آفتابنیوز : آفتاب: از مشروطيت ايراني، نزديك به يك صد سال مي گذرد، با اين حال، ايران هنوز تحت سيطره پوپوليسم است. به راستي چرا؟ پاسخ دادن به اين سؤال، كار آساني نيست. اما شايد بتوان در حول و حوش اين پرسش بنيادين، به گمانه زنيهايي دست يازيد.
فقدان بنيادهاي لازم براي شكل گيري يك جامعه ي مدني، نكته اي است كه بايد آن را بيش از هر چيز به خواست مسئولان كشور مربوط كرد. در ايران چه قبل و چه بعد از انقلاب اسلامي, شكل گيري نهادهاي مدني مدرن، مورد خواست و تمايل مسئولان نبوده است. البته در رژيم گذشته اين خواست، ناشي از آن بود كه رژيم از پايه هاي مردمي بي بهره بود و نگران آن بود كه نهادهاي مدني به صورت متشكل، آن را از پاي درآورند. پس از انقلاب، نظام جمهوري اسلامي – به رغم حمايتهاي كساني – عملاً تمايل جدي به شكل گيري نهادهاي مدني و تشكلهاي سياسي نشان نداد. نظام اين نگراني را داشته (و دارد) كه با كريستاليزاسيون جامعه به لحاظ مدني، اپورتونيسم سياسي شكل بگيرد و فرصت طلبان جاه طلب عنان تشكلها را به دست بگيرند و نظام را مورد تهديد قرار دهند. اين رويكرد مسئولان جمهوري اسلامي، چه پيامدهايي خواهد داشت؟ براي اينكه بتوانيم اين پيامدها را بهتر ارزيابي كنيم، شايد يك مرور پديدار شناسانه از انتخابات اخير، كمك خوبي باشد. در اين انتخابات، ابتدا تشكلها وارد صحنه شدند، در حالي كه برخي از اين تشكلها قديمي تر و برخي جديدتر بودند. اما آقاي احمدي نژاد چه؟ او از كدام تشكل مدد گرفت ؟
آقاي احمدي نژاد از دو بازو كمك گرفت: نخست شهرداري و ديگري بخشي از سرمايه اجتماعي كه سنتي ترين لايه ديني در كشور از آن برخودار بود. اين دو بازو در غياب يك حزب، بسيار خوب نياز آقاي احمدي نژاد را براي پيروزي، پاسخ گفت. نتيجه اي كه از اين رويداد مي توان گرفت آن است كه در ايران، كريستاليزاسيون مدني تا آن اندازه ضعيف است و جامعه به حدي بي شكل است كه آقاي احمدي نژاد با آن سرمايه اجتماعي اندك و با امكانات محدود شهرداري، مي تواند رئيس جمهور شود. اين پديدار، نشان داد كه در عرصه سياسي، نظام جمهوري اسلامي نتوانسته است حداقلي از مدنيت را بسازد.
نظام اسلامي زماني مي تواند روي بقاء بلند مدت خود حساب كند كه نسبت به شاخص مدنيت و پوپوليسم حساس باشد. رويدادهاي خوشحال كننده زودگذر، نبايد مسئولان را چنان مست كند كه حقايق پنهان و اساسي تر را ناديده بگيرند. پوپوليسم در ايران امروز به حد نگران كننده اي رسيده است و مسئول آاين وضعيت نيز نخبگان ,متفكران و مسئولان نظام اند. آنان كه پشت رويدادها را مي نگرند، از اوج گيري پوپوليسم نه تنها خوشحال نيستند، بلكه نگران آينده اند. آيا پس از يكصد سال از مشروطه و ربع قرن استقرار حكومت مردم سالاري ديني، وقت آن نرسيده كه در اين باب, فكري كنيم؟