در یادداشتی در روزنامه دنیای اقتصاد به قلم علی ربیعی آمده است: «در آستانه ورود به قرن جدید قرار گرفتهایم. متاسفانه منازعات بیهوده بر سر مسائل کماهمیت در میان نخبگان سیاسی کشور سبب معطوف شدن نگاهها به منافع کوتاهمدت شده است. سر و صداهای فاقد ارزش بنیادی، منجر به کمتر شنیده شدن صدای پای تغییر جهان و کاهش اهمیت ایران در سالهایی نهچندان دور شده است.
در آستانه ورود به قرن جدید، چشمانداز ایفای نقش موثر در جهان و کسب قدرت اول در منطقه در لابهلای انبوهی از اسناد به دلیل دیده نشدن الزامات آن، گویی در بایگانیها به سر میبرد. مسئولیت همه ما در قبال ایران و آینده آن، فهم الزامات و ایجاد زمینههای آن برای ارتقای نقش کشورمان در آینده منطقه و جهان است. امروز، طرح این پرسشها ضروری است که با کدام اندازه اقتصادی و چه ظرفیتهایی وارد قرن جدید میشویم؟ کشورهای جهان و منطقه به چه میزان به تولیدات داخلی ما وابستگی دارند؟ چه روشهایی برای تبدیل ظرفیتهای انسانی، فنی و علمی کشور برای افزایش مزیتهایمان داریم؟ چقدر ساختار نهادهای اجتماعی - فرهنگی ما متناسب با ایرانی درجایگاه بالاتر است؟ ذهنیت جامعه و از همه مهمتر، ذهنیت نخبگان ما تا چه حد ظرفیت انطباق با کسب مزیت در دنیای پیش رو را دارد؟
اینها پرسشهایی است که پاسخ به آنها مستلزم تحقیقات و مطالعات جدی است. من معتقدم اولین گام در این مسیر، تغییر ذهنیت نخبگان سیاسی، اجتماعی و فرهنگی ما برای دستیابی به یک اشتراک ذهنی است.
من در این مقاله قصد دارم به یک اتفاق مهم و قابل توجه که قابل تاخیر نیست و ضرورت دارد که از همین امروز به آن پرداخته شود، اشاره کنم:
تغییرات ژئوپلیتیکی در جهان در شاهراههای هوایی، دریایی، زمینی و همچنین اطلاعاتی - ارتباطاتی در حال شکلگیری است.
ظرفیتهای ژئوپلیتیک منحصر به فرد ایران
در چند دهه اخیر به علل مختلف از جمله جنگ، تحریم، محدودیتهای سیاسی اعمالشده علیه ایران و فقدان برنامهای راهگشا نه تنها نتوانستهایم این موقعیت را ارتقا بخشیم، بلکه دچار کاهش آن نیز شدهایم. در چند سال اخیر که ناگزیر درگیر مناقشات گوناگون اعم از داخلی و خارجی بودهایم، به مرور نقشههای راه ژئوپلیتیک جدیدی پیرامون ما شکل گرفته است؛ به طوری که در چند سال آینده چشم ما باز خواهد شد و جهانی پیرامون خود خواهیم دید که مزیت قابل توجهی در آن نخواهیم داشت. بنابراین جانمایی صحیح کشور در بین زنجیرههای تولید جهانی و ایفای نقش و به دست آوردن مزیت در منظومههای جدید که بعضا در حال شکلگیری هستند، بسیار ضروری و نگاهی استراتژیک به امروز و آینده ایران است.
بدون شک بعد از جهان دوقطبی، پیشبینی میشد علاوه بر آمریکا و اتحادیه اروپا با چند منظومه از جمله شرق آسیا، شبهقاره هند، روسیه و پیرامون روبهرو شویم. تلاش برای منظومه شدن جهان اسلام با توجه به وابستگیهای سیاسی به یک آرمان دست نیافتنی تبدیل شده است.
گرچه امروزه حضور جریان ترامپ فشار برای کاستن از ارزشهای سایر منظومهها حتی اروپا است ولی این امر، کوتاهمدت خواهد بود.
نگاه استراتژیک و آیندهنگر به ایران ایجاب میکند ما با هر یک از منظومهها بتوانیم در تعاملات راهبردی قرار بگیریم. نتیجه فقدان چنین نگاهی در دهههای گذشته تخلیه تدریجی ظرفیتهای تجاری ما حتی در حوزه همسایگانمان بوده است. نگاه کنید به برخی کشورهای حاشیه خلیج فارس، برخی همسایگان ما در شمال و شمال غرب کشور که در حال به خدمت گرفتن ظرفیتهایی هستند که به طور ذاتی متعلق به ایران بوده و آنها در حال تبدیل شدن به کانونهای منطقهای مراودات و شبکههای راهبردی تجارت در جهان هستند. نگاه کنید به جادهها و مسیرهایی که در دنیا از شرق به غرب در حال شکلگیری است. تلاشهای ضد ایرانی آمریکا و منافع خاص اقتصادی کشورها، همبستهای ایجاد کرده است که به مرور با جا ماندن ما در مسیرهای اصلی بینالمللی در تبادل انرژی، کالا و دانش، مزیتهای ما رو به کاهش خواهد نهاد.
برای تامین منافع ملی درازمدت نیازمند تفاهمهای استراتژیک با منظومههای بزرگ و اتحادیههای منطقهای مختلف هستیم.
مساله برتری دادن یکی از منظومهها بر دیگری نیست، بلکه استفاده حداکثری از همه ظرفیتهایی است که هر یک از منظومهها میتوانند در اختیار توسعه و امنیت ایران قرار بدهند.
در این چارچوب تقسیمبندی بر اساس خطوط تمایز میان غرب و شرق تنظیم نمیشود و قضاوت در افکار عمومی داخلی بر اساس جناحبندیهایی که هنوز خود را مکلف به برتری دادن کشورهای غربی یا کشورهای شرقی در مواجهه با هم میبینند، نمیتواند سنگ محک معتبری برای داوری پیرامون سیاست خارجی ایران از جمله قرارداد همکاری ایران و چین باشد.
وظیفه سیاست خارجی تسهیل همه شرایطی است که زمینه را برای توسعه همهجانبه کشور مهیا میکند و در سیاست خارجی دولت یازدهم و دوازدهم که بر اساس تعامل سازنده با جهان پایهگذاری شد، همواره این هدف مد نظر بوده؛ چه وقتی که سیاست خارجی ما با برجام، هدف عادیسازی روابط خارجی ایران را دنبال میکرد و چه وقتی امروز در اعلام برنامهریزی ۲۵ ساله با چین، همان هدف را با ابزارهای دیگری جستوجو میکند. مساله اصلی، روح حاکم بر این رخدادهای به ظاهر متفاوت است که از سوی منطق یکسانی پشتیبانی میشود.
برنامه جامع ۲۵ ساله با چین در همین چارچوب دنبال شده است که متاسفانه دستخوش تحلیلهای بدبینانه، سطحی، نادرست و بعضا مغرضانه شده است. مغرضانه را برای آنان به کار بردم که در رسانههای فارسیزبان وابسته به دلارهای نفتی و گروههایی غیر خیرخواه برای ایران مدام در حال دروغپردازی در این زمینه هستند. یک روز از واگذاری چابهار، یک روز قشم و کیش، یک روز فروختن آینده نفت و گاز و یک روز حضور ۵ هزار نیروی امنیتی در ایران سخن به میان میآید. هرچند این برنامه در صورت عقد تفاهمهای اولیه برای نهایی شدن در معرض افکار عمومی و مبادی عمومی تصمیمگیری قرار خواهد گرفت.
این به نفع آینده ایران است که با درک تغییرات ژئوپلیتیک اقتصادی جهان، مزیت خود را در تفاهمهای راهبردی بلندمدت با منظومهها و کشورهای مختلف جستوجو کنیم. این روشی است که منفعت ملی ایران امروز و فردا در آن است که نهتنها با کشور چین بلکه با تمامی کشورهای موثر به تفاهمهای بلندمدت دست یابیم.»