در اولین پرونده دختر جوانی که برای پیداکردن کار برای برادرش به خانه مردی ثروتمند رفته و مورد آزار قرار گرفته بود، شکایت خود را مطرح کرد. این دختر جوان که با ارجاع پروندهاش به شعبه ۱۱ دادگاه کیفری استان تهران در دادگاه حاضر شده بود، خطاب به قضات گفت: من دختری جوان هستم که با فقر شدیدی روبهرو بودم. پدر و مادرم سالها قبل فوت شدند و من و برادرم با هم زندگی میکردیم.
برادرم کار نداشت و ما اصلا پول نداشتیم تا اینکه یکی از آشنایانم به من گفت: مردی بانفوذ و ثروتمند را میشناسد که میتواند برای برادرم کار پیدا کند. من هم قبول کردم با آن مرد دیدار کنم. بار اول به دفترش رفتم و شرایطم را توضیح دادم، او هم گفت: دستنوشتهای به او بدهم و شرایطم را توضیح بدهم تا بررسی کند و نتیجه را به من بگوید.
چند روز بعد از دفترش با من تماس گرفتند و گفتند که مرد ثروتمند منتظر من است. آنها آدرسی دادند و من به آن آدرس رفتم. در آنجا مرد ثروتمند به من گفت: توانسته شرایطی را فراهم کند تا برادرم در یک کارگاه کار کند. من هم خیلی خوشحال شدم، اما همینطور که داشت با من صحبت میکرد، یکدفعه به سمت من حمله کرد و مرا مورد آزار قرار داد. خیلی وحشتزده شدم و ترسیدم تا اینکه آن مرد من را آرام کرد.
او از من عذرخواهی کرد و گفت: برای برادرم کار پیداکرده و شرایط زندگی ما را دگرگون میکند و کاری را که کرده جبران میکند. او درخواست کرد شکایت نکنم. مدتی از این ماجرا گذشت، اما او دیگر کاری به کار من نداشت و برای برادرم هم شغل پیدا نکرد. دختر شاکی گفت: من از سر فقر به سراغ این مرد رفتم و او از من سوءاستفاده کرد.
پزشکی قانونی هم آسیب به مرا تأیید کرده است، به همین خاطر درخواست مجازات مرد را دارم. سپس نوبت به مرد متهم رسید. او همه ادعاهای دختر جوان را رد کرد و گفت: من فردی بانفوذ و ثروتمند هستم و با افراد زیادی ارتباط داشتم. این دختر به من گفت: برای برادرش کار میخواهد، من هم تلاش کردم کمک کنم.
من فقط یکبار این دختر را دیدم. در آن زمان هم همراه با دوستش آمده بود و من آنها را به شمال بردم، چون گفتند میخواهند به شمال بروند و پول ندارند، بهجز آن دیگر ارتباطی با او نداشتم و او دنبال سوءاستفاده از من است. اگر آسیبی به او وارد شده این کار را من نکردهام و شاید با فرد دیگری رابطه داشته است. قضات بعد از رسیدگی به این پرونده، متهم را با وثیقه آزاد کردند تا تحقیقات ادامه یابد.
در دومین پرونده که آن هم در شعبه ۱۱ دادگاه کیفری استان تهران رسیدگی شد، زنی جوان مدعی شد از سوی مدیر ساختمان مورد آزار قرار گرفته است. این زن در شکایت خود گفت: من به تازگی در آن مجتمع ساکن شده بودم. روز حادثه مدیر ساختمان زنگ در خانه ما را زد.
او گفت: پشتبام چکه میکند و میخواهد سقف حمام را ببیند، من هم در را باز کردم تا وارد شود. بعد از اینکه حمام را دید، وارد سالن شد و روی یکی از صندلیها نشست و برایم درددل کرد، بعد که دید من تحتتأثیر قرار گرفتهام، به سمت من حمله کرد و مرا مورد آزار و اذیت قرار داد. من هرچه تلاش کردم خودم را نجات بدهم، موفق نشدم.
با شکایت این زن مدیر ساختمان احضار شد. او اتهام تجاوز را رد کرد و گفت: من سالهاست در آن مجتمع مدیر ساختمان هستم و هیچکدام از همسایهها از من بیاخلاقی یا کاری خلاف قانون ندیدهاند. این زن درباره من دروغ میگوید. او به من گفت که زنی مطلقه است و تنها زندگی میکند و از من خوشش آمده است.
او گفت: در زندگیاش به یک مرد نیاز دارد تا از او مراقبت کند و، چون شوهر سابقش نیز از او مراقبت نمیکرده، او تصمیم گرفته از او جدا شود. پیشنهاد داد با هم رابطه داشته باشیم و اگر رابطه موفق بود، با هم ازدواج کنیم. من گفتم دوست ندارم کار خلاف شرع و اخلاق بکنم، حاضرم او را صیغه کنم و مدتی با هم رابطه داشته باشیم و اگر رابطه موفق بود با هم ازدواج دائم میکنیم و او هم قبول کرد.
ما صیغه محرمیت خواندیم و من با او ازدواج موقت کردم. مدت زیادی از عقد ما نگذشته بود که احضاریهای به در خانه من آمد و من به دادگاه آمدم. ما هنوز با هم رابطهای هم نداشتهایم که این زن از من شکایت کرده است و من فقط با او صحبت کردهام. با توجه به دفاعیات متهم و مدارکی که شاکی ارائه داد، قضات شعبه ۱۱ برای تصمیمگیری درخصوص این پرونده وارد شور شدند.