آفتابنیوز : - آنجا که قدم از قلم نای جدایی نداشت قلم یکه تاز بود.
- آنجا که حوادث کمر به فرسایش خلاقیت می بست انسان به حربه قلم از کمندش می رست.
- آن دم که آدم تن می داد به غبار فراموشی قلم مهر باطل می زد براین خاموشی
- آن تاریخ که سایه وهم آلود نیاز آدمی را به نابودی می کشید. قلم بر تارک تاریک غارها نقش روشنی کشید.
- آنجا که دوام و بلندای صدا پاسخگو نبود، تمام قلم، بر تن کوهها و احجار، کلام شد با هر چه دوام.
- آن زمان که سقفهای مفاهیم سنگینی می کرد برفراخ ظرف معدود ستونهای استوار قلم مهارش می کرد.
- آن لحظه که علوم را، پهنای سینه، تنگ بود قلم محدود را نا محدود نمود.
- آن وقت که سرعت پاسخ گوی نبود در برابر، افزون و راحت طلبی بشر، قلم افقهای آینده را پیمود.
- آن وقت که بشر به بی وقت شب، آرامش را می جست تا بداند و بنماید، خورشید قلم می درخشید.
- آن زمان که هر چه می آمد کسی از شعر رنگی می زدش، قلم بود که به رنگها، لعاب می داد.
- آن دم که نوای ناهنجار، با تمام وجود، ریتم را طلب می کرد، قلم ساز سازش را کوک کرد.
- آن هنگام که نقش خیال بر بوم وجود نقاش نوازش می گرفت قلم به نازداستان دستان را سر گرفت.
و بی تامل، بر قلم، چیزی بیشتر از بستر لخت وعور ورنگ باخته اعصاری فرتوت از گذر، برایمان حاصل نبود، مگر به ردای پر ادای قلم ونقش آفرین و نگارگریش.
- هرگاه آزادی سرود سرداد، سرها سرافراز بر قله قلمها چون سپیده سرزدند و رخ نمودند و پس از آن در هنگامه مرثیه غمبار رکود، تمام قلمها را سر زدند.
- آری قلم نیز هم نانی دارد و هم جانی.
- اما قلم نانی بی شک فانی است و قلم جانی را جانی است که حتی اگر برتابوت کتابهای تزئینی و مکتوبات بید زده مرده باشد روحی است محصور طلسم نادانی.
- با این همه نویسنده قلم را می تراشد وکاغذ را می خراشد تا طلسمها باطل شوند و مهرها گشوده.
واین قلم رقم خورد به حرمت و یادمان قلمهای سرخی که سرها را سبز نمودند.