ضربه به سرش زدم. وقتی او جان خودش را از دست داد، با مردی که وکیل دادگستری و از دوستان قدیمی من بود تماس گرفتم و خواستم تا در انتقال جسد کمکم کند. دونفری جسد را داخل پتویی گذاشتیم و درحوالی شهرستان دماوند رها کردیم.»
با اعتراف متهم، مأموران پلیس تحقیقات گستردهای را برای شناسایی و دستگیری همدست متهم آغاز کردند و سرانجام در مخفیگاهش دستگیر شد و به جرم خود اعتراف کرد. با اعترافات این دو متهم زن جوان صحنه جنایت را بازسازی کرد و پرونده آنها برای رسیدگی به شعبه هشتم دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد. در ابتدای جلسه رسیدگی، دو پسر مقتول برای قاتل مادرشان تقاضای قصاص و به خاطر ضرباتی که به مادرشان وارد شده بود درخواست دیه کردند. در ادامه زن جوان در جایگاه ایستاد و گفت: همه اتهاماتم را قبول دارم، اما من عصبانی شدم، چون مادر شوهرم همیشه به من توهین میکرد. یک هفته قبل از حادثه به شوهرم گفتم خانهای اجاره کنیم و از خانه او برویم، اما وقتی مادرش فهمید گفت که اجازه نمیدهد ما جای دیگری زندگی کنیم روز حادثه هم سر همین موضوع با هم درگیر شدیم و با میله چندین ضربه به سرش زدم.
بعد از گفتههای متهم قضات وارد شور شده و او را به قصاص محکوم کردند این حکم در دیوان عالی کشور مورد تأیید قرار گرفت، اما زمانی که زن جوان برای اجرای حکم پای چوبه دار برده شد فرزندان مقتول گذشت کردند و وی از مرگ نجات یافت. با توجه به این موضوع وی بهلحاظ جنبه عمومی جرم نیز محاکمه و به حبس محکوم شد. او بعد از تسلیم به رأی و دریافت تخفیف در مجازات و پس از گذراندن دوران حبس با حکم دادگاه آزاد شد تا شب عید در زندان نباشد.