«آیا سرنوشت انتخابات سال ۱۴۰۰ را یک اقلیت برآمده رقم خواهند زد؟» این پرسش از زمانی در ذهن بخشی از جامعه و حتی علاقهمندان به عالم سیاست نقش بست که در اسفندماه سال ۹۸، یک جریان سیاسی توانست با اخذ آرای اقلیتی از واجدین شرایط رأی دهی، هدایت «نهاد قانونگذاری» کشور را به دست گیرد.
مصطفی معین به عنوان سیاستمداری که در سال ۸۴ بالاترین سطح از یک رویداد انتخاباتی را در قامت کاندیدای ریاست جمهوری تجربه کرده، بعد از پانزده سال همچنان بر عقایدی پافشاری میکند که آنها را زمانی در شعارهای انتخاباتی خود به کار گرفته بود. او میگوید؛ تا هنگامی که «آگاهی بخشی» نه به عنوان یک تئوری، بلکه به عنوان یک دغدغه سیاسی - اجتماعی در میان مسئولان حاکمیت شکل نگیرد، نمیتوان از تودهها انتظار کنش متناسب با شرایط سیاسی موجود را داشت.
این سیاستمدار که پدیدهها را با اصول و روش آکادمیک میسنجد، برای هر علتی به دنبال ارائه یک راه حل، در خدمت معلول به وجود آمده است. معین که به نظر میرسد نوعی از «تفکر انتقادی» را در علوم سیاسی دنبال میکند؛ این تفکر را بر خلاف رفتار عرفی سایر سیاستمداران هم رده خود، تنها به یک جریان و یا بخشی از حاکمیت معطوف نمیکند و سعی دارد با ارائه راه حل مبتنی بر تجربه و تئوری علمی، قدمی در راه اصلاح امور به سبک خود بردارد.
آنچه در ادامه میخوانید؛ گفتگو با مصطفی معین، وزیر علوم دولت اصلاحات است:
************
* آقای معین! پس لرزههای شیوع ویروس کرونا در سیاست دنیا هم مشهود است و به نظر میرسد نه فقط ساختارهای سیاسی، اقتصادی و بین المللی را تغییر دهد که حتی در فضای سیاست داخلی هم تاثیرگذار باشد. پیشبینی شما از تاثیرات کرونا بر سیاست ایران چیست؟
پاندمی کرونا حکایت از بحران عمیق و دامنه داری است که آینده جامعه بشری را تحت تاثیر قرار خواهد داد. بحرانی که ریشه در سه قرن توسعه نامتوازن و ناپایدار و تخریب محیط زیست در دوره صنعتی شدن است.اکنون به اجبار پاندمی کرونا، تغییر در سبک زندگی و رفتار اجتماعی مردم، روابط کشورها و سیاستهای جهانی الزامی شده است. تغییر «زیست اجتماعی» به «زیست فردی» و خانه نشینی، در مخاطره قرار گرفتن فضای عمومی و جامعه مدنی با حضور بیشتر در فضای مجازی و کاهش تعاملات اجتماعی، افزایش خشونت های خانگی، درون نگری و مرگ اندیشی و فوت در انزوا، افزایش اختلالات سلامت روانی و اجتماعی بخشی از این تغییرات است.
پاندمی کرونا به نفع سیاست خارجی کشور بوده است چون...
همچنین مقولاتی چون آزادی تجارت و اقتصاد، تشکیل اتحادیه های بین المللی و جهانی سازی فرهنگ و اقتصاد رو به کم رنگ شدن گذاشته و تحت الشعاع برنامههای توسعه ملی کشورها قرار گرفته است. بروز بحران جهانی پاندمی کرونا علیرغم خسارتهای انسانی و اقتصادی سنگین آن، در مجموع به نفع سیاستهای خارجی و اوضاع داخلی کشور بوده است. فراگیر شدن شیوع کرونا، تلفات انسانی بالا و رکود اقتصادی در آمریکا و اروپای غربی و تنش های گسترده سیاسی - اجتماعی در آمریکا، تمرکز فشارهای سیاسی و تهدید نظامی بر ایران را کاهش داد و از سوی دیگر باعث شتاب بیشتر در تغییر رویکرد سیاست خارجی کشور به سمت همکاریهای راهبردی بلند مدت اقتصادی و سیاسی با چین و روسیه گردید.
در سیاست داخلی هم گرایشهای پوپولیستی و نسبت دادن همه مشکلات جامعه به «آمریکا» و «غرب» و یا «تحریم اقتصادی» که پیش از این اوج گرفته بود در نهایت با تاکید رهبری به حمایت بیشتری از تولید داخلی و صادرات غیر نفتی منجر شد.
حوادث سالهای اخیر آتش زیر خاکستر است
* با توجه به عوارض و مشکلات اقتصادی که این ویروس بر زندگی و معیشت مردم تحمیل کرده، فکر می کنید دامنه این مشکلات می تواند به اعتراضات سیاسی هم منجر شود؟ (خصوصا که اعتراضات اخیر مردم مبنای اقتصادی و معیشتی داشت) پیشنهاد شما به مسئولان اجرایی و نظام برای جلوگیری از بروز احتمالی چنین اتفاقی چیست؟
همه گیری کرونا یک بحران «بهداشتی»، «اقتصادی» و «اجتماعی» فراگیر است که میتواند ابعاد سیاسی و امنیتی هم پیدا کند. در همین زمان اندک از شروع کرونا که در آن قرار داریم؛ مصیبت و مرگ و میر فاجعه آمیز کرونا، سرپوش و تسکینی بر التهاب ها و تنشهای اجتماعی ناشی از فقر و فلاکت معیشتی در اثر ضعف مدیریتها، تحریم اقتصادی آمریکا و بازتاب نگران کننده اخبار اختلاس و فساد مسئولان و بخشهای مختلف حکومت بوده است. هرچند این موضوع مانند آتشی زیر خاکستر است که هر لحظه میتواند دوباره زبانه کشیده و شعلهور شود.
هماهنگی و وحدت قوا باید در جهت جلب اعتماد مردم باشد
بنابراین ضرورت دارد که تمهیداتی در سطح سیاستهای کلی نظام اندیشیده شود که مهمترین آنها ایجاد هماهنگی و وحدت عمل قوای مختلف در جهت جلب اعتماد و رضایت عمومی است. همچنین با رسیدگی سریع به مشکلات تنگنای معیشت و درآمد اقشار آسیب دیده و آسیب پذیر، انجام اصلاحات ساختاری در «نظامات تصمیم سازی، تصمیم گیری و اجرائی»، رونق تولید و اقتصاد و باز کردن فضای سیاسی - اجتماعی، می توان از تکرار اعتراضات و آشوبهای خیابانی سالهای اخیر پیشگیری کرد.
چند پیشنهاد به دولت
البته با توجه به عملکرد ضعیف چند ساله دولت و بافت نمایندگان مجلس و رویکردهای سطحی و افراطی آن انتظار چندانی از تحول و گشایش جدی در امور کشور به دور از واقع بینی است. سرمایهگذاری هرچه بیشتر دولت در بخش سلامت فردی و رفاه اجتماعی و ارتقای شاخصهای آن همچون؛ حمایتهای ویژه از اقشار کم درآمد، تقویت همبستگی ملی و مشارکت اجتماعی، گسترش دادن شبکه روابط اجتماعی و حمایتی، افزایش اعتماد و سرمایه اجتماعی و ارتقای روحیه سازگاری و تاب آوری با تکیه بر نهادهای جامعه مدنی، از جمله مواردی است که برای دوره گذار از بحران و جلوگیری از تنشهای احتمالی، میتوان به مسئولان ارائه کرد. داشتن یک برنامه راهبردی ملی با نگاهی آینده نگر هم برای مدیریت شرایط حاد کنونی و هم دوران پساکرونا موضوع مهمی است .
جامعه ایران دچار سرخوردگی سیاسی است
* آقای معین! در فاصله باقیمانده تا انتخابات ۱۴۰۰ که بیم و نگرانی از باب تکرار مشارکت پایین انتخابات اسفندماه در انتخابات ریاست جمهوری هم وجود دارد فکر میکنید تا چه میزان انتخابات پیش رو تحت الشعاع این ویروس قرار گیرد؟
فارغ از بحران کرونا و مهم تر از آن با ادامه شرایط فشار اقتصادی و سرخوردگی سیاسی جامعه، پیش بینی میشود که انتخابات ریاست جمهوری در سال آینده هم مانند انتخابات مجلس یازدهم در فضای سرد و بی نشاط و بدون رقابت واقعی برگزار شود. طبیعی است که با تضعیف نهاد انتخابات به دلیل رویکرد استصوابی شورای نگهبان و عملکرد ضعیف نمایندگان مردم و دولت و فراگیری فساد مالی و اداری، پایگاه اجتماعی قوا و نهادهای منتخب نظام هم بیش از پیش سست و متزلزل شده و مشروعیت و کارآیی خود را از دست دهند.
صداقت و کارآمدی سیاسیون و احزاب باید برای مردم احراز شود
* آقای معین! فارغ از بحث کرونا، فکر میکنید عملکرد دو جریان سیاسی اصلی کشور چقدر میتواند در کاهش مشارکت تاثیرگذار باشد و وظیفه و مسئولیت این دو جریان اصلی برای کمک به مشارکت حداکثری در انتخابات چیست؟
به نظر من تا زمانی که صداقت، وفای به عهد و کارآمدی احزاب، جریانها و یا فعالان سیاسی برای مردم احراز نشود، آنها منزلت و تاثیرگذاری اجتماعی لازم را نخواهند داشت. در عصر اینترنت و شبکههای اجتماعی، سوابق مثبت یا منفی مدیریتها، پاکدستی یا فساد مالی و یا اداری و آلودگی به مفاسدی از قبیل رشوه، رانتخواری و آقازادگی و... قابل جستجو و استناد است.
نسل جوان به دو جناح اصلاح طلب و اصولگرا بی اعتماد شده است، زیرا...
* شما قائل به شعار «اصلاح طلب اصولگرا دیگه تمومه ماجرا» هستید؟ یا فکر میکنید این شعار بیشتر جنبه اعتراضی و مقطعی داشت و بازهم در انتخابات ۱۴۰۰ رجوع مردم به سمت کاندیداهای این دو جریان خواهد بود تا چهره های مستقل و جدید؟
فعلا که شعار بالا بیانگر بی اعتمادی و انتقاد جامعه و به ویژه نسل جوان نسبت به عملکرد جناحهای سیاسی است و در کوتاه مدت و میان مدت هم ادامه خواهد داشت. همانطور که در پاسخ به پرسشهای قبلی گفتم، هم انگیزه جدی برای مشارکت فعال در انتخابات در فضای کنونی جامعه احساس نمیشود و هم تفاوت و تمایز زیادی بین نامزدان انتخاباتی قائل نخواهند بود و یکی از افراد که از فیلتر «استصواب» گذشته با رأی اقلیت رئیس جمهور خواهد شد.
امکان توزیع فله ای پول برای داغ کردن تنور انتخابات کمتر است زیرا...
* شاید تا چند سال پیش ظهور و بروز یک جریان سوم بعید و دور از ذهن بود، اما بعد از انتخابات اخیر و اینکه تا حدی میتوان گفت شعار «اصلاح طلب اصولگرا دیگه تموم ماجرا» عینیت پیدا کرد، بعید به نظر نمی رسد شاهد ظهور و بروز جریان سومی باشیم؟ شما چنین امری را محتمل میدانید؟ شاخصههای این جریان چه میتواند باشد؟
تا وقتی که به دلیل تحریم، امکان صادر کردن انبوه نفت خام و درآمدهای دلاری بادآورده وجود نداشته باشد، با فرض سالم بودن فرآیند انتخابات، باز هم امکان توزیع فلهای پول برای به اصطلاح داغ کردن تنور انتخابات کمترخواهد بود و به همان نسبت هم ظهور پر سر و صدای احزاب یک شبه، جریانهای فرصت طلب بی ریشه و رأی سازیهای انبوه کمتر میشود.
در عین حال علیرغم این شرایط پر مشقت اقتصادی و آلودگیهای مالی، هنوز هم ادعای مبارزه با فساد، جوان گرایی، ایجاد اشتغال و... با روش عوام گرایی و عوام فریبی و پوپولیسم حرف اول را در تبلیغات انتخاباتی خواهد زد. در چنین فضایی شعارها «اصلاح طلبانه و ظاهرفریب» ولی عملکردها «غیرعادلانه»، «غیر اخلاقی»، «افراطی و خشن» و «عوامانه» خواهد بود.
* راهکار شما برای احیا و تاثیرگذار بودن دوباره این دو جریان اصلی در بین مردم چیست؟ کادرسازی؟ جوانگرایی؟ تغییر لیدر؟ تغییر شعار و اصول و ...؟
تا زمانی که احزاب و فعالان سیاسی به نقد و ارزیابی عملکردهای خود ننشینند و با رویکردی علمی و صادقانه نقاط ضعف و قوت آنها را مشخص نکنند و برنامه کاری خود را برای آینده ارائه ندهند، اعتماد و سرمایه اجتماعی از دست رفته بر نخواهد گشت. یکی از ضعفهای اساسی امروز، شکافی است که بین نظریه پردازان و فعالان و جریانهای سیاسی با توده مردم و شرایط زندگی و نیازهای آنها به وجود آمده است.
بازگشت احزاب و جناح های سیاسی چه اصلاح طلب یا اصولگرا به کار در عرصههای اجتماعی و مدنی، نهادهای غیردولتی و مطالعه و شناخت مسائل و مشکلات و «درد و رنج مبتلا به مردم» و گروه های آسیب دیده و زیر خط فقر، راهبردی ضرورتی و گریزناپذیر برای اعاده حیثیت و جلب اعتماد عمومی به آنها است.
تودههای بی نام و نشان قربانی منازعات سیاسی میشوند
نباید تنها به کوتاه مدت نگاه کرد و فقط رسیدن به قدرت را هدف گیری کرد. کمک به افزایش آگاهیهای سیاسی، اجتماعی، حقوقی و مدنی مردم؛ احساس امنیت فکری و اجتماعی و اقتصادی جامعه و «تامین آینده کشور و نسل جوان» اهمیت دارد. باید بدانیم ریاستها و پستهای سیاسی تنها امانت و وسیلهای برای خدمت به تودههای بی نام و نشانی است که قربانیان اصلی بی تدبیریها و سیاست بازیهای رایج و تنازع بقا در کشور بودهاند.
نیازی نیست که برای رسیدن به قدرت تحت هر شرایط و یا هر روشی را به کار گرفت، چنانچه زمینههای اجتماعی و شناخت و آگاهی و اعتماد مردم، جوانان و فرهیختگان جامعه فراهم شود، با خواست جامعه، خود قدرت و مسئولیت به سراغ شایستگان خواهد رفت!
توسعه علمی باید در دستور کار قرار بگیرد
* شاهد هستیم که برخی از فعالان و اندیشمندان در حوزه علوم انسانی و حتی عالم هنر، کنشهای رفتاری خود را منطبق بر علم روز و حتی جهان پست مدرن کردهاند. به نظر شما زمان آن نرسیده که مسئولان و سیاسیون ما نیز از جهان سنتی خود جدا شده و به سمت این جنس از رفتارها بروند؟ خصوصا در مواجهه با نسل جدیدی که رویکرد ستیز به سیاست و چهرههای سیاسی دارد، یا به دنبال بازیگری متفاوتی در دنیای سیاست است.
به عقب بر میگردم و اشارهای به دیدگاههای مطرح شده در دوره مسئولیتم در وزارت علوم میکنم. مهمترین هدف راهبردی من در امر تحول ساختاری نظام آموزش عالی کشور و تاسیس وزارت علوم و تحقیقات و فناوری در دولت اصلاحات، پیشبرد توسعه علمی ایران بود که با شعار «توسعه علمی شرط بقا» پیگیری می کردیم. در انتخابات ریاست جمهوری در سال ۱۳۸۴ هم علاوه بر شعار «اصلاحات گامی به پیش»، یکی از شعارهای اصلی من همان «توسعه علمی ایران» بود.
اکنون هم اعتقاد دارم که هیچ برنامه توسعه بلند مدت و هیچ تصمیمگیری و اقدامی بدون پشتوانه علمی و پژوهشی نباید در دولت، مجلس و ارکان نظام به تصویب برسد. باید فضای حاکم بر دولت، دستگاههای اجرائی و جامعه باید گفتمان علمی، آینده نگری، و به دور از روزمرگی، مصرف زدگی، وابستگی به صادرات نفت خام و یا سیاست زدگی و بی اخلاقی باشد.
ایران نیازمند یک رئیس جمهور عاشق ایران است
* به عنوان یک «اصلاح طلب» فکر میکنید رویکرد اصلاح گری این جریان در سال ۱۴۰۰ باید به کدام سمت و سو برود؟ به نظر میرسد شعارهای همیشگی این جریان دیگر خریدار چندانی نداشته باشد؛ نه از این بابت که اهمیت ندارد از این بابت که تصور میشود قدرت اجرایی کردن آن شعارها را ندارید.
پیش از این به چنین پرسشی پاسخ دادم و باز هم تکرار می کنم؛ بازگشت و فعالیت در «عرصه عمومی»، در «نهادهای مدنی»، «افزایش سطح آگاهی جامعه از طریق شبکههای فضای مجازی» و ارائه معیارهای دقیق شایستگی برای انتخاب رئیس جمهوری که هیچ نقطه ضعف و ابهامی در کارنامه عملکردش در مسئولیت های خطیر گذشته نداشته باشد؛ و در عین حال «عاشق ایران»، «خادم مردم»، «کارآمد» و با «برنامه و رویکرد علمی در اداره کشور» نیز باشد، امری لازم است.
رئیس جمهوری که به حقوق شهروندی، دموکراسی و پیشرفت برای ایران و صلح و همزیستی و رعایت واقعی حقوق بشر در سطح جهانی باور داشته باشد.
کنش سیاسی مردم قابل پیشبینی نیست
* رئیس جمهور ۱۴۰۰ می تواند یک چهره جدید ناشناخته باشد که سونامی رأی ایجاد کند؟
البته در جامعهای که مانند موج در حال نوسان و تغییر است و قابل پیش بینی نیست، امکان بروز هر اتفاق یا پدیدهای را نمی توان رد کرد. اما اعتقاد من بر این است که حضور شکوهمند و آگاهانه مردم و ایجاد سونامی آرای واقعی تنها در یک انتخابات آزاد، عادلانه، سالم و رقابتی امکانپذیر است.