«آیا دراگان اسکوچیچ بهترین انتخاب برای تیم ملی بود؟ نه. آیا او در قوارههای کیروش یا برانکو است؟ نه. آیا انتخاب دراگان توانست افکار عمومی را متقاعد کند؟ نه. همه اینها و یک کرور سؤال و جواب مشابه دیگر سر جایش، اما هیچ کدام اینها نوع رفتار امروز فدراسیون فوتبال با اسکوچیچ را توجیه نمیکند. هر روز از یک گوشه دنیا خبر مذاکره ایرانیها با یک مربی منتشر میشود؛ از گابریل کالدرون تا استراماچونی و حالا هم ویلی سانیول. ما آن قدر صاف و سادهایم که همه تکذیبهای مدیران صدیق فدراسیون را باور میکنیم، اما سؤال اینجاست که چرا از این شایعهها مثلا اطراف برانکو و نیمکت تیم ملی عمان نیست؟ چرا باید این همه دروغ فقط در مورد آلترناتیو اسکوچیچ ساخته شود؟ اگر فرض کنیم همه اینها شیطنت داخلی است، چرا رسانههای بینالمللی باید یک گوشه این بازی را بگیرند؟
مسئله اینجاست که اسکوچیچ در حالت عادی هم در سمتی به بزرگی هدایت تیم ملی ایران با بحران مشروعیت مواجه بود. حالا اما بازی دنبالهدار جانشینیابی برای او، این معضل را جدیتر کرده است. فردا بازیکنان با کدام «باور» باید زیر نظر اسکو کار کنند و حرفش را بخوانند؟ وقتی اسم مربی روی کاغذ ضعیف است، حداقل باید یک پشتیبانی قوی از او صورت بگیرد تا مشکلات کاهش بیابد، اما در مورد اسکوچیچ همین موهبت هم در حال دریغ شدن است. کار کردن با برخی ستارگان پرادعای فوتبال ایران ساده نیست و حالا این شایعات رنگارنگ، اوضاع را برای مربی کروات بدتر هم میکند. بدشانسی بزرگتر اسکوچیچ هم تعطیل شدن همه برنامههای تیم ملی به خاطر ویروس کرونا است؛ در غیر این صورت او الان باید ۲ بازی برگشت با هنگکنگ و کامبوج را پشت سر گذاشته و برای بازیهای حیاتی با عراق و بحرین آماده میشد. در این صورت شایعات خودبهخود متوقف میشد اما فعلا ویروس هم به ضرر اسکوچیچ عمل کرده است.»