کد خبر: ۶۵۴۷۰
تاریخ انتشار : ۰۴ مهر ۱۳۸۶ - ۱۳:۲۵

هاشمی‌رفسنجانی در وصف حجت‌الاسلام جمی می‌گوید

آفتاب‌‌نیوز : آفتاب: آیت‌الله هاشمی رفسنجانی از جمله معدود شخصیت‌هایی است كه می‌تواند به علم ‌رجال در نظام جمهوری اسلا‌می ایران تسلط داشته باشد و همه چهره‌ها و شخصیت‌های حاضر در انقلا‌ب اسلا‌می و پس از آن را به نیكی می‌شناسد. حجت‌الا‌سلا‌م جمی را اما هاشمی رفسنجانی از روزگار قدیم می‌شناسد. زمانی كه آبادان یكی از پایگاه‌های دینی و تبلیغاتی بود و هاشمی رفسنجانی در همین رفت‌و‌آمدها جمی را شناخت و به تعبیرخود او را خیلی با صفا و صمیمی یافت. نقش حجت‌الا‌سلا‌م جمی بین دیگر روحانیون آبادان در اعتصابات شركت نفت برجسته شد و در دوران جنگ جلوه كرد. هاشمی رفسنجانی در گفتگویی كه با نشریه «شاهد یاران» درباره آیت‌الله جمی انجام داده است، حضورجمی را در آبادان در زمان جنگ را الهام بخش توصیف می‌كند.

هم بر اساس خاطرات جنابعالی و هم بر اساس آنچه در خاطرات حجت‌الا‌سلا‌م جمی خوانده و یا از ایشان شنیده‌ایم، آبادان از دیرباز، یكی از پایگاه‌های تبلیغاتی و دینی شما بوده است. علت این گزینشرا بیان بفرمایید؟
ما در آن ایام جاهای زیادی می‌رفتیم، مخصوصا در ماه‌های رمضان و محرم. كارمان این بود. آبادان یكی از جاهایی بود كه مكرر می‌رفتیم. عللی هم داشت، یكی از علل هم این بود كه در آن شرایط كه اساسا به دلیل فشار‌های رژیم، شرایط دشواری برای سخنرانی به وجود آمده بود، در آبادان شرایط مساعدتری وجود داشت. در آنجا آقایان علما فضا را خوب حفظ كرده بودند، از جمله مرحوم آقایان قائمی مدیریت خیلی خوبی داشتند. بقیه آقایان، منجمله آقای صدر كه شخصیت بارزی در آن منطقه بودند، آنجا را خیلی خوب اداره می‌كردند. شاه هم نسبت به آن منطقه ملا‌حظاتی داشت، چون توده‌ای‌ها قبلا‌ در آنجا خیلی فعال بودند. محیط، كارگری بود و پالا‌یشگاه نفت و مرزی بودن منطقه، بر حساسیت آن می‌افزود، لذا رژیم نمی‌خواست آنجا را متشنج كند و از سویی هم می‌دید كه روحانیت آنجا نمی‌خواهد ماجراجویی كند و یك حدی از افشا‌گری‌ها و كارهای فكری و حرف‌های سیاسی را تحمل می‌كرد. عوامل دیگری هم در ذهن خود ما وجود داشتند، از جمله اینكه فكر می‌كردیم جوانان آن شهر نیاز به آگاهی دارند، چون توده‌ای‌ها در آنجا سابقه فعالیت داشتند و خود ما برای آبادان اولویت قائل بودیم.

آشنایی شما با آقای جمی از چه مقطعی آغاز شد؟
من از همان اولین سالی كه به آبادان رفتم، با همه آقایان روحانی آشنا شدم، چون روحانیون شاخص آنجا چندتایی بیشتر نبودند و یكی از آنها جناب آقای جمی بودند و ایشان را خیلی باصفا و صمیمی یافتیم. دیگران هم همین‌طور بودند. قبل از انقلا‌ب مجموعه علمای آبادان برای ما دوست‌داشتنی بودند و همگی هم از آن به بعد از دوستان ما شدند. تاریخ آن سالی را كه اولین بار به آبادان رفتم، الا‌ن یادم نیست و باید مراجعه كنم، ولی هر چه بود با همه آقایان آشنا شدیم و طرح رفاقت هم پیش می‌آمد.

نقش آقای جمی در ایجاد زمینه مساعد برای نفوذ افكار انقلا‌بی و شخصیت‌های انقلا‌بی در آنجا چقدر بود؟
شخصیت آقای جمی بیشتر در دوران جنگ و زمانی كه آبادان به آن شكل در معرض خطر قرار گرفت، جلوه كرد. قبلا‌ همه علمای منطقه، فعال بودند و ما تفاوت زیادی را بین آنها نمی‌دیدیم. البته آقای قائمی از لحاظ مدیریت، بزرگ‌تر آنجا بودند. سایر آقایان را هم نمی‌توانم رتبه‌گذاری كنم كه به فعالیت‌های كدام یك می‌توان بیشتر بها داد. ما از مجموعه‌شان راضی بودیم و اینها هر وقت به قم می‌آمدند، از سوی نیرو‌های موثر حوزه مورد تكریم قرار می‌گرفتند.

همانگونه كه پیش از این نیز اشاره شد، هدف دشمن تسخیر آبادان بود. آیا جنابعالی در تهران تصور می‌كردید كه آقای جمی بتوانند اینگونه در آبادان مقاومت كنند؟ ‌
حداقل دستاوری كه دشمن برای خود متصور بود، تسخیر آبادان بود. آنها فكر می‌كردند كه به خاطر آبی كه فاصله ما و آبادان است، آبادان به آنها تعلق دارد و لذا همت اولیه‌شان این بود كه خرمشهر و آبادان را با هم بگیرند. آنها تصورش را هم نمی‌كردند كه بعد از اشغال خرمشهر، متوقف شوند، به خصوص اینكه از طرف دیگر هم به خاطر نزدیكی‌شان با ساحل ما، آبادان را تحت فشار قرار داده بودند. ‌

آسیب‌پذیری آبادان به دلیل صنایع نفت هم این امید را در دل آنها بیشتر كرده بود كه آبادان را قطعا می‌گیرند. البته برخلا‌ف توقعشان، در خرمشهر خیلی معطل شدند. خرمشهری‌ها كار بزرگی كردند كه مدتی آنها را در كنار دروازه شهر نگه داشتند و در این فاصله، كسانی كه لا‌زم بود از شهر بروند، رفتند و آسیب‌ها و خسارات انسانی، بسیار كمتر شد. به طور طبیعی كسی از بیرون انتظار نداشت كه كسی مثل آقای جمی كه برای دشمن حكم سیبل را داشت، در آن شرایط و در خط مقدم جبهه حضور داشته باشد. 

اگر ایشان می‌آمد این طرف آب و اهواز و شهر‌های دیگر، كسی ایشان را سرزنش نمی‌كرد، كما اینكه دیگران آمدند و كسی هم حرفی نزد. آقای جمی‌كاری بیش از حد انتظار كرد و ماندن ایشان باعث شد كسانی كه می‌خواستند بمانند و بجنگند و صحنه را خالی نكنند و نگویند آبادان خالی شده، بمانند و ایشان در این امر نقش محوری و بسیار جدی داشت. البته نیرو‌های مسلح، ارتش، سپاه و نیرو‌های مردمی حضور داشتند و می‌جنگیدند، اما آن كسی كه چهره‌ای مردمی داشت و مثلا‌ نماز جمعه را برگزار می‌كرد و مردم جمع می‌شدند و برای مردم كشور هم الهام بخش بود، ایشان بود. 

ما در آن موقع به دو جا بیشتر سر می‌زدیم؛ یكی خرمشهر بود و دیگری آبادان. وقتی خرمشهر سقوط كرد، آبادان و دزفول به عنوان دو شهر مقاوم و قهرمان در همه ایران مطرح بودند. البته در دزفول، مردم بیشتر مانده بودند. در آبادان ماندن كار بسیار سختی بود، چون دشمن از آن طرف آب، به راحتی و با خمپاره، آبادان را می‌زد. ماندن آقای جمی كه تبلور ماندن مردم بود، حتی در برابر كسانی كه به دلیل خطرناك‌بودن شرایط، ایجاد شبهه می‌كردند، ماندن ایشان مجوزی شد برای كسانی كه می‌خواستند از خطر استقبال كنند. ماندن ایشان، محور‌های اخلا‌قی، اسلا‌می و جهادی و همه چیز را تقویت كرد. من چندباری كه به آبادان رفتم، نقش ایشان را در میان نیرو‌های رزمنده و مردم، نقش ستون خیمه برای بقای آبادان می‌دیدم. ‌

تاثیر روانی آقای جمی در آبادان به عنوان نماینده حاكمیت، در مسوولا‌ن تهران چگونه بود؟
حضور ایشان بسیار الهام‌بخش بود. دعوت‌كننده به جهاد بود. نماد حیات مدنی آبادان بود. اكثر مردم آبادان از شهر بیرون آمده بودند، اما همین كه می‌دیدند صفوف نماز جمعه قابل توجه است و آقای جمی هم آنگونه خطبه می‌خواند، به نظرم موجب تقویت روحیه جهادی در طول دوران جهادمان شد. بسیاری از عوامل در پیروزی ما در جنگ نقش داشتند و مقاومت آبادان در آن شرایط بسیار سخت و استثنایی، هم بی‌تردید یكی از عوامل موثر بود. من نمی‌دانم كه در تاریخ جنگ‌ها، جایی پیدا می‌شود كه در شهری با ویژگی‌های آبادان، یعنی در كنار دشمن بودن، حضور مردمی تا این حد پررنگ بوده باشد؟

با توجه به اینكه نیرو‌های رزمنده، وظایف خود را خوب انجام می‌دادند، آیا دلیل خاصی داشت كه حضرت امام به آن شكل صریح وارد میدان شوند و فرمان شكسته شدن حصر آبادان را صادر فرمایند؟
چیزی كه یادم هست، گمانم نماینده‌های مجلس خدمت امام رفتند و استدلا‌لشان این بود كه می‌توان حصر آبادان را شكست و استدلا‌لشان هم منطقی بود. البته اینگونه نبود كه نیرو‌ها نمی‌خواهند حصر آبادان را بشكنند و هر كدام در گوشه‌ای مخلصانه می‌جنگیدند و جهاد می‌كردند، اما فرق بود بین زمانی كه آنها خودشان می‌جنگیدند تا وقتی كه امام دستور می‌دادند. 

امام فرمان دادند و همت‌ها همه متوجه این نقطه شد و مقطع خوبی هم بود، یعنی شكستن حصر آبادان، برای رژیم عراق شكست مهمی بود. رژیم عراق با هزاران زحمت، خود را به نقاط حساسی رسانده و آبادان را محاصره كرده بود و قطعا نمی‌خواست آنجا را از دست بدهد. شكست حصر آبادان، نقطه تحول و استراتژیك در كل سرنوشت جنگ بود و فرمان امام در آن بسیار نقش داشت. فكر می‌كنم مراجعاتی هم كه از سوی خوزستانی‌ها به امام شد، در اینكه امام تصمیم بگیرند چنین فرمانی را صادر كنند، بسیار نقش داشت. ‌

به نظر شما نكوداشت‌هایی از قبیل آنچه در مورد آقای جمی صورت خواهد گرفت، چه نقشی در آشناسازی نسل جدید با ارزش‌های انقلا‌ب و آماده‌سازی آنها برای دفاع از این ارزش‌ها به هنگام ضرورت دارد؟
در مجموع تقدیر از انسان‌هایی كه خدمت شایسته‌ای، از هر نوع، به جامعه، به كشور و به انقلا‌ب می‌كنند، مروج‌ راه‌های درست زندگی است. وظیفه ما این است كه قدردانی كنیم و تاریخ با این چیزها زنده می‌ماند و الهام‌بخش است، چون اگر نگوییم، فراموش می‌شوند. شما فرض كنید اگر مراسم عاشورا هر سال برگزار نمی‌شد، چه پیش می‌آمد؟ 

در كربلا‌ یك فاجعه‌ای روی داده بود و تمام می‌شد، مثل صدها فاجعه‌ای كه در تاریخ اسلا‌م داریم و فراموش شده‌اند. همین ذكر عاشورا، موجب حفظ آن شده است. البته واقعه عاشورا قابل مقایسه با جنگ ما نیست، ولی كلیت قضیه این است. انسان‌ها باید خدمات شایسته افراد را قدردانی كنند. قدرشناسی جزو ارزش‌های خوب است. كارهای آقای جمی از نوع كارهای تاثیرگذار در شرایط سیاسی و نظامی و دوران پرخطر تاریخ ماست یعنی واقعا حد نهایت فداكاری است. هر كسی كه آنجا می‌ماند، باید خود را آماده می‌كرد كه هر لحظه گلوله خمپاره‌ای بیاید. من گاهی كه در خیابان‌های آبادان راه می‌رفتم، در همان مدت كوتاه، صدای صفیر پرتاب خمپاره را بارها می‌شنیدم. كسی كه می‌خواست آنجا زندگی و كار كند، درست مثل خط مقدم جبهه و شاید خطرناك‌تر از آن بود، چون در خط مقدم و در سنگر‌ها، مساله جنگیدن بود، اما در آبادان باید زندگی می‌كرد و همیشه خطر وجود داشت، بنابراین كسی كه آنجا می‌ماند، بی‌تردید پیوسته آماده شهادت بود و این، ارزش بسیار بزرگی است و نباید بگذارم فراموش شود. ‌

در نخستین سال‌های انقلا‌ب، تفرقه میان قومیت‌های مختلف، به خصوص در خوزستان به شكل بارزی نمود پیدا كرد. جنابعالی نقش آقای جمی را در وحدت بخشیدن به قومیت‌های خوزستان كه به ویژه در سال‌های جنگ، به نحو شایسته‌ای از آن بهره‌برداری شد، چگونه ارزیابی می‌كنید؟
كاملا‌ معلوم بود كه دشمنان انقلا‌ب یكی از ابزاری را كه برای به شكست كشاندن نهضت به كار می‌گرفتند، مساله قومیت‌ها بود كه منحصر به اعراب هم نبود. در بلوچستان، تركمن صحرا، آذربایجان، كردستان و در هر جایی كه زمینه قومیتی وجود داشت، این جریان را فعال كردند. در خوزستان هم زمینه مساعدی برای این كار وجود داشت. 

خوزستان نقش دوگانه‌ای را در انقلا‌ب برای خود قائل بود. از یك سو به دلیل اعتصاب شركت نفت و نقش موثر آن در انقلا‌ب، خود را ركن محسوب می‌كردند و لذا یك وفاداری ویژه‌ای نسبت به انقلا‌ب در خوزستان وجود داشت. از سوی دیگر هم حق ویژه‌ای برای خود قائل بود و لذا كسانی كه در پی ایجاد تفرقه و آشوب بودند می‌توانستند به آنها بگویند كه شما باید مطالبات مهمی داشته باشید. نفوذ مجموعه روحانیت در آنجا بسیار كارا بود. شخصیت‌های شاخص مبارزاتی طی‌سال‌ها، شناخته شده بودند و مردم به آنها اعتماد داشتند و آقای جمی هم بسیار صریح و عاطفی صحبت می‌كرد. با آن چیز‌هایی كه من در آن مقطع از ایشان می‌دیدم روی تاثیر ایشان در خاموش كردن آتش فتنه حساب می‌كردم و انصافا هم نفوذ داشتند. ‌

بی‌تردید یكی از اهداف مهم دشمن پس از آغاز جنگ تحمیلی، دسترسی به آبادان بود. قبل از ورود به بحث حصر آبادان، جنابعالی نقش ایشان را در ایجاد هماهنگی با مركز در جهت رفع این فتنه، تا چه حد موثر می‌دانید؟ ‌
باید در تاریخ نقش مهی برای ایشان ثبت شود و البته برای ثبت این نقش باید وارد جزئیات شویم و موردی بررسی كنیم كه ایشان در كدام مرحله چه گفته‌اند و چگونه عمل كرده‌اند و این دیگر كار خود شماست كه به شكل میدانی وارد عمل شوید، ولی آنچه ما شاهد بودیم این بود كه ما در سراسر كشور برای ادامه مبارزات و حفظ انقلا‌ب، به روحانیت و نیرو‌های متدینی كه در اطراف آنها بودند، اتكا داشتیم، چون پایگاه مبارزه هم همان‌ها بودند. جبهه‌ملی‌ها و چپی‌ها و التقاطی‌ها و توده‌ای‌ها هم بودند، ولی آنها خیلی رونق نداشتند. نیروی اصلی مبارزه، مردم بودند و محور آن هم روحانیت بود. 

مردم متدین البته نیروی اساسی كار بودند، منتها آنها چشمشان به حركت روحانیت بود. حقیقتا متابعت می‌كردند. هرگاه دعوت به حضور می‌كردیم، می‌آمدند و هر گاه می‌خواستیم سكوت كنند، سكوت می‌كردند. چون بعضی‌‌ها داغ شده بودند و می‌خواستند كل مبارزه، مسلحانه شود، ولی مشی حضرت‌امام (ره) مشی مسلحانه نبود و ایشان نمی‌خواستند خونریزی شود و بیشتر نصیحت می‌كردند. روحانیت به طور كلی نقش داشت و آدم مطمئنی چون آقای جمی، طبیعتا نقش ویژه‌ای داشتند.
بازدید از صفحه اول
ارسال به دوستان
نسخه چاپی
ذخیره
عضویت در خبرنامه
نظر شما
پرطرفدار ترین عناوین