این مرد در حالی توهم را دلیل اصلی قتل عنوان کرده که پیش از این نیز متهمان زیادی ادعاهای مشابهی را مطرح کرده بودند، اما آیا چنین جنایاتی واقعا بهخاطر توهم رخ میدهد یا اینگونه ادعاها فقط تلاشی از سوی متهمان برای فرار از مجازات است.
حافظ باجغلی، روانپزشک، میگوید: این پدیدهای شایع است که تصورات و هذیانهای فرد باعث میشود باورهای اشتباهی را در ذهن خود متصور شود و دست به یک فاجعه و قتل بزند، اما در مورد مردی که ادعا میکند مار روی گردن همسرش بوده، نکته قابلتوجه این است که این فرد با سایکوز یا جنونی که ما در حالت مرسوم میشناسیم مقداری متفاوت است، بهخاطر اینکه در رؤیا و خواب اتفاق افتاده است. معمولا افکار اشتباهی در ذهن یک نفر به باور تبدیل شده و این باور آنقدر عمیق است که منجر به اقدامی مثل قتل میشود.
این اتفاق معمولا در بیداری رخ میدهد و درواقع ریشه در اختلالات جدی روانپزشکی یا سوءمصرف مواد مخدر دارد، ولی چیزی که در این ماجرا برای من عجیب است این است که ریشهها و جرقههای قتل در خواب اتفاق افتاده است.
در این پرونده متهم چند روز قبل از قتل به همسرش میگوید من این مارها را دیدم و همسرش این اطمینان را به او میدهد که خواب بوده است. متهم چند روز بعد در توهماتش دوباره مارها را میبیند که روی گردن همسرش هستند. او در این مرحله شاید صرفا نمیخواسته مارها را از بین ببرد و ممکن است در اندیشههای بدبینانه و هذیانی فکر کرده اصلا خود همسرش منشأ این مارهاست. بههرحال این ماجرا از نقطهنظر روانشناسی تحلیلی خیلی قابل بحث است.
باجغلی ادامه میدهد: اینکه متهم ابتدا موضوع اختلافات مالی را مطرح کرده و بعد ماجرای مارها را گفته، یک امتیاز بیشتر به نفع اختلال روانپزشکی است، چون این تناقضگوییها و طفرهرفتنها از اتفاق اصلی یکی از بخشهای مهم در اختلالات روانپزشکی است. اگر کسی بخواهد از اختلالات روانپزشکی سوءاستفاده کند و بگوید که من به دلیل آن مرتکب قتل شدهام، خیلی زود همهچیز را به علامتهای روانپزشکی ربط میدهد، اما اتفاقا آنهایی که واقعا اختلال روانی دارند و نمیخواهند تمارض کنند بیشتر دلیلهای سطحی غیرمرتبط با جرمی که انجام دادهاند میآورند و علامتهای روانپزشکی را مطرح نمیکنند. وقتی متهم در اظهارات اولیه موضوع دیگری را مطرح کرده، اما در ادامه اعتراف کرده که مار دیده، حداقل مقداری مطمئنتر میشویم که واقعا از یک اختلال روانپزشکی رنج میبرد و تمارض نمیکند.
این روانپزشک درباره بیماری احتمالی مرد همسرکش نیز توضیح داد: به طور مشخص در مورد نوع بیماری نمیتوان حرف زد و بهتر است بگوییم این علامتی که فرد داشته چه علامتی است. وقتی فرد مار را روی گردن همسر خود دیده، یک توهم یا اصطلاحا «هالوسینیشن» است. توهمات بینایی انواع مختلفی دارند و شایعترین نوع آن این است که محرک حسی وجود ندارد و یک نفر فکر میکند چیزی را میبیند. ممکن است این توهمات در هرکدام از احساسات پنجگانه اتفاق بیفتد، ما توهم بویایی، شنوایی و بقیه حواس را داریم. علامتی که فرد ماری را دیده و حس کرده روی پوست گردنش راه میرود یک توهم است که هم توهم لامسه دارد و هم توهم بینایی، ولی احتمالا همراه این توهم یک باور غیرمنطقی که به باور نشسته و ما آن را هذیان مینامیم هم در این فرد شکل گرفته است و مثلا میتواند هذیان بدبینی باشد و او به این فکر کند که این مار را چه کسی فرستاده است؟
احتمالا کسی بوده که با او دشمنی داشته و ممکن است به این نتیجه رسیده باشد که این مارها را همسرش فرستاده و منشأ این مارها همسرش بوده است. بههرحال علامت واضحی که در این ماجرا وجود دارد توهم است و البته علامتهای پنهانی نیز ممکن است وجود داشته باشد و برای تشخیص آن نیاز به شرح حال بیشتر داریم. هذیان و توهم جزء طیف وسیعی از اختلالات روانی هستند که ما به آنها «سایکوز» میگوییم،ولی اینکه چه نوع سایکوزی است نیاز به شرح حال داریم.
بهطورکلی سایکوز یعنی بیماری که ارتباطش با واقعیت قطع میشود و چیزهایی را میبیند و میشنود که دیگران نمیبینند و به چیزهایی اعتقاد دارد که عملا امکانپذیر نیست، بههرحال ممکن است این سایکوز گذرا باشد؛ مثلا فرد برای 24 ساعت به آن مبتلا شود، اما فرض کنید اگر فردی از 24 ساعت تا یک ماه دچار سایکوز باشد، ما به آن سایکوز یا جنون گذرا میگوییم که خوشخیم است. ولی اگر یک ماه تا شش ماه طول بکشد، به آن «اسکیزوفرنی فرم» میگوییم و اگر بیش از شش ماه باشد، اختلال «اسکیزوفرنیا» یا «روانگسیختگی» است که یک اختلال مزمن روانپزشکی محسوب میشود و نیاز به درمان جدیتری دارد. البته ممکن است توهم ناشی از مصرف مواد باشد که بیشتر در محرکها و موادی که «آمفتامین» دارند مثل شیشه و کوکایین شاهد آن هستیم.