خنده و خندیدن برای لذت بردن از لحظات و اوقات خوش ضروری است. ولی در مواقعی که شرایط باعث میشود ما احساس خوبی نداشته باشیم نقش خنده بسیار مهمتر می شود.
خنده چیست؟
خنده از دو قسمت تشکیل شده است که یکی به حالت صورت و دیگری به صدایی که تولید میشود اطلاق میشود. وقتی ما میخندیم، مغز دستور این عملها را صادر میکند و اگر شدیدتر بخندیم، دستوراتی برای تکانخوردن دستها و پاها نیز صادر میشود.
هنگام خنده ۱۵ ماهیچه صورت به حرکت درمیآیند که مهمترین آنها مکانیزم حرکت لبهای بالای شماست. ماهیچههای حلق شما دچار انقباض میشوند و به همین علت شما دچار بریده نفسکشیدن میشوید.
گاهی اوقات در حالتهای شدید خنده، مجراهای اشکی شما هم وارد کار میشوند و در حالی که شما از شدت خنده دهان خود را برای گرفتن اکسیژن بیشتر باز و بسته میکنید، صورتتان هم از اشک خیس میشود و حتی رنگ چهرهتان به قرمز تغییر میکند و صداهای عجیبی نیز تولید میکنید.
محققان بسیاری تا کنون سعی کردهاند که از مکانیزم خنده بیشتر بدانند اما مشکل این است که در هنگام تحقیقات، خنده افراد زود از بین میرود.
یکی از محققان، تحقیق خود را روی صدای خنده متمرکز کرد و به این نتیجه رسید که همه خندهها از یکی از صداهای ها-ها-ها یا هو-هو-هو پیروی میکنند و امکان ندارد فردی بتواند با ترکیب این دو صدا بخندد.
محققان معتقدند که در بدن انسان یابندههایی وجود دارد که خنده را تشخیص میدهد و باعث ادامه یافتن آن میشود. از نظر آنها خنده یک عکسالعمل کاملاً اتوماتیک و ناخودآگاه است.
آیا فقط انسانها میخندند؟
انسانشناسان اغلب بهدنبال یافتن تعریفی از «انسان» هستند. آنان برای یافتن چنین تعریفی، باید درباره تمام انسانهای جهان - از شهرنشینها تا کسانی که در طبیعت بکر زندگی میکنند - اطلاعات زیادی کسب کنند. به این منظور برخی فسیل انسانتبارها مانند هوموارکتوس یا نئاندرتالها و برخی دیگر گونهها، مانند میمونها را مطالعه میکنند تا به تعریفی قابل قبول برسند.
اما یکی از ویژگیهایی که انسان را از این گونهها جدا میکند - که البته باید مورد توجه انسانشناسان نیز قرار گیرد - تمایل منحصر به فرد ما انسانها به «خندیدن» است. آنچه باعث خنده ما میشود اغلب نوعی «تضاد» است. همه میدانیم خنده برای ما انسانها خوب است؛ ما خنده را بهعنوان لذتی در زندگی و نوعی «رهایش احساسی» تجربه میکنیم. برای اینکه قادر به خندیدن باشیم، باید خود را از هرگونه احساس وابسته به عشق، نفرت، ترس یا هر حس قدرتمند دیگری جدا کنیم.
ممکن است بگویید حیوانات هم زمانی که با هم بازی میکنند اصواتی از حنجره خود تولید میکنند اما خنده انسان همچنان منحصربه فرد و مسری است. اگر عدهای بخندند، بقیه به سختی میتوانند جلوی خود را بگیرند و آنان هم به خنده میافتند.
خندیدن لزوما به جوک و لطیفه ربط ندارد
اگر از افراد بالغ بپرسید چه چیزهایی بیشتر از همه آنها را به خنده میاندازد در پاسخ خواهند گفت جوک و طنز. ولی این دریافت اشتباه است.
رابرت پروواین یک روانشناس از داشنگاه مریلند آمریکا این موضوع را کشف کرده که ما هنگام صحبت با دوستان خود بیش از هر وقت دیگری میخندیم. در حقیقت امکان خندیدن ما به هر موضوع و نکتهای زمانی که در جمع دوستان هستیم ۳۰ برابر میشود.
نکته جالب این است که موضوع اکثر مکالمههای ما با دوستانمان جوک و لطیفه نیست بلکه به حرفها یا نکتههایی میخندیم که به خودی خود ممکن است اصطلاحا بامزه و خندهدار نباشند. در نتیجه باید گفت که در این موارد خنده و خندیدن یک شکل از ارتباطگیری است و نه یک نوع واکنش.
علم «خندهشناسی» به ما میگوید که خنده بیشتر با رفتار جمعی و گروهی ما انسانها ارتباط دارد تا با جوک و لطیفه و از طریق خندیدن ما به دیگران نشان میدهیم که به آنها علاقمندیم و آنها را درک میکنیم.
خنده و خندیدن وقت مناسب میطلبد
معمولا در مکالمات معمولی، مردم به نوعی خنده خود را تنظیم میکنند تا در پایان جمله اتفاق بیفتد. حتی کسانی که با زبان علائم ارتباط برقرار میکنند همین روش را به کار میگیرند با وجودی که اگر بخواهند میتوانند در سراسر گفتوگوی «بیصدا»ی خود بخندند.
اینکه کمدینها چگونه میتوانند زمان دقیق گفتن لطیفههای خود را در طول اجرای یک برنامه زنده تنظیم کنند همیشه من را به حیرت وا داشته است. پیچارد مک لین یک کمدین که در عین حال کمدی آموزش میدهد در این مورد میگوید: رفتن روی صحنه و جلوی خنده خود را گرفتن آن هم درست در لحظاتی که همه تماشاچیان دارند میخندند، مستلزم اعتماد به نفس و کنترل بسیار زیادی است. و اینکه پس از یک موج خنده تماشاچیان دقیقا در چه زمانی میتوان دوباره سر صحبت را بازکرد یک نکته بسیار ظریف است. از یک طرف نباید با حرفزدن، خنده جمعیت را مختل کرد ولی در عین حال نباید زیادی صبر کرد که فضای تالار سرد شود.