او اما با همه ردپای پر رنگی که از خود در میدان سیاست بعد از انقلاب بر جا گذاشت عملاً از سالهای ابتدایی دهه ۸۰ حاشیهنشینی را پیشه کرد، تا همین پریشب که بعد از تحمل سالها بیماری و بهدلیل ایست قلبی در سن ۷۵ سالگی چشم از جهان فروبست. شاید در نگاه اول همین بیماری عامل این حاشیه نشینی طولانی مدت به نظر برسد. چه اینکه او در دوران نمایندگی مجلس ششم و بعد از دچار شدن به سکته مغزی، حضوری کمرنگتر در کسوت نمایندگی داشت.
سرحدیزاده خود سال ۸۳ یعنی ۱۵ سال قبل به «ایسنا» گفته بود از شنیدن اخبار سیاسی دوری میجوید تا هیجان ناشی از اخبار منتشره، وضع جسمانیاش را بدتر نکند. اما وقتی که کار به گلایههایش میرسد، معلوم میشود «بیماری» خیلی جاها هم فقط یک «بهانه» است. در نهایت سالهای طولانی حاشیهنشینی باعث شد تا دیگر نسل جوان علاقهمند به سیاست کمتر درباره سرحدیزاده و سوابق او بداند، سوابقی که برای سابقون سیاسی همچنان شناخته شده و مشهور است.
سوابق فعالیتهای او به یک و نیم دهه قبل از انقلاب برمیگردد. جایی که این چهره فقید سیاسی در خرداد سال ۴۲ به حزب ملل اسلامی پیوست. این حزب از اولین گروههای مبارز اسلامی با مشی مسلحانه در ایران بود که سال ۱۳۴۱ با رهبری و محوریت سید محمدکاظم موسوی بجنوردی فعالیت زیرزمینی خود را آغاز کرد. سرحدیزاده در زمان پیوستن به این تشکیلات کمتر از ۱۸ سال سن داشت و دو سال بعد در مهرماه ۱۳۴۴ بابت فعالیت در چارچوب همین تشکیلات به همراه ۵۴ نفر دیگر از اعضای حزب همچون محمدجواد حجتی کرمانی، جواد منصوری و عباس آقازمانی معروف به ابوشریف دستگیر شد. او از آن تاریخ تا زمان انقلاب در سال ۵۷ را در زندان سپری کرد، در حالی که به همین دلیل نتوانسته بود تحصیلاتش در مقطع دبیرستان را به پایان برساند.
سرحدیزاده پس از انقلاب با تشکیل سپاه پاسداران بلافاصله همکاریاش را با این نهاد آغاز کرد. در همان زمان هم بهدلیل اشراف به وضعیت زندانها به خاطر سالهای طولانی حبس در دوران رژیم سابق به ریاست شورای سرپرستی سازمان زندانها رسید. عضویت در شورای سرپرستی و قائم مقامی بنیاد مستضعفان انقلاب اسلامی هم از دیگر تجربههای او بود. اما اوج حضور سرحدیزاده در رأس سیاست از سال ۶۲ آغاز شد؛ از جایی که احمد توکلی، وزیرکار و امور اجتماعی دولت وقت از سمت خود استعفا داد و میرحسین موسوی، نخستوزیر او را بهعنوان وزیر پیشنهادی به مجلس معرفی کرد. سرحدیزاده از آن تاریخ تا آغاز دولت سازندگی یعنی تابستان سال ۶۸ در این سمت باقی ماند.
در همین دوران بود که یکی از مهمترین نهادهای امروز نظام، در پی تنشهای بین وزارت کار با هدایت او و شورای نگهبان شکل گرفت؛ مجمع تشخیص مصلحت نظام. این تنش به مسأله حق بیمه کارگران کارگاههای زیر ۵ نفر مربوط میشد. در آن زمان شورای نگهبان ملزم کردن کارفرما به پرداخت حق بیمه را خلاف شرع میدانست و وزارت کار برعکس این نظر، تأکید داشت. این اختلاف نظر در جریان بررسی لایحه کار در مجلس طی سال ۱۳۶۶ بروز کرد و بالا گرفت و به نامهنگاری آیتالله هاشمی رفسنجانی، رئیس وقت مجلس با حضرت امام(ره) برای تعیین تکلیف این موضوع منجر شد. بنیانگذار انقلاب هم در پاسخ به این نامه در بهمنماه ۶۶ دستور اولیه تشکیل مجمعی برای «تشخیص مصلحت نظام اسلامی» را صادر کردند که در نهایت تبدیل به تشکیلات امروزی این مجمع شد.
سرحدیزاده در کارنامه سیاسی خود تجربه پارلمانتاریستی هم دارد؛ او نماینده ادوار سوم، پنجم و ششم مجلس از حوزه انتخابیه تهران بوده. در مجلس ششم ریاست کمیسیون اجتماعی هم به او واگذار شد اما از همین دوره بر اثر سکته مغزی فعالیتهای سیاسیاش زیر سایه وضعیت جسمانیاش قرار گرفت. او سال ۷۶ همزمان با تأسیس حزب اسلامی کار بهعنوان اولین دبیرکل این تشکل سیاسی هم انتخاب شد اما بخش عمده سالهای ۸۳ تا ۹۲ را در حاشیه سیاست و مدیریت کلان گذراند تا اینکه در مهرماه سال ۹۲ با حکمی که علی ربیعی، وزیر سابق کار بهعنوان مشاور برای او صادر کرد، قدری بیشتر به حوزه سیاست نزدیک شد. اما این نزدیکی آنچنان نبود که او را به میدان فعالیت سیاسی برگرداند.