حسین اللهکرم به بررسی نامه اخیر موسوی خوئینیها پرداخت و در ادامه چند پیشبینی انتخاباتی را نیز ارائه کرد.
گزیده این گفتوگو در ادامه میآید:
- پیش از این نامه، آقای عباس عبدی پیشنهاد «حذف ریاست جمهوری و احیای نخستوزیری» و آقای سعید حجاریان موضوع «برگزاری انتخابات ۱۴۰۰ با یک نامزد» را داده بودند که دو نظر غیر کارشناسی محسوب میشدند اما آقای موسوی خوئینیها با اعلام مشارکت در ۱۴۰۰ میخواهد بستر تأیید صلاحیت نامزدهای مد نظرش را مهیا کند. البته او باید بداند که مجمع روحانیون مبارز و جریان متبوعش (اصلاحات) بودند که انتخابات سال ۸۸ را به بازی گرفتند.
- آنها پس از فترتی چهار ساله دولتهای یازدهم و دوازدهم را با ترکیب دلخواه روی کار آوردند. حالا باید پاسخگوی عدم موفقیت برجام، بیکاری و گرانیهای فزاینده باشند. متأسفانه به جای پاسخگویی آقایان همچنان مشغول انشاء خواندن هستند؛ غافل از آن که زنگ حساب فرارسیده است.
- آقایان محمد خاتمی و موسوی خوئینیها نهتنها دنبال لیدری اصلاحات را در سر دارند بلکه دنبال مراتب بالاتر از آن نیز هستند. حال آن که کارگزاران از جمع اصلاحات خارج شده و در فکر معرفی نامزد مشترک با اصولگرایان سنتی است. از طرف دیگر ورود آقای روحانی به سطح بالاتری که در فکر آقایان است، باطلکننده هر گونه توهم لیدری است.
- اصلاحطلبان فکر میکنند با پیروزی بایدن و برگشت آمریکا به برجام میتوانند با یک مشارکت حداکثری پیروز شوند و تکرارکننده جمهوری هفتم و هشتم (دولت اصلاحات) باشند.
- چه یک نامزد اصلاحطلب، چه یک لشکر از آنها تأیید شود، جامعه رأی خود را به نامزد حداکثری اصلاحطلبان نخواهد داد.
- حرفهای آقای موسوی خوئینیها در حال حاضر از طرف مردم خریداری ندارد، زیرا اولا مردم بر اساس روند تاریخی به آنها رأی نخواهند داد. ثانیا تورم افسارگسیخته و گرانی ۱۳ برابری، بیکاری و غیره حتی آمادگی مشارکت در انتخابات را نیز از جامعه سلب کرده چه رسد به این که مردم به نامزد اصلاحطلبان رأی دهند. ثالثا اعتماد مردم از آمریکا کاملا از دست رفته و در ضمن سرمایهگزاری ۴۰۰ میلیارد دلاری چین را شنیده و میدانند غربگرایان با تشکیل کمپین بایدن در ایران به طور علنی با قرارداد چینی مخالفت دارند. بنابراین در انتخابات ۱۴۰۰ به گرایش چینمحور - که حداقل امتحان نشده - رأی میدهند.
- آقای موسوی خوئینیها در نامه خود با طرح ۶ محور «شانه خالی کردن از حل مشکلات مردم»، «دخالتهای ناروا و ناصواب نهادها»، «حذف جمهوریت»، «تشویق ملت علیه کسانی که مرتکب خطا شوند»، «پیروزی اصلاحات در مشارکت حداکثری» و «انتخابات آزاد یا غیر آزاد» میخواهد از هماکنون شکست اصلاحات در انتخابات ۱۴۰۰ را زیر سوال ببرد و به نوعی آمادهباش هشتادوهشتی را بازتولید کند.
- میتوان گفت خوئینیها میخواهد جای هاشمی را بگیرد.
- جریان رادیکال اصلاحات از زبان آقای حجاریان و آقای عبدی حرفهای خودشان را زدند و خواستار عدم مشارکت در انتخابات هستند. جریان میانهروی کارگزاران میخواهد با بخشی از اصولگرایان سنتی (غیر انقلابی) ائتلاف کند. این بخش از جریان اصلاحطلب که با آقای موسوی خوئینیها همراه است، ابتدا روی حمایت از آقای عارف و محمدرضاخاتمی نظر داشتند اما بعد به طرف آقای مصطفی معین گرایش پیدا کردند.
- سوابق آقای معین در سال ۸۸ هم مشخص است که او و همفکرانش بعد انتخابات، کشور را به بازی گرفتند. بنابراین تأیید صلاحیت نخواهد شد. حتی اگر هم تأیید صلاحیت شود مثل انتخابات سال ۸۴ رأی نمیآورد چون آن سال نیز با وجود تأیید شدن بر اثر حکم حکومتی نتوانست از مردم رأی بگیرد. در نهایت مجبور به حمایت از ظریف میشوند که به نظر نمیرسد تایید صلاحیت شود.
- بنده معتقدم اعتماد سرمایه اجتماعی اصلاحات به باد فنا رفته است و به این زودیها برنخواهد گشت.
- آنها (آقای موسوی خوئینیها و جریان متبوعش) سابقا به ائتلاف تن دادهاند و به نظرم سال ۱۴۰۰ نیز دست به همین کار میزنند.