او ادامه داد:شب هم تلفن هایم بیجواب ماند تا اینکه خودم را به خانه او رساندم. با کلید یدکی که به همراه داشتم وارد خانه شدم، اما داخل حیاط با صحنهای رو به رو شدم که خشکم زد.دیوار خانه تخریب و تونلی به داخل خانه حفر شده بود. فوراً وارد ساختمان شده و با بدن نیمه جان مادر و پدرم مواجه شدم. تنها کاری که کردم این بود که به اورژانس زنگ بزنم. امدادگران گفتند اگر کمی دیرتر آنها به بیمارستان منتقل میشدند، جان میباختند. از داخل خانه سرقت شده است و از طلاها و وسایل داخل خانه نیز خبری نیست.
سارقان آشنا
زوج کهنسال در بیمارستان تحت درمان قرار گرفته و چند روز بعد با تلاش کادر درمانی از کما بیرون آمدند. با شکایت زن جوان تحقیقات پلیسی آغاز شد، در بررسیهای اولیه به نظر رسید که تونل حفر شده تنها برای تغییر مسیر تحقیقات بوده و هیچ رفت و آمدی از سوی سارق یا سارقان احتمالی از تونل صورت نگرفته است بلکه سرقت از در ورودی صورت گرفته که در ورودی نیز سالم بود.
بدین ترتیب این احتمال مطرح شد که سارق یا سارقان، با صاحب خانه آشنا بودهاند. خانواده زوج پزشک در تحقیقات عنوان کردند: پدر و مادرمان پیر بودند و با توجه به کرونا کسی به خانه آنها رفت و آمد نداشت. از طرفی اقوام و آشنایان ما نیز افرادی مطمئن هستند. البته مدتی است که پرستاری برای پدر و مادرمان گرفتهایم که کارهای آنها را انجام میدهد. زن میانسالی بود که میگفت مجرد است و از تهران به کرمان آمده است. چون کارش خوب بود تصمیم گرفتیم بهصورت ثابت استخدامش کنیم.
با این احتمال که پروانه در این سرقت نقش داشته باشد تحقیقات روی این شاخه متمرکز شد. در ادامه بررسیها مشخص شد که پروانه همزمان با سرقت ناپدید شده است.
دستگیری در پایتخت
در ادامه بررسیها، کارآگاهان پلیس کرمان دریافتند که پروانه برای ملاقات خانوادهاش راهی تهران شده است. بدین ترتیب با هماهنگیهای قضایی راهی پایتخت شده و زن میانسال را دستگیر کردند. او که ابتدا منکر سرقت بود زمانی که با مدارک پلیسی مواجه شد به سرقتهای سریالی از خانه زوج ثروتمند اعتراف کرد. وی گفت: چند ماهی بعد از استخدام در خانه خانم دکتر با کیوان آشنا شدم. او به من پیشنهاد ازدواج داد و به عقد موقتش درآمدم. اما از این ماجرا به خانم دکتر و همسرش حرفی نزدم. در صحبت هایم با کیوان از وضعیت مالی خانم دکتر میگفتم و او هم وسوسه سرقت را به جانم انداخت.
او ادامه داد: نقشه از این قرار بود که من هر بار داخل آبمیوه و غذای آنها داروی بیهوشی میریختم و مقداری از طلاها و پولها را سرقت میکردم. سرقتهای سریالی ما بدون آنکه خانم دکتر و همسرش متوجه شوند ادامه داشت تا اینکه کیوان پیشنهاد سرقت وسایل با ارزش خانه را داد. در این مدت پول خوبی از سرقتها گیرم آمده بود و در نهایت با او موافقت کردم. این بار داخل غذا داروی بیهوشی ریختم، اما مقدار دارو را نسبت به قبل خیلی زیادتر کرده بودم. به محض اینکه خانم دکتر و همسرش خوابشان برد در را برای کیوان باز کردم و وسایل باارزش خانه را بیرون بردیم. حفر تونل هم نقشه کیوان بود، میگفت اینطوری پلیس فکر میکند سرقت کار یک غریبه بوده است. بعد از سرقت، من برای دیدن خانوادهام به تهران آمدم و قرار شد کیوان هم چند روز بعد نزد من بیاید. با اعتراف پرستار به سرقتهای سریالی از خانه ویلایی، کیوان نیز بازداشت شد و به جرم خود اعتراف کرد.