وقتی مأموران به محل حادثه رفتند مادر دختر نوجوان در بررسیها گفت: چند وقتی است که دخترم المیرا با پسر ۲۱ سالهای به نام اشکان آشنا شده است؛ بعد از مدتی هم خانوادهها با هم آشنا شدند و آنها به خواستگاری دخترم آمدند، چون دخترم اشکان را دوست داشت و به نظر میآمد که او پسر خوبی باشد با این ازدواج موافقت کردیم و قرار شد که روز عید غدیر آنها باهم عقد کنند.
زن جوان ادامه داد: شب حادثه اشکان به مدرسهای که محل سکونتمان بود آمد برای شام میخواستیم روی پشت بام مدرسه جوجه کباب درست کنیم. من برای انجام کاری به حیاط آمدم که صدای جرو بحث آنها را شنیدم و به دنبال آن دخترم از پشت بام به پایین پرتاب شد؛ احتمال میدهم آنها با هم درگیری پیدا کردند و اشکان دخترم را هل داده باشد چرا که بعد از افتادن دخترم اشکان فرار کرد و من از او شکایت دارم.
دستگیری خواستگار جوان
به دنبال اظهارات زن جوان، به دستور بازپرس جنایی، اشکان دستگیر و برای تحقیقات به دادسرای امور جنایی پایتخت منتقل شد، اما پسر جوان مدعی شد که المیرا خودش را از پشت بام به پایین پرتاب کرده و در این مرگ هیچ نقشی نداشته است.
اشکان گفت: من در یک بنگاه کار میکنم. ۲ سال قبل المیرا و دوستش به مغازهای که در آنجا کار میکنم آمدند. دوست المیرا دنبال خانه بود من از المیرا خوشم آمد و از آنجا که پدر و مادرم از هم جدا شدهاند من بیشتر با پدرم زندگی میکنم. اما این اواخر متوجه شدم مادرم سرطان دارد وقتی به خانوادهام ماجرای علاقهام به المیرا را گفتم آنها با این ازدواج موافقت کرده و به خواستگاری او رفتیم؛ همه چیز خوب پیش میرفت تا اینکه شب حادثه به مدرسهای که محل سکونت المیرا و خانوادهاش بود رفتم برای درست کردن جوجه کباب به پشت بام رفتیم. المیرا با مادرش جرو بحثشان شد. به او گفتم چرا به مادرت بیاحترامی میکنی، اما به من گفت دخالت نکن و به بهانه اینکه از شیر آبی که نزدیک کولر بود آب بخورد از من جدا شد. ناگهان به سمت لبه پشت بام رفت و خودش را به پایین پرتاب کرد. همه این اتفاقات در کمتر از چند دقیقه رخ داد و من واقعاً شوکه شده بودم.
بدین ترتیب پس از اظهارات پسر جوان به دستور بازپرس جنایی، وی در اختیار تیم تحقیق قرار داده شد و بررسیها در این خصوص ادامه دارد.