کد خبر: ۶۵۵۷۰
تاریخ انتشار : ۰۸ مهر ۱۳۸۶ - ۱۵:۰۵

بزرگ مرد عدالت

آفتاب‌‌نیوز : آفتاب: دكتر حميد رضائي‌قلعه: شادي و طرب معنوي در ليالي قدر ضامن عروج مؤمنان به عالم علو است، ليكن همزمان تقارن ايام با ضربت خوردن فرق سر و شهادت امير متقيان علي سلام‌الله عليه يك و نيم هزاره است كه دلها را سوزانده و جانها را به سوگ نشانده است. 

ساعتي خود را وقف علي كردم و به عظمتش انديشيدم. با تلاشي جستجوگرانه به معرفت علي و شناخت كمال وجودي‌اش اهتمام كردم. در ذهنم به هر سرايي كه سير مي‌كردم علي را بر تارك عرصه‌هاي حقيقت و جلودار رهروان حق مي‌ديدم. 

در وادي زهد و عبادت و تقوي، در پهنه عدالت و ظلم‌ستيزي، در عرصه علم و ادب، در دنياي شجاعت و شهامت، در منزلگاه دينداري و قضاوت و حكومت و جان كلام در هر موضعي كه مي‌نگريستم تلألؤ نام علي را آنگونه مي‌يافتم كه درخشش آن دل‌ها را لطيف و ديدگان را به زيباترين طريق مي‌شست و نوراني مي‌كرد. 

به ياد گفته‌اي از دكتر جرج جرداق آن طبيب مسيحي افتادم كه در كتاب «الامام علي صوت العداله الانسانيه» آورده است. او مي‌گفت: «اي روزگار، كاش مي‌توانستي همه قدرت‌ها را، و اي طبيعت، كاش مي‌توانستي همه استعدادهايت را در خلق يك انسان بزرگ، نبوغ بزرگ و قهرمان بزرگ جمع‌ مي‌كردي و يك بار ديگر به جهان ما يك علي ديگر مي‌دادي». آري، علي فرياد عدالت و انسانيت است، علي نماد احسن همه آن چيزهايي است كه آحاد انسان‌ها فارغ از هر گونه قوميت، نژاد، مليت و مذهبي كه بدان تعلق دارند به آنها سخت نيازمندند. علي منحصر به يك مذهب خاص نيست بل هر انساني كه به مفاهيم و ارزش‌هاي والاي انساني معتقد است به علي هم معتقد است. 

بياييم همه لحظات را با شناخت علي قرين سازيم، جامه ريا را بركنيم و با صدق تمام، علي‌وار زندگي كنيم. هر آينه كه در خلوت خويش هستيم به او بينديشيم و راه و رسم عبادت خالصانه و تسليم محض حقايق شدن را از او بياموزيم. از او كه ملجأ بي‌نام و نشان يتيمان و مسكينان بود اسوه بسازيم و با دريدن حايل و حجاب تظاهر، بي‌دريغ و بي‌منت به ياري نيازمندان شتاب كنيم. از او درس فداكاري و حميت بگيريم كه باري در ايام شباب، جان مرادش را بر حيات خود مقدم داشت و با آرميدن در بستر او آماده زخم برداشتن از نيزه‌هاي تيز اهل ظلمت شد و دگر بار با چشم‌پوشي از هلاكت آن خدوافكن بر رويش و فرونشاندن غضب، جوانمردي را به كمال رسانيد.

 از علي عبرت بگيريم كه چگونه مي‌توان شويي نيك و پدري مهربان بود. عبرت از ياري فاطمه در سراي و پرورش نيكو خصالاني چون حسن و حسين و زينب. از او بياموزيم كه معناي شهامت و شجاعت چگونه است؟ علي را در ثقيفه ببينيم و تحمل و سكوت او را در مقابل سلب حق مسلمش كه بيست و پنج سال به درازا كشيد نظاره كنيم و درس‌هاي اولي دانستن سرنوشت اسلام بر حقوق فردي و با اهميت و ضروري پنداشتن وحدت جامعه اسلامي را از او فراگيريم.

 از او ياد بگيريم كه براي به مخاطره نيفتادن امنيت ثغور سرزمين اسلامي در برابر خصومت پيشگان، طريقي برنگزيد كه خصم را به تفرق مسلمين اميدوار سازد و او را براي هجمه به حدود مملكت اسلام مهيا نمايد. اگر بي‌اختيار از تنهايي علي و ستمي كه بر او رفت سخت متأثر مي‌شويم، بهتر آن است كه سراغ گفت‌وگوهاي تنهايي علي در نيمه‌هاي شب نخلستان‌ها برويم و از چاه‌هاي آن باغات بپرسيم كه علي با آنها چه مي‌گفت؟ به حجره ميثم تمار سري بزنيم و بيابيم كه علي چرا با ديدن دو طبق مجزا از رطب مرغوب و نامرغوب با دو بهاي مختلف برآشفت و خرماها را با يكديگر آميخت.

 به محكمه برويم و علي را ببينيم كه چگونه قاضي را به سبب تفاوتي كه در خطابش بين او و طرف ديگر دعوي بود مورد انتقاد قرار مي‌دهد و از سوي ديگر به رغم آنكه مي‌دانست حق با اوست ولي به دليل در دست نداشتن سند و گواه به حكم قاضي در دادن حق به غير با كمال وقار و متانت تن مي‌دهد. 

از علي بياموزيم كه باب تفحص غير را از احوال ديگران مي‌بندد و مريدانش را منع مي‌كند كه با كند و كاو در احوال ديگران و جست‌وجو در يافتن ضعف آنها باعث تجري در فسق شوند. آري، از علي مي‌توان آيين صواب امر به معروف و نهي از منكر را آموخت. 

استواري در رأي را هم بايد از او تلمذ كرد كه با تن ندادن به شرايط شوراي تعيين خليفه پس از ابوبكر و عمر، به صبر خود ادامه داد و نشان داد كه اوستاد اوستادان در پايبندي به حقيقت و اصول است.

 از مبارزات و ايثارهاي علي در سال‌هاي نخستين بعثت پيامبر و هجرتش به مدينه و بيست و پنج سال تحمل و سكوت سنگين و عبرت‌انگيز او كه بگذريم؛ اكمل عدالت گستري در تاريخ بشريت را در چهره او و حكومت ديني پنج ساله‌اش مي‌بينيم. 

برادرش عقيل كه به راستي در اداره زندگي عيالواريش محتاج است به او مراجعه مي‌كند. علي خليفه است و اموال و دارايي‌ها در دست او، در برابر تمناي كمك‌خواهي عقيل، ميله آتشين و گداخته را در دست برادر نابينايش مي‌گذارد و از او جويا مي‌شود كه آيا به سوختن علي در نار دوزخ براي كمك به خويشاوندانش از بيت‌المال رضايت مي‌دهد؟ 

عدل علي آنچنان سخت است كه برادرش از او رويگردان مي‌شود و به خصم او معاويه پناه مي‌آورد. بايد درس مراعات حقوق مردم را از علي گرفت كه در برابر طلحه و زبير و خواهش آنها در فزون‌خواهي، با خاموش ساختن شمع بيت‌المال و روشن كردن شمع خانه خود، ناگفته‌ها را به نيكوترين شيوه بيان كرد و راضي به تمكين اين خواسته‌هاي نابجا نشد، هر چند طلحه، طلحه‌الخير باشد و زبير پسر عمه‌اش و هر دو از شخصيت‌هاي قابل احترام و محبوب پيامبر و حتي از حاميان علي در ثقيفه و كمك‌كنندگان به خلافتش پس از عثمان و آنقدر مطرح كه خودشان نيز نامزد خلافت پس از عمر باشند . 

در حكومت علي، واليش همان سه درهمي مي‌گيرد كه غلامش از بيت‌المال مي‌گرفت. علي امام و خليفه مسلمين است ولي در زندگيش به نان جوين بسنده مي‌كند وعمارتش را در كوفه، محقر بنا مي‌نهد. به او خبر مي‌دهند كه والي و كارگزارش در بصره در يك جشن عروسي حضور پيدا كرده كه سفره‌اش رنگارنگ بوده و فقط اعيان و متمكنين در آن حاضر بودند، بدو نامه مي‌نويسد و او را مورد نكوهش قرار داده و عزلش مي‌كند. 

به نامه علي به مالك اشتر به هنگام نصبش به حكومت مصر نظري بيفكنيم و نكات نغز و ظريف رعايت حقوق بشري را در آن بيابيم. 

از علي بياموزيم كه به رغم آنكه مي‌دانست عزل معاويه كه عمر همواره از آن احتراز مي‌كرد موجب شوراندن او و شعله‌ور شدن آتش جنگ خواهد شد، ولي رضايت نداد كه يك ناصالح در سرزمين اسلامي حكومت كند چرا كه استمرار اميري معاويه را شريك شدن خود در ظلم و ستمي مي‌دانست كه بر مسلمين مي‌رفت.

 علي به جنگ معاويه در صفين رفت و توطئه‌هاي قرآن بر سر نيزه كردن و اصرار بر ماجراي حكميت و بلاهت امثال ابوموسي اشعري‌ها را ديد اما چون كوه استوار ماند و به تكليفش عمل كرد. به زعم جرداق معناي راستين حقوق بشر را همگان بايد از علي بياموزند، همان علي كه به چشم خود مي‌ديد كه طلحه و زبير عزم مكه دارند تا با پيوستن به عايشه، غائله‌اي عليه او به پا كنند ولي از زفتنشان ممانعت نكرد و در جنگ جمل در برابرشان ايستاد. 

به نهروان رفت و با خوارج كه از انديشه تهي بوده و به ظواهر دين دلبسته بودند نبرد كرد. بلي، هر يك از نبردهاي علي با قاسطين، ناكثين و مارقين خود درس‌هايي هستند كه عبرت از آنها براي زندگي امروز ما مفيد و مثمرثمر خواهد بود. 

و اما هر چند كه قلم اين راقم ناتوان و ضعيف است، ولي به سزا است كه از اين مجال اندك هم بهره جويد و از مظلوميت علي بنويسد. وقتي علي در محراب نماز صبح در مسجد كوفه ضربت خورده و به شهادت مي‌رسد و خبر آن در اقصي نقاط بلاد اسلامي انتشار مي‌يابد, خيلي‌ها مي‌پرسيدند مگر علي نماز هم مي خوانده؟ و ... 

آيا به مظلوميت علي كه شخصيتش شأن نزول يكي از آيات شريفه قرآن كريم است و با دادن زكات انگشتري به هنگام ركوع در نماز، مصداق حتمي ولايت و وصايت پس از پيغمبر اكرم مي‌باشد و حال پس از شهادتش در محراب نماز، بر اثر شايعات و خبرسازي‌هاي ناجوانمردانه مخالفان، مسلمين نقاط دور سرزمين اسلامي در نماز خواندنش تشكيك و ترديد مي‌كنند نبايد ناليد و گريست و از آن براي امروز درس گرفت؟ 

آري، بياييم و فرصت را مغتنم شمرده و در روزهايي كه مقارن با ضربت خوردن و شهادتش مي‌باشد، ظواهر حب و دوستي اين رادمرد و امير مؤمنان پا فراتر نهيم و با معرفت ابعاد و زواياي مختلف زندگي فردي و اجتماعيش، عبرت گرفته و در مقام عمل به تحقق آرمان‌هاي متعالي او در جامعه اسلاميمان ياري رسانيم.
بازدید از صفحه اول
ارسال به دوستان
نسخه چاپی
ذخیره
عضویت در خبرنامه
نظر شما
پرطرفدار ترین عناوین