کد خبر: ۶۴۹۸۶۲
تاریخ انتشار : ۱۶ ارديبهشت ۱۳۹۹ - ۰۹:۴۲

فرنوش گفت هوشنگ مزاحمم می شود،من هم دست به چاقو شدم

شهریور سال 97 مرد جوانی با پلیس تماس گرفت و از درگیری مرگباری در یکی از خیابان‌های شهرستان شاهرود خبر داد. با اعلام این خبر بازپرس جنایی و تیم بررسی صحنه جرم بلافاصله راهی محل حادثه شدند.
فرنوش گفت هوشنگ مزاحمم می شود،من هم دست به چاقو شدم
آفتاب‌‌نیوز :

با حضور در محل آنها با جسد مرد 45 ساله در حالی مواجه شدند که با ضربه چاقو از پا درآمده بود. هویت مرد جوان بلافاصله شناسایی شد و در ادامه تحقیقات کارآگاهان به سراغ شاهدان حادثه رفته تا راز این جنایت برملا شود.

در تحقیقات میدانی شاهدان عنوان کردند که هوشنگ – مقتول- با چهار مرد جوان درگیر شده و عاملان درگیری، اقدام به فرار کردند.

در گام بعدی کارآگاهان به بازبینی دوربین‌های اطراف محل حادثه پرداخته و تصویر متهمان فراری به دست آمد. در ادامه تحقیقات یکی از متهمان از سوی اهالی محل شناسایی شد و مأموران موفق شدند اولین متهم در این نزاع مرگبار را دستگیر کنند.

مرد جوان در تحقیقات به شرکت در نزاع اعتراف کرد و گفت: من و سیاوش و دو نفر دیگر از دوستانم در درگیری شرکت داشتیم اما چاقو را سیاوش زد.

با اظهارات مرد جوان، هویت سه همدست دیگر او نیز شناسایی شد و مأموران موفق شدند دو نفر دیگر از آنها را نیز دستگیر کنند. اما سیاوش پس از جنایت متواری شده بود و هیچ رد و سرنخی از او در دست نبود.بررسی‌ها برای دستگیری قاتل فراری ادامه داشت تا اینکه مأموران تیم جنایی شهرستان شاهرود با خبر شدند که سیاوش در تهران دیده شده است.مأموران با بازپرس کشیک قتل پایتخت هماهنگی‌های لازم را به عمل آورده و راهی تهران شدند و مرد جوان را در مراسم عزاداری دایی‌اش دستگیر کردند.

متهم جوان در تحقیقات اولیه به قتل ناخواسته اعتراف کرد.
به دستور بازپرس رحیم دشتبان از شعبه دهم دادسرای امور جنایی تهران، از آنجایی که محل جنایت شهرستان شاهرود بود، متهم جوان با قرار عدم صلاحیت راهی محل جنایت شد تا تحقیقات در این رابطه تکمیل شود.

گفت‌وگو با متهم

چرا هوشنگ را کشتی؟
من او را نمی‌شناختم من 10 سال قبل با فرنوش آشنا شدم و او را به عقد موقت خودم درآوردم. مدتی قبل فرنوش به سراغم آمد و گفت مردی به نام هوشنگ برای او ایجاد مزاحمت می‌کند. تصمیم گرفتم خودم به سراغ هوشنگ بروم تا شاید او دست از مزاحمت‌هایش بردارد.

اگر قصد تو دعوا نبود، چرا با دوستانت رفتی؟
نمی‌خواستم آنها با من بیایند، موضوع را که برایشان تعریف کردم، خودشان گفتند که همراهم می‌آیند تا تنها نباشم.

چه شد که دست به چاقو شدی؟
دعوا که شروع شد، چاقویی را که روی زمین افتاده بود برداشتم. هوشنگ می‌خواست چاقو را از من بگیرد که یک دفعه چاقو به بدنش خورد و نقش زمین شد. من که هوشنگ را خونین روی زمین دیدم، ترسیدم و پا به فرار گذاشتم.

کی متوجه شدی که هوشنگ کشته شده است؟
حدود دو روز بعد بود که فهمیدم و فرار کردم.

در این مدت کجا بودی؟
شهرهای مختلف ایران را می‌گشتم. من رستوران‌دار بودم و وضع مالی خوبی داشتم برای همین برایم زندگی در شهرهای مختلف کار سختی نبود.

چه شد به تهران آمدی؟
وقتی فهمیدم دایی‌ام فوت کرده است، به تهران آمدم تا در مراسم عزاداری او شرکت کنم.

چرا خودت را تسلیم نکردی؟
با اینکه عذاب وجدان داشتم اما از قصاص و مرگ می‌ترسیدم .

بازدید از صفحه اول
ارسال به دوستان
نسخه چاپی
ذخیره
عضویت در خبرنامه
نظر شما
پرطرفدار ترین عناوین