کارآگاهان جنایی استان البرز چند روز قبل از مرگ مشکوک زنی میانسال در خانهاش مطلع شدند و بههمراه تیمی از تشخیص هویت و پزشکی قانونی به محل اعلامشده رفتند.
آنها جسد زنی را مشاهده کردند که در پذیرایی خانه نقش بر زمین شده بود و کبودی دور گردنش نشان میداد به احتمال زیاد خفه شده است.
کارآگاهان در همان بررسیهای اولیه جنایت را خانوادگی تشخیص دادند؛ زیرا نه غریبهای وارد منزل شده و نه وسیلهای به سرقت رفته بود. از طرفی نوع پوشش مقتول نیز نشان میداد فرد ناآشنایی در منزل حضور نداشته است.
اینگونه بود که مأموران سراغ دختر و پسر مقتول که در منزل حضور داشتند، رفتند تا از آنها تحقیق کنند. پسر جوان مقتول در همان ابتدا به قتل مادرش اعتراف کرد. او گفت: من از مدتها قبل عاشق دختر همسایهمان شده بودم و میخواستم با او ازدواج کنم. این عشق و علاقه بهحدی شدید بود که اصلا زندگی بدون آن دختر برایم قابل تصور نبود، به همین دلیل موضوع را به مادرم اطلاع دادم اما او گفت با این ازدواج مخالف است و اجازه چنین کاری را به من نمیدهد. از همان زمان بود که اختلافات من و مادرم شروع شد.
متهم به قتل در ادامه گفت: اختلافات ما همچنان ادامه داشت و من بهشدت اصرار داشتم او به خواستگاری برود تا اینکه زمان حادثه بار دیگر بر سر این موضوع با هم جروبحث کردیم. هنگام مشاجره وقتی مخالفتهای مادرم را دیدم، آنقدر عصبانی شدم که نفهمیدم چه کار کردم. تکه چوبی برداشتم و با آن چند ضربه به سر مادرم زدم. وقتی او روی زمین افتاد روسریاش را برداشتم، دور گردنش پیچیدم و آنقدر فشار دادم که او خفه شد.
این جوان در ادامه اظهاراتش گفت: خواهرم که شاهد این درگیری بود، سعی کرد مادرم را نجات بدهد و وقتی دید کاری از دستش برنمیآید، با اورژانس تماس گرفت اما مأموران اورژانس وقتی رسیدند و مادرم را معاینه کردند، گفتند او فوت شده است و امکان انجام عملیات احیا نیز وجود ندارد. بعد از آن پلیس را باخبر کردند.
متهم که از ارتکاب قتل ابراز پشیمانی میکرد، بار دیگر تأکید کرد از شدت خشم کنترل خودش را از دست داده بود و متوجه نمیشد چه کار میکند.
بنا بر این گزارش، در نهایت متهم به قتل بازداشت شد و درحالحاضر تحقیقات از او با دستور بازپرس جنایی ادامه دارد.