آفتابنیوز : آفتاب: روزنامه «کیهان» در ستون «یادداشت روز» سهشنبه سوم مهرماه خود به ارزیابی افزایش شایعاتی پرداخته که در رسانههای جهان درباره تشدید احتمال حمله به ایران منتشر میشود.
نویسنده این یادداشت با اشاره به انتشار اخبار مختلف در رسانههای غربی كه «هركدام با آب و تاب و بدون پرده پوشی و ملاحظه امنیتی از جزئیات طرح های محیرالعقول درباره حمله نظامی به ایران خبر میدهند»، تاکید کرده است: این خط خبری از گزارههای كاملا مشخصی تغذیه میكند كه در این روزها با شدت هرچه تمامتر تكرار شدهاند و میشوند.
کیهان در توصیف این «خط تبلیغی» توضیح میدهد: رسانههای غربی میگویند كاخ سفید به این نتیجه رسیده كه دیپلماسی در مقابل ایران در آخر خط قرار دارد و دیگر نمیتوان به تداوم آن امیدوار بود، این رسانهها از قول برخی منابع در كاخ سفید گزارش میدهند رایس- كه تاكنون از دیپلماسی در مقابل جنگ حمایت میکرد- در حال نزدیكتر ساختن خود به چنی است كه همواره مدافع جنگ بوده است. بعضی رسانههای غربی در تحلیل های خود بر این موضوع تاكید می كنند كه بوش نمیخواهد بدون اقدام جدی علیه ایران كاخ سفید را ترك كند.
روزنامه گاردین هفته گذشته گزارش مفصلی منتشر كرد كه در آن از قول مقام های نظامی آمریكایی ادعا شده بود 2000 هدف برای بمباران در ایران مشخص شده است. گزارش اخیر پترائوس- كراكر درباره دخالت ایران در عراق هم به كمك همه این موارد آمده تا زمینه برای بحرانی جلوه دادن اوضاع فراهم شود.
این روزنامه با اشاره به واکنش ایران به این تهدیدات مینویسد: در داخل كشور اما مقامهای رسمی بارها و به صراحت گفتهاند كه همه این سر و صداها «جنگ روانی» است و هدف آن هم فقط ترساندن ماست نه اینكه بهواقع اقدامی علیه ایران در كار باشد. اگرچه این دیدگاه در ایران به طور عام پذیرفته شده و هیچ یك از مردم ایران- حتی درصد بسیار كوچكی از آنها هم- قبول ندارند كه آمریكا قادر به راه انداختن یك جنگ علیه ایران باشد، اما همچنان این نیاز احساس میشود كه دلایل این ناتوانی یك بار به دقت شرح داده شود. چرا ما میگوییم آمریكا بیشتر از آنكه توان عمل داشته باشد حرف میزند، چرا نظام جمهوری اسلامی با آسودگی و خونسردی از ناتوانی دشمن برای گام نهادن در یك درگیری نظامی سخن میگوید؟ حقیقت این است كه دلایل بسیار روشنی وجود دارد.
کیهان در این «دلایل روشن» را درسه گروه زیر دستهبندی و تشریح كرده است:
اول، دسته موانع اطلاعاتی. مجموعه از پرسش ها و ابهام های اطلاعاتی پیش روی آمریكاست كه تا برای آنها پاسخ هایی سرراست و دقیق فراهم نكند، بحث درباره آمادگی برای حمله به ایران از حد شوخی فراتر نخواهد رفت. مهمترین سؤالات اینها هستند:
1- برنامه هستهای ایران دقیقاً تا كجا پیش رفته و با نقطهای كه آمریكاییها آن را پایان راه تلقی میکنند دقیقاً چقدر فاصله دارد. اكنون اطلاعات غرب از برنامه هستهای ایران منحصر به آن مواردی است كه بازرسان آژانس به آنها دسترسی دارند و بیش از آن چیزی نمیدانند.
2- آیا تاسیسات هستهای ایران منحصر به همان موارد اعلام شده است كه آمریكا بتواند مطمئن باشد اگر این تاسیسات را منهدم كرد تمام برنامه هستهای ایران را نابود كرده یا لااقل برای مدت زمان طولانی عقب انداخته است؟
و 3- توان ایران برای بازسازی تاسیسات منهدم شده چقدر است؟ آمریكاییها قبلا گفتهاند میدانند ایران جامعه فنی توانمندی دارد اما به هیچوجه نمیتوانند از قبل بگویند ایران در چه مدتی برنامه خود را به وضعیت ماقبل حمله بازخواهد گرداند. هر طراح نظامی- در پنتاگون یا در هر جای دیگر- كه مشغول طراحی یك عملیات علیه ایران است، باید جوابهایی كاملا روشن به این پرسش ها پیدا كند و ما میدانیم كه چنین جوابهایی در دست نیست.
دوم، دسته موانع عملیاتی. پیش روی هرگونه درگیری نظامی با ایران مجموعه ای بزرگ از موانع عملیاتی نیز وجود دارد:
1- چه كسی قرار است حمله به ایران را برعهده بگیرد؟ آمریكا و اسرائیل تا امروز موضوع را به هم پاس دادهاند و پیداست كه هیچ كدام از آنها جرأت پذیرش مسئولیت كار را ندارد. به علاوه آمریكاییها كه با وجود بسیج كردن همه ظرفیت خود و متحدانشان در كنترل اوضاع عراق و افغانستان درماندهاند، ظرفیت انسانی و تسلیحاتی لازم برای یك «درگیری بزرگ» با ایران را از كجا خواهند آورد.
2- حمله به ایران از كجا صورت خواهد گرفت؟ از روی ناوهای آمریكایی در خلیج فارس؟ آیا با امكانات و استعداد چند ناو می توان از عهده یك كشور برآمد؟! ایران اعلام كرده است هر كشوری را كه خاك خود را برای حمله در اختیار آمریكا بگذارد، دشمن محسوب خواهد كرد. از آن طرف تقریبا تمام همسایگان ایران به صراحت گفته اند خاك آنها تحت هیچ شرایطی برای حمله به ایران در اختیار آنها نخواهد بود، آنها خوب میدانند كه آمریكا ممكن است بگذارد و برود اما آنها بالاخره باید در این منطقه كنار ایران بمانند و زندگی كنند.
3- تاسیسات استراتژیك ایران در تمام سطح كشور پراكنده است و در مواردی كاملا استتار شده است. كدام نیروی هوایی در جهان میتواند ادعا كند كه ظرفیت عملیاتی برای منهدم كردن تمام این تاسیسات را در یك «حمله برق آسا»- چنان كه آمریكاییها ادعا میكنند- در اختیار دارد؟
سوم، دسته موانع مربوط به تبعات و نتایج. فرض كنیم این دیوانگی بالاخره رخ بدهد و كسی پای در میدان درگیری با ایران بگذارد. بعد چه خواهد شد؟ آیا پاسخ ایران به یك حمله محدود لزوماً محدود خواهد بود؟ توان پاسخگویی منطقهای و فرامنطقهای ایران به یك حمله محدود چقدر است؟ اتحاد و انفجار دنیای اسلام در مقابل چنین درگیری چه بر سر نیروهای آمریكایی مستقر در منطقه، دولتهای دیكتاتور متحد آمریكا و رژیم غاصب اسرائیل خواهد آورد؟
در پایان «یادداشت روز» کیهان چنین آمده است: «به این سؤالها و ابهامها كه تازه اندكی از بسیارهاست فكر كنید، خواهید فهمید كه چرا گفته میشود حمله به ایران عملیات روانی است».