«اهمیت خبر تنها در این نیست که «ایاصوفیا» ۹۰۰ سال کلیسای بیزانس بوده و سلطان محمد پس از فتح قسطنطنیه (استانبول) آن را به مسجد تبدیل کرد و ۵۰۰ سال نیز چنین بود و با فروپاشی امپراتوری عثمانی و تشکیل جمهوری ترکیه، مصطفی کمال پاشا (آتا تُرک) آن را به موزه بدل کرد تا به اروپای مسیحی پیام دهد ترکیۀ نوین درصدد استمرار سنتهای عثمانی نیست؛ هر چند که از کارنامۀ ترکهای عثمانی در مواجهه با ارامنه دفاع میکردند.
به عبارت دیگر با تأکید بر «لاییسیته»، هویت دینی را کنار گذاشتند و تنها بر «تُرک» بودن خود تأکید ورزیدند. تبدیل دوبارۀ «ایاصوفیا» به مسجد بر اروپاییان گران افتاده؛ چرا که این بنا قبل از اسلام هم وجود داشته و از سوی دیگر شمایلهای مسیحی در آن قرار دارد و جالب این که خود از منظر مذهبی و نه لاییسیته نقد میکنند.
مهمترین تفاوت لاییسیته یا حکومت لاییک با حکومتهای سکولار در این است که هر چند در هر دو نهاد دین از نهاد قدرت و سیاست جداست اما لاییکها با «نماد»ها و «نهاد»های مذهبی هم مشکل دارند؛ حال آن که در حکومتهای سکولار نهادهای مذهبی فعالیت میکنند و تنها از نهاد قدرت و سیاست جدا هستند.
اقدام رجب طیب اردوغان را بعضی از منظر شخصی تحلیل کرده و گفتهاند این آرزو را از روزی که شهردار استانبول شد، در دل میپروراند اما عجله نکرد و گام به گام جلو آمد و به جای شعار و تبلیغ ایدئولوژیک زمینه را فراهم کرد. او در بستر تفکر اخوانی رشد کرده و اهمیت و ظرافت کار او را هنگامی میتوان دریافت که با خامی و شتابزدگی رفتار محمد مُرسی، رییسجمهوری اخوانی مصر مقایسه شود که هم قدرت را از دست داد و هم اخوانالمسلمین را گرفتار وضعیتی بدتر از دوران حسنی مبارک کرد و هم جان بر سر خاماندیشی خود نهاد.
برخی اما موضوع را ورای جنبههای دینی و ایدئولوژیک و از منظر سیاسی میبینند و واکنشی صریح و تند به اروپا میدانند.
چون آن قدر اروپاییها ترکیه را پشت دروازههای خود نگاه داشتند و شرط و شروط گذاشتند که اردوغان ترجیح داد به جای التماس برای تماماً اروپاییشدن به هویت عثمانی بازگردد و شکل و شمایل خلفای عثمانی به خود بگیرد؛ کمااینکه همان شعر فارسی را خواند که سلطان محمد فاتح پس از فتح قسطنطیه خوانده بود:
پردهداری میکند در قصرِ قیصر عنکبوت
بوم، نوبت میزند بر تارم افراسیاب
شماری از حاضران نیز تیشرتهایی منقوش به تصویر اردوغان و سلطان محمد بر تن داشتند.
با این نگاه سند همکاری ۲۵ سالۀ ایران و چین نیز پاسخ ایران به اروپاست؛ چرا که اروپا، ایران را هم معطل نگاه داشت و سراغ چین رفتیم. ترکیه را هم به شکل دیگر معطل نگاه داشتند و این گونه واکنش نشان دادند و چهبسا حکم اعدام را هم دوباره برپا کنند تا بگویند رؤیای عضویت در اتحادیۀ اروپا را کنار گذاشتهاند.
به تعبیر سعدی:
کهن جامۀ خویش پیراستن
به از جامۀ عاریت خواستن
دربارۀ سکوت اصولگرایان ایرانی در قبال این اقدام نیز میتوان چند حدس زد. زیرا به قاعده از عبور ترکیه از لاییسیته و میراث آتاتُرک باید در پوست نگنجند ولی ترجیح میدهند تنها نظاره گر باشند. چرا؟
اول: به لحاظ تاریخی، دو امپراتوری عثمانی و صفوی رقیب هم بودند و ایاصوفیا نماد عثمانی به حساب میآمده و جنگ هم داشتهایم. از این نظر شاید پسندیده نمیدانند به خاطر نوعثمانیگری نمادین در ترکیه ذوقزدگی نشان دهند یا جدی بگیرند یا تعارضات را پررنگتر از آن میدانند که این اقدامات آنها را رفع کند.
دوم: ایران و ترکیه در مواردی اتفاق نظر و در مسایلی اختلاف دارند و موضوع داعش و اخوانالمسلمین یکی از موارد اختلافی است. رفتار محمد مُرسی در سفر به تهران و با شیعیان فراموش نشده و این نگرانی وجود دارد که این کار برای تقویت نحلههای ضد شیعی صورت گرفته باشد. با این حال پیوندها و اشتراکات ما و ترکیه بسیار بیش از موارد اختلافی است.
سوم: این نگرانی هم هست که در ایران استقبال شود ولی ترکیه برای آن که راه خود را جدا نشان دهد موضع ضد ایرانی به خود بگیرد و در این صورت هم چوب را خورده باشیم و هم پیاز را! یعنی هم اروپا را برنجانیم و هم دستاوردی کسب نکنیم.
به یاد آوریم در سال ۱۹۹۹ خانم مروه کاواکچی به مجلس ترکیه راه یافت اما چون محجبه بود از ورود او جلوگیری شد و این البته قبل از قدرت کامل یافتن حزب اردوغان بود. وقتی در ایران تبلیغات وسیعی در حمایت از خانم کاواکچی انجام شد او گفت: «از آزادی پوشش حمایت میکند و همسو با ایران نیست» و حجاب اجباری را مانند مخالفت با حجاب سرزنش کرد. از آن پس در حمایتهایی از این دست بیشتر احتیاط میشود. البته این بدبینی هم وجود دارد که در مقابل اسلام انقلابی و سیاسی در ایران نوع دیگری ترویج میشود و از این رو با احتیاط برخورد میکنند.
شاید هم برخی بگویند مگر در کشورهای عربی مراسم مذهبی با شدت بیشتر برگزار نمیشود؟ نکته اما در همین است. آنها لاییک نیستند و این اتفاق درون ساختاری لاییک رخ داده است و ولو ظاهری و نمادین باشد قابل توجه است. بحث اتفاقا بر سر جنبۀ شکلی آن است.
با این حال کافی است به یاد آوریم در دهۀ ۶۰ خورشیدی که در گرماگرم جنگ با عراق و به خاطر مسایل اقتصادی نیازمند توسعۀ روابط با ترکیه بودیم و چند بار مهندس موسوی، نخستوزیر وقت ایران به استانبول سفر کرد، نخستوزیر وقت ترکیه (خانم تانسو چیللر) متقابلاً به تهران نیامد چون نمیخواست روسری به سر کند. نخستوزیر ایران نیز به جای آنکارا به استانبول میرفت تا ناچار نباشد بر آرامگاه آتاتُرک تاج گل بگذارد؛ چرا که آتاتُرک الگو یا همتای رضاشاه شناخته میشد.
حالا را ببینید! در ترکیه انقلاب نشده و تصاویر بنیانگذار جمهوری ترکیه همه جا هست و ایرانیان به لطف سریالهای شبکۀ تلویزیونی «جم» مدام در سازمانهای رسمی میبینند اما همسر رییسجمهوری ترکیه با حجاب است و آقای اردوغان، با صوت قرآن میخواند و یکی از مهمترین نمادهای لاییسیته ترکیه (تبدیل مسجد ایاصوفیا به موزه) را کنار میگذارد.
اتفاقی چنین سترگ که در باور خیلی نمیگنجید و در حالی اتفاق افتاده که در کشور همسایه نه انقلاب شده و نه کودتا بسیار قابل تأمل است ولی به نظر میرسد به دلایل پیشگفته نه تنها از «تجلیل» که از «تحلیل» هم پرهیز میشود.»