تجليل از بزرگان هنر، ادب و علم و دانش كشور رسم نكويي است كه هر از چندي به بهانهاي برگزار ميشود. اين رسم با تمام فرازو فرودش حداقل ميتواند ضمن آنكه از كارهاي اين بزرگان قدرداني ميشود، براي جواناني كه قدم در اين وادي گذاشتند درسهاي خوبي براي آموختن باشد و همچنين از زحمات اين بزرگان قدرداني شود.
خلاصه گزارش
اين مراسم كه به خانه پيشكسوتان هنر و با مديريت خانم شهره لرستاني برگزار شده بود، در عين حال كه جمعيت زيادي در سالن نبودند، ولي از گرمي و شور خاصي برخوردار بود.
اما چيزي كه در اين مراسم قابل توجه بود عدم حضور حتي مقامات پايين دولتي بود. نه از ارشاد و نه از ديگر وزارتخانهها كسي نيامده بودند تا از اين دو گوهر گرانبهاي قلم قدرداني كنند.
شايسته بود كه در روز قدرداني از كرمرضايي كه سالها خاك صحنه را توتياي چشم خود كرده است، برخي از اين آقايان حضور مييافتند تا به شكلي از اين چهره قدرداني شود. و يا وقتي كه مراسمي به عنوان نكوداشت سالها زحمت و خدمت مرادي كرماني برگزار ميشود اگر برخي از چهرههاي دولتي كه داعيه ادبدوستي در اين مراسم شركت ميكردند شايد از نزديك با درد دلها و سختيهاي كاري مرادي كرماني آشنا ميشدند.
اگر چه كسي از مقامات نيامده بودند ولي همه كساني كه در اين مراسم حضور داشتند عاشقان واقعي هنر و ادب اين آب و خاك بودند، كساني چون ژاله علو گوينده پيشكسوت و نامآشناي كشور و پروين سليماني بازيگر تئاتر،سينما و تلويزيون و خيل جوانان هنرمندي كه آمده بودند تا از نزديك قدردان زحمات اين دو هنرمند ونويسنده باشند.
در اين مراسم رضا كرمرضايي كه به علت بيماري روي ويلچر نشسته بود، با قدرداني از زحمات مسئولان خانه پيشكسوتان هنر در زمينه هنر خود و تئاتر كشور سخناني ايراد كرد.
وي يادآور شد كه براي آنكه جوانان بتوانند در چنين جايگاهي قرار بگيرند بايد چون او 60 خاك صحنه را بخورند و با پشتكار وتلاش ميتوان هم به مردم خدمت كرد و هم آنكه اثري از خود بجا گذاشت.
بعد از سخنان كرمرضايي، هوشنگ مرادي كرماني نويسنده حدود 14 اثر داستاني، پيرامون چگونگي شكلگيري قصههاي خود سخناني ايراد كرد.
بعد از سخنان مرادي كرماني، آقاي اقبال زاده از منتقدين و نويسندگان در باره كتابها و كارهاي مرادي كرماني مطالبي بيان داشت و كتاب «شما كه غريبه نيستيد» مرادي كرماني را بررسي كرد.
در ادامه اين برنامه آقاي صالح ميرزاآقايي، يكي از بازيگران و نويسندگان عرصه تئاتر و تلويزيون كشور در باره شخصيت هنري و ادبي رضاكرمرضايي متني را قرائت كرد.
در بخش پاياني برنامه رضا كرمرضايي و مرادي كرماني به پرسشهاي حضار پاسخ گفتند. و در انتهاي برنامه خانم ژاله علو لوح يادبود را به اين دو چهره ادبي كشور اهدا كرد.
کرم رضایی:مشکل ترین کار در دنیا نوشتن است
اما بخش پرسش و پاسخ كه به نظر من از گرمي زيادي برخوردار بود، در حقيقت بخشهايي از صفحات زندگي شخصي و قلبي اين دو هنرمند گشوده شده است.
كرمرضايي در پاسخ به اين سوال كه از چه زماني كار نوشتن را شروع كرده است و در مقابل اولين اثر چاپ شده چه احساسي داشت گفت:من كتاب خواندن را از حدود 10-12 سالگي شروع كردم و كتابهاي سمك عيار و مختارنامه را ميخواندم كه بعد با كتابهاي ترجمه شده آشنا شدم و در اين اثنا خيلي زود با داستايفسكي آشنا شدم.
وي افزود: وقتي كه كتاب ميخواندم خيلي دوست داشتم كه من هم بتوانم روزي چيزي بنويسم. از 14سالگي عاشق نوشتن بودم. با اينكه حرفههاي زيادي را تجربه كردم؛مثل خوشنويسي، گرافيك و بازيگري، اما عشقم نوشتن بود، ولي هرچه سعي ميكردم نميشد كه نميشد. به اين نتيجه رسيدم كه مشكلترين كار در دنيا نوشتن است، آن هم خوب نوشتن. اما همچنان كه بدنوشتن آسانترين كار دنياست.
وي افزود: اولين ترجمه را سال 1338به نام خواستگاري اثري از چخوف ترجمه كردم و سال 1346اولين كار چاپ شده من «تشنگي و گشنگي» نام داشت كه اثر «يونسكو» بود. اولين تاليفم «نطفه شوم» نام داشت كه در سال 1357 وارد بازار كتاب شد.
مرادي كرماني در پاسخ به پرسش فوق گفت: بايد بگويم كه نويسندگي مرا انتخاب كرد؛ صفحه كاغذ سفيد مانند مادر و خواهر من بودند و رازهاي مرا در خود نگه ميداشتند تا اينكه توانستم چندين اثر را بنويسم؛ خوب يا بد آن به انصاف و سليقه شما مربوط است.
وي گفت: اولين داستان من سال 1347 در مجله كوچه چاپ شد كه سردبير آن احمد شاملو بود.
وي با طنز و شوخي ادامه داد: بعد از چاپ آن مطلب حدود 25-30 شماره از آن خريدم و به ديگران دادم تا ببينند كه من چي شدم.
در ادامه كرمرضايي در پاسخ يكي از حضار كه پرسيده بود آيا شما تا الآن كاري انجام داديد كه در حوزه كودكان باشد؟ گفت: متأسفانه نه. همين يك كار را نكردم.
در همين هنگام مرادي كرماني گفت كه كرمرضايي كودك درونشان هنوز سرحال و شاداب است و هنرمندي كه كودك درونش زنده است، خودش و هنرش نيز زنده است. وقتي كه كودك درون هنرمند بميرد در حقيقت هنرمند هم مرده است.
كرمرضايي همچنين گفت:دلم ميخواهد كه سلامتيام را دو باره به دست بياورم تا مردم را شاد كنم و بخندانم.
كرمرضايي در پاسخ به اين پرسش كه كداميك از آثارش رابيشتر دوست دارد گفت: صادقانه ميگويم كه به استثناي چند اثر همه را دوست دارم. آثار آدم مثل فرزندان آدم است؛ واقعا نميشود گفت كه كدام را بيشتر دوست دارم. من در حدود 20 نمايشنامه نوشتم و حدود 40 ترجمه كه به استثناي 20 درصد بقيه را دوست دارم.
مرادی کرمانی: از نوشتن هیچ کتابی پشیمان نیستم
مرادي كرماني نيز درپاسخ به همين پرسش گفت: من هيچ كتاب ننوشتم كه از نوشتن آنها پشيمان شده باشم. هريكي از كتابهاي من چيزي است كه من در آنها بزرگ شدم، متولد شدم و رفتم در خانههاي مردم. نميتوانم بگويم كه كدامشان بهتر است.
اقبال زاده: کرمانی کلیشه شکن است
آقاي اقبالزاده در نيز در اين نشست گفت: كرمرضايي مرا به ياد برشت مياندازد. وي چون برشت همه چيز را چشم بسته قبول نميكند، بلكه سعي ميكند با بررسي و دقت نظر آنها را بشناسد.
وي در ادامه كتاب «شما كه غريبه نيستيد» مرادي كرماني را مورد بررسي قرار داد و گفت: مرادي كرماني را زماني كه شروع به نويسندگي كرد، سعي كرد كه همواره تلخي را با شيريني و يك نوع طنز ژرف در هم آميزد؛ نه آنكه تلخنگاري كند.
وي گفت:مرادي كرماني اصلا شعار نميدهد، اصلا جلوي صف نميايستد، در عين حال با شخصيتهاي داستانها زندگي ميكند؛ همواره منتقد شرايطي است كه در جامعه وجود دارد ولي دنبال مقصر نميگردد، البته گاهي نگاههايي است كه دنبال مقصر ميگردند ولي مرادي كرماني ميخواهد لايههاي زيرين جامعه را ببيند.مرادي كرماني هيچ وقت به پولدارها مستقيما حمله نميكند و هيچ وقت شعار نميدهد، كليشه ساز نيست، بلكه كليشه شكن است. وي هيچ وقت سياست زده نبود و هيچ وقت هم حرفهاي گنده نزد، بلكه حرفهايش ساده است و در نهايت سادگي و ايجاز مسايل به ظاهر روزمره را ميگيرد و زير ذرهبين قرار ميدهد.
اقبالزاده گفت: مرادي كرماني نويسندهاي به شدت ايراني است. برخي از آثار او برجسته است. وي در ژرفساخت اثر شرايط اجتماعي را نقد ميكند؛ و در آثارش آشناييزدايي ميكند، محروميت همه را ميبيند، حتي مهربانيهاي خان ده را هم ميبيند؛ خاني كه ظلم كرده است و به مردم ستم ميكند.
میرزاآقایی:تئاتر برای کرم رضایی معنای اساطیری دارد
در اين نشست صالح ميرزاآقايي نيز به بيان وپژگيهاي شخصيتي و هنري كرمرضايي پرداخت و گفت: استاد كرمرضايي به درك عميقي از نفس تئاتر رسيده است تا آنجا كه انديشه و نگاهش جملهاي از «سر لارنس اوليويه» را تداعي ميكند: من به تئاتر عشق ميورزم چرا كه تئاتر در وهله نخست قوه تفكر را اعتلا ميبخشد.
وي گفت: اين همه شوريدگي و شيدايي از آن روست كه جنون تئاتر براي كرمرضايي معنايي اساطيري دارد. جز صحنه؛ همه چيز جهان غير واقعي است.
وي ياد آور شد كه استاد كرمرضايي بازيگر و كارگردان نمايشهاي تلويزيوني و تئاتري بسياري بوده و از عمده نمايشهاي او ميتوان به اسكوريال، يك اشتباه از خردمندترين آدمها سر ميزند، بازرس، مرگ در پاييز و... اشاره كرد.
وي در پايان گفت: استاد كرمرضايي از معدود پيشكسوتان و تحصيلكردگان حرفه تئاتر به شمار ميرود كه خدمات شاياني به جامعه تئاتر اين سرزمين ارزاني داشته است.