آرام آرام وحشت سراپای پدر مرتضی را فرا گرفت او نمیخواست بد به دل راه دهد، اما ترس از وقوع یک حادثه تلخ وجودش را میلرزاند جستوجوها بی نتیجه بود و مرد خسته و درمانده دست به دامان قانون شد و از پلیس برای پیدا کردن پسر گمشدهاش کمک خواست. طولی نکشید که کارآگاهان اداره جنایی پلیس آگاهی وارد عمل شدند و به تحقیق میدانی پرداختند. کارآگاهان در اولین مرحله از اقدامات پلیسی سراغ دوستان مرتضی رفتند، اما آنها مدعی بودند که بعد از بازی کودکانه از یکدیگر جدا شدهاند و دیگر خبری از دوست ۱۱ ساله خودشان ندارند.
با وجود این کارآگاهان تنها سرنخ این پرونده را در میان کودکان محله جست وجو میکردند تا این که ناگهان یکی از دوستان مرتضی نام «رمضان» (پیرمرد سلاخ) را بر زبان جاری کرد و گفت: قرار بود «مرتضی» بعد از بازی، یک «قلاده سگ» را برای باغ پیرمرد سلاخ ببرد!
این جمله شاخه عملیات را به سوی باغ پیرمرد ۶۰ ساله کشاند و بررسیهای میدانی غیرمحسوس درباره سوابق اجتماعی او متمرکز شد. تحقیقات نشان میداد که پیرمرد چند روز قبل چشمانش را عمل کرده است و از سابقه اجتماعی خوبی برخوردار نیست. در همین حال مشخص شد که گوشی تلفن همراه «مرتضی» (کودک گم شده) دست یکی از دوستان همبازی او دیده شده است؛ بنابراین کارآگاهان سراغ کودک مذکور رفتند و با زبانی کودکانه از وی درباره گوشی تلفن همراه مرتضی پرسیدند این کودک نیز نام پیرمرد سلاخ را بر زبان راند و مدعی شد که «رمضان» مرا چند بار به باغش برده و آخرین بار گوشی تلفن را به من داده و تاکید کرده است که سیمکارت روی آن نگذارم و فقط با گوشی بازی کنم!
در حالی که همه سرنخها به پیرمرد و باغ مخوف او میرسید احتمال وقوع جنایت با انگیزه اغفال کودک ۱۱ ساله قوت گرفت و بدین ترتیب کارآگاهان پیرمرد ۶۰ ساله سلاخ را دستگیر کردند و مورد بازجویی قرار دادند.
متهم که سعی میکرد خود را بی خبر از ماجرای گم شدن کودک ۱۱ ساله نشان دهد گفت: به بچههای محله زیرکن در انتهای خیابان مهر مادر منطقه خواجه ربیع مشهد گفته بودم هرکس سگی را برای محافظت از باغم بیاورد مبلغ ۵۰ هزار تومان میخرم. آن روز هم مرتضی یک «قلاده سگ» برایم آورد، ولی آن سگ ماده و «گر» بود که به درد نمیخورد با وجود این مبلغ ۱۰ هزار تومان به او دادم و رفت و دیگر خبری از او ندارم!
این جملات ساختگی که توام با استرس بیان میشد برای کارآگاهان و قاضی ویژه قتل عمد باورپذیر نبود به همین دلیل «رمضان» مورد بازجوییهای فنی و تخصصی قرار گرفت تا این که دیگر نتوانست حقیقت ماجرا را پنهان کند و به ناچار راز قتل کودک بی گناه را فاش کرد.
او گفت: «مرتضی» را به بهانه دادن پول به باغ کشاندم و قصد آزار او را داشتم که مقاومت کرد و فریاد زد ماجرا را برای پدرش بازگو میکند! من هم که عصبانی شده بودم او را با دست به داخل استخر کوچک خالی از آب هل دادم که سرش به حاشیه استخر خورد و بیهوش شد. در این هنگام کمربند را از کمرش باز کردم و دور گلویش پیچیدم وقتی دیدم دیگر نفس نمیکشد جسد او را درون خودرو گذاشتم و به سمت روستای رباط خاکستری حرکت کردم. سپس به سوی جاده فرعی رفتم و پیکر بی جان او را داخل گودالی در کوهپایه دفن کردم.
متهم این پرونده جنایی بیست و دوم بهمن سال ۹۷ در حضور قاضی ویژه قتل عمد، محل دفن جسد را نشان داد و بدین ترتیب با بازسازی صحنه قتل در باغ مخوف پیرمرد، این پرونده جنایی به شعبه ششم دادگاه کیفری یک خراسان رضوی ارسال شد با توجه به اهمیت موضوع و جنجالی که این جنایت هولناک در شهر ایجاد کرده بود، محاکمه بیست و چهارم اردیبهشت سال ۹۸ به صورت علنی برگزار شد.
در جلسه دادگاه متهم برای فرار از مجازات به هر ترفندی دست آویخت تا شاید راه گریزی بیابد. در نهایت، عامل این جنایت وحشتناک جرم خود را پذیرفت و قضات دادگاه پس از مشورتهای قضایی او را به اتهام قتل عمد به قصاص نفس، به دلیل آدم ربایی به تحمل ۱۵ سال زندان و از جنبه اعمال منافی عفت به تحمل ۱۰۰ ضربه شلاق (حد) محکوم کردند، اما این رای مورد اعتراض متهم و وکیل مدافع وی قرار گرفت و پرونده برای بررسی دقیق به دیوان عالی کشور ارجاع شد؛ بنابراین گزارش، اما قضات شعبه ۲۹ دیوان عالی کشور نیز پس از مطالعه دقیق اوراق پرونده رای صادرشده از سوی قضات شعبه ششم دادگاه کیفری یک خراسان رضوی را کاملا منطبق بر موازین شرعی و قانونی دانستند و احکام مذکور را به طور کامل تایید کردند. بدین ترتیب این پرونده برای طی مراحل قانونی و اجرای احکام صادرشده از سوی دادگاه به اجرای احکام دادسرای عمومی و انقلاب مشهد ارسال شد و مجرم پای چوبه دار قرار گرفت.