«پشت شیشه ورودی یکی از مغازههای نبش پاساژ علاءالدین کاغذی چسباندهاند و با ماژیک قرمز روی آن نوشتهاند: «تعمیر موبایل نداریم، سؤال نپرسید!»؛ دستخط نویسنده کج و بههمریخته است؛ عصبی و کمحوصله.
چند مغازه آنطرفتر، برگه بزرگتری با فونت درشت نشسته روی در شیشهای ویترین: «موبایل و تبلت دانشآموزی رسید.» مغازه پر است از پسران و دختران نوجوان. سر در گوشی و تبلت آزمایشی فرو بردهاند و به دقت مشغول وارسی دوربین و سرعت و حافظه دستگاهها هستند.
پیادهروی خیابان جمهوری از در بیمارستان نجمیه تا زیر پل حافظ در قرق عابران و موتورسیکلتهای خاموش است. دستفروشان لوازم جانبی موبایل و دلالان گوشیهای دزدی و دستهدوم کنار پیادهرو بساط کردهاند؛ سرشان به قدری شلوغ است که بعضی مشتریها بعد از چند دقیقه معطلی از خرید پشیمان شده و راهشان را میکشند و میروند.
فروشندهای با حرارت مشخصات و امکانات تبلتهای چینی را تبلیغ میکند: «نمونه مشابه کرهای این تبلت رو باید ۱۳میلیون بخرین ولی همین ۴.۵میلیون تومنه. دوربین ۵مگاپیکسلی هم داره، ۱۶گیگ هم حافظه داخلیشه، سیمکارت رایگان هم باهاش میدیم که نیاز نباشه تو این شلوغی برین دنبال سیمکارت.»
مادرها و پدرهای مستاصل ماسک به دهان ایستادهاند پشت سر فرزندانشان و منتظر تصمیم آنها هستند. یکی از مادرها دائم دخترش را نیشگون میگیرد که «زودباش تصمیم بگیر و این قدر دستت را به این تبلت لامصب نزن!»
دختر نوجوان مردد مانده که باید چه کند، معلوم است از سختافزارها و عدد و رقمهایی که فروشنده پشت سر هم میگوید، سر در نیاورده: «کلاس هشتمه و خواهرش کلاس دوازدهم. اون دخترم گوشی داشت و این یکی با گوشی پدرش تو کلاسها شرکت میکرد، ولی حالا پدرش میره سر کار و مجبور شدیم بیایم براش گوشی یا تبلت بخریم ولی خیلی گرونه.»
درددل چند نفر دیگر هم شروع میشود؛ از این که چقدر در این مدت بابت گوشی و تبلت در خانهشان دعوا و جر و بحث بوده، شاکی و کلافهاند. به نظرشان درس خواندن اینترنتی نهتنها بیفایده است، بلکه بدتر وقت بچهها را به بطالت و بازیگوشی در اینترنت میکشاند.
یکی از پدرها میگوید: «همه اینها به کنار. قیمتها خیلی بالاست. واقعا مدیران آموزش و پرورش نباید فکر جیب خانوادهها رو تو این شرایط میکردن؟ چهار و نیم میلیون تومن پول کمی نیست، تازه اینم خریدیم بعدش باید پول سیمکارت و اینترنت هم بدیم. از کجا بیاریم؟»
دست به دامان موبایلهای اسقاطی
بیشتر تعمیرگاههای موبایل در طبقات سوم تا ششم پاساژ قرار دارند؛ جایی که فروشندگان طبقه همکف میگویند در این چند روز که پاساژ باز است، حسابی شلوغ شده و مردم بیشتری آدرس میپرسند. پلههای تنگ و تاریک بین طبقات شلوغ است؛ انگار یک راهپیمایی پلهای در حال برگزاری است. کرونا هم که انگار اینجا اصلا وجود ندارد، خریدار و فروشنده بیماسک و دستکش و با کمترین فاصله از هم میآیند و میروند. تعمیرگاههای طبقه چهارم شلوغتر از طبقات دیگر است: «از شنبه که اومدیم، مغازه پر و خالی میشه. همه یک گوشی خراب یا قدیمی دستشونه و اومدن برای تعمیر. بین مشتریها داریم کسایی رو که با الکل و وایتکس ال.سی.دی گوشی رو خرابکردن اما اغلب برای تعمیر گوشیهای قدیمی میان و میگن واسه درس و مشق اینترنتی بچههاشون نیاز دارن.»
جلوی میز کار مجتبی، تعمیرکار میانسال و قدیمی پاساژ پر از گوشیهای اندروید قدیمی و رنگخورده است: «دیروز حدود ۱۷تا گوشی آوردن که من فقط ۶تاش رو قبول کردم. وضعیت بقیه بچههای پاساژ هم کم و بیش همینه. خیلی عجیبه. تا حالا اصلا اینطوری نشده بود.» گوشی و تبلتهای خراب را یکییکی نشان میدهد و هزینه تعمیر هر کدام را تقریبی میگوید: «بسته به نوع خرابی هزینهها فرق میکنه ولی بین ۵۰۰هزار تومن تا یک و نیم میلیون متغیره، چون لوازم خیلی گرون شده. اغلب هم میگن خیلی زود میخان چون کلاس بچههاشون دیر شده. بعضی قطعات پیدا میشه ولی بیشتریها چون تحریمیم یا نیست یا خیلی گرونه.» مجتبی موبایلهای اسقاطی را به ترتیب ورود میچیند زیر پیشخوان در صف انتظار و میرود سراغ موبایلی که میگوید از شهریار تا اینجا آمده.
بازار پررونق دلالان
تعمیرگاه آرمان در طبقه سوم، شلوغترین مغازه پاساژ است.۱۰، ۱۲ نفر گوشی به دست ایستادهاند منتظر بازدید کارشناس. هر نفری که میرود جلو، بقیه گوش میدهند که تعمیرکار چه چیزی به او میگوید. آنهایی که دست رد به سینه گوشیشان میخورد، میروند میز بغلی و موبایلها و تبلتهای دست دوم را زیر و رو میکنند. توانا، پسر نوجوان لاغر که پریشانی در چشمانش رخنه کرده، یکی از آنهاست: «تا الان هیچ کدوم از کلاسها رو شرکت نکردم، چون گوشی نداشتم، پدرم هم که اندروید داره، السیدیش شکسته که الان گفت یک میلیون و ۸۰۰میگیره درست کنه ولی ارزشش رو نداره چون خیلی قدیمیه. از طرفی معلم ما پیغام داده که به فلانی بگید باید در کلاس شرکت کنه وگرنه بهش نمره نمیدم. تا الان هر چی خوندم تلویزیونی بوده. بعضی وقتا رفتم خونه یکی از همکلاسیهام و با لپتاپش کلاسها رو دیدم یا در خونه یکی دیگه رفتم ویدئوهایی که معلم ریاضی فرستاده رو تماشا کردم ولی دیگه روم نمیشه برم سراغشون، مگه یکی دو روزه؟» توانا ۲میلیون پول دارد، میرود سراغ دلالها شاید بتواند گوشی بهتری از آنها بخرد.
بیرون پاساژ اما ماجرای دیگری است؛ دلالان گوشیهای دست دوم و دزدی، قیمتها را بالا بردهاند و اجازه چانهزنی را از خریداران گرفتهاند. توانا با ۳ دلال برای خرید گوشی دست دوم چانه میزند اما آنها راضی به معامله با قیمت پایینتری نمیشوند: «این گوشی هوآوی که میگه ۲میلیون و ۳۰۰، آکبندش تو مغازه ۳میلیون و ۴۰۰شده؛ یعنی گوشی دست دوم رو از نصف هم گرونتر داره میفروشه تازه هندزفری هم نداره و شارژرش هم اورجینال دستگاه نیست.» توانا میرود سراغ دلال دیگری آن طرف خیابان، شاید با ۲میلیون بالاخره موبایلی پیدا کند تا سر کلاسهای اینترنتی غیبت نخورد. نمره سال نهم برای او خیلی مهم است.
چشمانتظار وام یک میلیون تومانی
علی قربانی در مشیریه تهران مغازه فروش و تعمیر موبایل دارد؛ مغازهای که حالا ۲ماهی میشود که رونق گرفته و مشتریان بیشتری دارد. «دروغ چرا، برای ما خیلی خوب شده و حتی نسبت به قبل کرونا درآمد روزانهمون بالا رفته اما مشتریهایی میان که حالمون گرفته میشه. مثلا دیروز خانمی با لباسهای خیلی کهنه اومد و گفت که با یه میلیون چه گوشیای میتونه برای دخترش بخره؟ از لابهلای حرفاش فهمیدیم که یه میلیون یارانهاش رو آورده واسه خرید. بعد که فهمید با یه تومن هیچ گوشی هوشمندی نمیتونه بخره، رفت و عصر برگشت با ۲میلیون پول. رفته بود پول یارانه مادرش رو قرض کرده بود که بتونه یه گوشی واسه درس و مشق بچهاش بخره. بقیه هم وضعیت بهتری ندارن، اما آموزش و پرورش مجبورشون کرده یا خودشون میترسن که بچههاشون از درس و مشق عقب بیفتن.»
علی آمده تا بعضی از قطعات مورد نیاز را برای تعمیر موبایلها از پاساژ علاءالدین بخرد و برود؛ قطعاتی که به علت تقاضای زیاد گران شده یا اصلا پیدا نمیشود. «اینجا خیلی فروشندهها و تعمیرکارای موبایل از منطقههای مختلف میان. تقریبا وضعیت هممون مشابه هم هست. یکیشون که از تهرانسر مثل من برای خرید اومده بود، تعریف میکرد که یه پیرمردی اومده مغازهاش و یه گوشی مارشال معمولی آورده و گفته آقا نمیشه اینو یه کاری کنی بره تو اینترنت تا نوهام به درساش برسه. وقتی بهش گفتیم غیر ممکنه و نمیشه، یه گوشی ارزون براش خرید. پیرمرد قسم میخورد که بچه پدر نداره و مادرش ولش کرده و رفته. کل پول عیدی بازنشستگیش رو داده بود بنده خدا.»
اما آمارها چه میگویند؟
مسئولان آموزش و پرورش در مصاحبههای خود ضریب نفوذ نسبتا بالای اینترنت در کشور را همعرض دسترسی اکثریت دانشآموزان ایرانی به شبکه آموزشی شاد در نظر میگیرند اما آمارها نشان میدهد، شمار قابل توجهی از خانوادههای ایرانی، مشکل بزرگتری برای استفاده از این شبکه دارند و آن برخوردار نبودن از گوشیهای هوشمند است.
نتایج نظرسنجی مرکز افکارسنجی دانشجویان ایران (ایسپا) که در بهار ۹۸ انجام شده است، نشان میدهد، ۶۹ درصد ایرانیانی که موبایل دارند، از گوشی هوشمند استفاده میکنند. این نظرسنجی به صورت ملی با جامعه آمار شهروندان کل کشور (اعم از شهر و روستا) انجام شده و در آن نزدیک به ۳۱درصد از پاسخگویان اعلام کردهاند، از گوشی هوشمند استفاده نمیکنند. پیمایش ملی مصرف کالاهای فرهنگی ایران نیز که در سال ۹۸ به انجام رسیده، یافتههای تقریبا مشابهی دارد. بر اساس این پیمایش، حدود ۹۰.۷درصد ایرانیان تلفن همراه دارند و از میان دارندگان تلفن همراه نیز، ۶۸.۶درصد از گوشیهای هوشمند استفاده میکنند.
اگر نتایج این دو پیمایش ملی را مبنا و به طور تقریبی فرض بگیریم که نرخ بهرهمندی از تلفن همراه در کشور ۹۰درصد و نرخ استفاده از تلفن هوشمند ۶۹درصد باشد، معنایش این است که با توجه به جمعیت ۸۳.۳میلیون نفری کشور طبق آخرین سرشماری مرکز آمار ایران، دستکم ۸میلیوننفر از مردم کشور دارای تلفن همراه نیستند و بیش از ۲۳میلیون نفر نیز از گوشیهای غیر هوشمند استفاده میکنند.
آمارهای منابع خارجی البته کمی متفاوت از پیمایشهای ملی است و نرخ دارندگان گوشی هوشمند در ایران را مقاری کمتر نشان میدهند. به عنوان مثال، پورتال آماری جهانی استاتیستا و مؤسسه تحقیقاتی نیوزو تعداد دارندگان تلفن همراه هوشمند در ایران را در سال۲۰۱۹، حدود ۴۶میلیون نفر و ضریب نفوذ آن را حدود ۵۴درصد تخمین زدهاند. با در نظر گرفتن افزایش سالانه استفاده از گوشی هوشمند، میتوان اختلاف بین آمارهای داخلی و خارجی را کمتر در نظر گرفت. با این حال، چه آمارهای داخلی را ملاک بگیریم و چه تخمینهای خارجی را، آن چه روشن است، میلیونها نفر از جمعیت کشور به اصلیترین زیرساخت لازم برای استفاده از آموزشهای مجازی، یعنی تلفن همراه هوشمند دسترسی ندارند. با احتساب مناطقی از کشور که دسترسی به اینترنت نیز در آنها وجود ندارد، احتمال بیشتر بودن این آمار نیز وجود دارد. با این عدد و رقمها میتوان گفت که اصلیترین برنامه آموزش و پرورش برای جبران وقفه آموزشی کرونا، یعنی شبکه اجتماعی شاد، برای تعداد قابل توجهی از دانشآموزان ایرانی قابل استفاده نیست. این افراد در واقع همان کسانی هستند که در روزهای پس از رونمایی شبکه شاد، راهی موبایلفروشیها و مغازههای تعمیراتی شدهاند تا حداقل ابزارهای لازم برای ادامه تحصیل فرزندانشان را فراهم کنند.
مسئولان آموزش و پرورش چه میگویند؟
پس از این که مسئله ناتوانی قشر کمدرآمد در تهیه تلفنهای همراه هوشمند که برای استفاده از شبکه دانشآموزی شاد ضرورت دارد، در رسانهها مطرح شد، دبیر کل شورایعالی آموزش و پرورش در گفتوگو با ایلنا تأکید کرد که روشهای متعدد و متنوعی برای آموزش بهکار گرفته شده که یکی از آنها اپلیکیشن شاد است، اما این روش مشکلاتی دارد که در حال شناسایی و حل آنها هستیم. «مهدی نوید ادهم» با اذعان به این که شبکه شاد همه دانشآموزان را تحت پوشش خود نمیبرد، گفته آموزش و پرورش در حال شناسایی مشکلاتی اعم از نبود آنتندهی، پهنای باند حداقلی، نبود امکانات و تجهیزات است. او گفته نرمافزار شاد یک پروژه بزرگ ملی است و تمام تلاش آموزش و پرورش این است که همه دانشآموزان را تحت پوشش ببرد.
در راهپلههای تنگ و تاریک پاساژ معروف و قدیمی علاءالدین، انگار که راهپیمایی باشد. آدمهای مستاصل و پریشانی که پلهها را دوتا یکی میکنند و از این طبقه به آن طبقه و از این مغازه به آن مغازه سرک میکشند به خیال معجزهای در قیمتها یا پیداکردن طبیبی حاذق که با کشیدن دستی بر سرگوشیهای کهنه و فرتوت، زندهشان سازد؛ آن قدری که بشود رفت سر کلاس درس، چند ویدئو و فایل صدا را گوش داد و با آن نمره گرفت.»