محمدرضا باهنر، عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام، در گفتگویی تفصیلی به بیان نکاتی مانند کاندیداهای اصولگرایان در انتخابات ریاست جمهوری سیزدهم، وظیفه دولت آینده و شکایت میرسلیم از قالیباف و ... پرداخته است. در ادامه بخشی از این گفتگو را می خوانید.
به نظر شما در انتخابات ۱٤۰۰، چه کسانی نامزد اصولگرایان هستند؟
اول اینکه من حتما نیستم تا خیال بقیه کاندیداها راحت باشد که رقیبی به نام باهنر ندارند. اما اینکه چه کسانی میآیند یا چه کسانی نمیآیند هنوز خیلی زود است که اظهارنظر کنیم. متأسفانه ما از نظر ساختاری چند حزب قوی نداریم و احزاب ما کوچک و ریزریز هستند بنابراین هم در بخش اصولگرایی باید شورای وحدت تشکیل شود و هم در بخش اصلاحطلبی. اصلاحطلبان ممکن است ۲۰ تا حزب داشته باشند اما حزبهای ریزریز دارند که باید خود را جمع کنند. بعد از اینکه آقای خاتمی انتخاب شد، من رئیس ستاد رقیب او و نماینده مجلس هم بودم.
پیش آقای خاتمی رفتم برای تبریک و به ایشان گفتم الحمدلله شما انتخاب شدید، وزرایی که میخواهید به مجلس معرفی کنید چه کسانی هستند و مشی اقتصادی شما چیست؟ ایشان زد زیر خنده، گفتم چرا میخندید؟! گفت مگر فکر میکردم رئیسجمهور بشوم که در این موارد فکر کرده باشم. همین الان هم اگر از ایشان سؤال کنید این حرف را تکذیب نمیکند و میگوید «زمانی که انتخاب شدم فکر کردم که باید چه کار بکنم یا نکنم». یا آقای احمدینژاد که در سال ۸٤ انتخاب شد، تا پایان سال ۸۳، ستاد به او اجاره داده نمیشد و خیلی باید تلاش میکردند تا بتوانند جایی را اجاره کنند اما خودش این باور را داشت که رئیسجمهور است.
حتی اگر آنها به آقای عارف فشار نمیآوردند که کنار برود یا اگر کاندیداهایی که جریان اصولگرایی داشتند، چهار نفر بودند و هرکدام از آنها رأی میآورد، معلوم نبود آقای روحانی انتخاب شود. متأسفانه رؤسای جمهور ما دو یا سه ماه قبل از انتخابات حرارت میگیرند، بنابراین الان نمیتوان روی آدمها تصور و تحلیل روشنی داشت. البته اصل موضوع خوب نیست، هر نظامی باید بداند که بالاخره دور آینده، حداکثر بین دو نفر، یا این میشود یا آن دیگری، ولی ما متأسفانه این را نداریم.
مهمترین وظیفه دولت آینده از نظر شما چیست؟
متأسفانه بیشتر کاندیداهای ریاستجمهوری ما نمیدانند چه اختیارات و چه وظایفی دارند. میبینید که دولتها در دور دومشان میگویند اختیارات ما کم است. میگوییم خب بنده خدا تو رئیسجمهور هستی، با این قانون اساسی رئیسجمهور شدی، رئیسجمهور کشور دیگری که نیستی، رئیسجمهور جمهوری اسلامی ایران هستی. در قانون اساسی نوشته رئیسجمهور چه اختیارات و چه وظایفی دارد.
اینکه بعد از هفت سال بگوید من اختیاراتم کم است، کملطفی است. آقایان محترم کاندیداها بروید اول درست قانون اساسی را بخوانید. این نکته اول؛ نکته دوم اینکه باید بدانند کشور در چه وضعیتی است، مثال کوچکتر آن را بزنم؛ در دوره نهم مجلس، نماینده جدید میگفت: «این هشت دور قبلی نمایندگان مجلس هیچ کاری برای کشور نکردند. حالا من آمدهام دو تا را بکنم چهار تا و چهار تا را هشت تا». اما بعد از حدود شش ماه میفهمند اصلا خبری نیست که یک قانون بگذاریم که تورم نباشد، اینگونه که حل نمیشود. تورم صد عامل اقتصادی دارد، باید آن عوامل را اصلاح و برطرف کنیم تا تورم کنترل شود وگرنه تورم و پارامترهای اقتصادی و اجتماعی منتظر قانون مجلس که نیستند.
مثل اینکه قانون تصویب کنیم که از فردا آب باید در ۱٢۰ درجه به جوش بیاید. رئیسجمهور آینده باید بداند چه اختیاراتی دارد و به چه مأموریتی میرود؟ بعضی از مسئولیتها وبال است، حضرت آقا میفرماید: «این همه هول و ولا برای اینکه میخواهد نماینده مجلس شود، میخواهد عضو شورای شهر شود، یا میخواهد استاندار شود، خوب میدانی استاندار شوی چه مسئولیتهایی داری؟ چه اختیاراتی داری؟ اینها را باید بدانی». واقعا رئیسجمهور باید همراه خرد جمعی باشد؛ بعضی وقتها به شوخی میگویم بعضی از آقایان هستند که اگر ۲۰ میلیون رأی آوردند، فکر میکنند عقلشان هم به اندازه آن ۲۰ میلیون فرد کار میکند درحالیکه این شخص هم یک انسان است. اگر تو رفتی رئیسجمهور شدی، باید خرد جمعی را به کار بگیری و برای اداره کشور به مجموعهای از تدابیر و افکار، رایزنیها و تمهیدات نیاز است.
*بسیاری از اصولگرایان قدیمی مثل شما و آقای احمد توکلی و اعضای ارشد مؤتلفه، آرامآرام در حال حذف از صحنه کشور هستند. کسانی که در صحنه کشور تأثیرگذار بودند اما کسانی که جایگزین میشوند هیچ سابقهای در ذهن مردم ندارند.
مسئله حذف نیست، حداقلش این بود که در دوره گذشته شاید از استثنائیترین افرادی بودم که برای انتخابات مجلس ثبتنام نکردم و هیچ کسی هم به من نگفته بود ثبتنام نکن. ثبتنامنکردن خود را اینقدر محرمانه نگه داشتم که تا روز بعد از پایان مهلت ثبتنام هیچ کسی حتی اعضای خانوادهام هم مطلع نبودند. بعد هم که ثبتنام نکردم خیلیها به من نقد کردند که چرا نیامدی. واقعا معتقد هستم باید نسلها بچرخد. به شوخی گفتهام بعضیهایمان آنچنان به پستهایمان چسبیدهایم که فقط ملکالموت باید بیاید، مردم و جامعه را نجات دهد. گفتم قبل از اینکه ملکالموت به سراغمان بیاید خودمان تحویل دهیم. اینکه میگویید سابقه قبلی ندارند، بله؛ این یکی از اشکالات ساختاری کشور است. ما کادر تربیت نمیکنیم. کادر تربیتکردن برای حاکمیت را دانشگاه و مدرسه نمیتوانند، آنجا که کادر برای حاکمیت تربیت میشود حزب است.
احزاب میتوانند کادر تربیت کنند و ما دو، سه حزب قدر قدرتمند و فراگیر و البته پاسخگو میخواهیم. حزب که میگویم منظورم حزب در چارچوب نظام است نه حزبی که بخواهد مخالف نظام کار کند. هیچ حکومتی رقیب حکومت را بر نمیتابد. رقیب مجلس، رقیب رئیسجمهور، رقیب این یا آن حزب، خوب است، بیایند مذاکره و رقابت کنند اما کسی نمیتواند رقیب حکومت باشد.
بعضی وقتها اشکال دوستان این است که وقتی رأیشان بالا میرود، فکر میکنند میتوانند با حکومت درگیر شوند؛ هیچ حکومتی اجازه نمیدهد که با حکومت درگیر شوند. بارها گفتهام که فرانسه در دنیا به مهد دموکراسی مشهور است، یک اصل قانون اساسی فرانسه میگوید نظام حاکم بر فرانسه لائیک است، هر کشوری یک نظامی را حاکم میکند، ایران نظام اسلامی، فرانسه لائیک و آمریکا لیبرال دموکراسی. ولی بند دوم این اصل مهم است که میگوید این اصل با هیچ روش دموکراتیک، تغییرپذیر نیست.
یعنی ۹۰ درصد از مردم فرانسه هم بگویند این اصل را میخواهیم تغییر بدهیم، رأی ندارد بنابراین هر حکومتی یکسری اصول دارد که آن اصولش تغییرناپذیر است. هر کسی هم که میخواهد در صحنه سیاسی فعالیت کند باید زیر آن اصول، بازی سیاسی و رقابت کند. بعضی وقتها تعدادی از دوستان ما این اشتباه را میکردند که چون رأیشان بالاست، میتوانند زیر دو خم نظام هم بروند.
اما میشود کسانی که تازهواردند و سابقه حکمرانی ندارند نیایند؟ من میگویم نمیشود. بالاخره نسلها عوض میشود، ۸۰ درصد از شهروندان کشورمان کسانی هستند که امام را درک نکردند، انقلاب و جنگ را ندیدند و الان هم صاحب رأی هستند. اینکه نمیشود بگوییم همیشه همان قدیمیها باشند. به من میگفتند آقای باهنر شما هفت دور در مجلس بودید، حیف نیست که به مجلس نروید؟ من گفتم خب به فرض هفت دوره بشود هشت دوره، بعدش چه؟ بالاخره زمانی ما باید کنار برویم و کار را تحویل یک عده دیگر بدهیم. اگر کادرسازی شده بود و تحویل افراد کادر میدادیم، خوب بود.
درباره شکایت آقای میرسلیم از آقای قالیباف، پروندهای وجود دارد، جایگاه رئیس مجلس با این پروندهها چه میشود؟
شکایت از هیچ فردی در کشور حاشیه امن از نظر قانون ندارد و نباید داشته باشد. این صراحت قانون اساسی است اما من نقدی جدی به آقای میرسلیم دارم، آقای میرسلیم اگر مستنداتی دارد، باید به دادگاه ارائه بدهد و مصاحبه هم نکند. کسی رفته و رئیس مجلس شده و حرمت دارد. در مقابل قانون همه یکی هستند اما قبل از اینکه دادگاه و پرونده و سندی باشد، شخصی حرفی را در رسانه بزند، به نظر من کار مدبرانهای نبود. دادگاه هم میداند که چه زمانی میتواند اتهام را افشا کند و چه زمانی نباید افشا کند. خیلی جاها برای رسیدگی هست، کمیسیون اصل ۹۰ و بازرسی کل کشور میتواند رسیدگی کند اما اینکه حرفی را سر زبانها بیندازد، کار مدبرانهای نبود. فرض میکنیم کسی بگوید باهنر دزدی کرده، این روزها با این فضای مجازی تا بخواهم ثابت کنم من نبودم، نمیشود. به این بخش کار آقای میرسلیم کاملا نقد دارم و نباید این کار را میکرد.
به نظر میرسد عدهای تلاش دارند بگویند مجلس یا ریاستجمهوری جایگاهی در قدرت ندارند، به نظر شما چه راهحلی دارد؟
مثال روشن میزنم؛ در گذشته، دو مسئله در مورد انتخابات و رأی وجود داشت. عدهای میگفتند که تقلب میشود و اسم هر کسی را خواستند از صندوق درمیآورند، عدهای دیگر میگفتند نه، از صندوق همانی که رفته در میآید اما چه فرقی دارد تقی باشد یا نقی، اینطرفی باشد یا آنطرفی، اینها سروته یک کرباس هستند. پاسخ روشنی میدهم؛ در همین کشور با اختیاراتی که رئیسجمهور و مجلس دارد اگر شخص کمی دقت کند، میبیند که آقایان خاتمی، هاشمی، احمدینژاد و روحانی، خیلی با هم فرق میکنند و هر کدام یک مشی و مسیری دارند. آثار وجودی رئیسجمهور تا عمق خانهها میرود. ممکن است من به کارهای این آقایان نقد داشته باشم. برای جامعه ما، همه با هم متفاوت هستند، بنابراین نباید بگوییم دور آینده هر کسی رئیسجمهور شود، فرقی نمیکند. مردم باید براساس عملکردها، تجربهها و مواضع مطلوب، او را انتخاب کنند و رأی دهند.