اگرچه روحانی و دولتش اصلاحطلب نبوده و نیستند اما حامیان اصولگرایان و رسانههایشان در شبکههای اجتماعی مدعیاند مسئولیت اوضاع اقتصادی سیاسی فعلی با اصلاحطلبان و کسانی است که به روحانی رأی دادهاند. این در حالی است که همینها هیچوقت مسئولیت کارنامه رئیس دولت دهمی را که از بطن اصولگرایی برخاست نپذیرفتند.
آنان با تأکید بر اینکه رئیس دولت دهم از اول هم اصولگرا نبود یا رودرروی اصولگرایان ایستاد، اقداماتش را سوا کردند و هرچه را به نفعشان بود، در کارنامه اصولگراییاش و هرچه نبود را به پای خودش و حلقه یارانش نوشتند. حتی بعدا مدعی شدند که از وقتی او رفتارهای به قول خودشان اصلاحطلبان را پیشه کرد و حلقه انحرافیاش را ساخت، با او از در دشمنی درآمدند. همینها که شمشیر را بعدا برای رئیس دولت دهم از رو کشیدند، برای کسانی که به روحانی رأی دادهاند یا اصلاحطلبان حتی حق انتقاد هم قائل نیستند!
این در حالی است که حجم انتقادات اصولگرایان از دولت رئیس دولت دهم که حامی سفتوسخت او در هر دو انتخابات 84 و 88 بودند، در دو سال پایانی حضورش در پاستور به اندازهای رسید که گاه تا پای انکار حمایت خود در سال 84 نیز پیش میرفتند. در این میان اما بودند اصولگرایانی که از همسلکانشان خواستند بابت حمایت خود از رئیس دولت دهم از مردم عذرخواهی کنند یا اذعان کردند رئیس دولت دهم اصولگرایی بوده که هزینهاش برای اصولگرایان منجر به انتخاب حسن روحانی شده است.
خیلیها مانند توکلی نیز بر این اعتقاد بودند که رئیس دولت دهم در ابتدا با تابلوی اصولگرایی وارد شد اما خیلی زود راهش را جدا کرد و نشان داد اصولگرا نیست. حالا همین اصولگرایان در همین حد انتقاد هم برای رأیدهندگان به روحانیای که از ابتدا همگان اذعان کردند اصلاحطلب نبوده، قائل نیستند. این در حالی است که اصلاحطلبان به قول موسویلاری نه هیچوقت قبای امام زمان تن روحانی کردند، نه تهمانده آب لیوانش را خوردند، نه هاله نور دور سرش دیدند و در روزگاری که بیشترین انتقاد را به او دارند هم قرار نیست او را انحرافی بخوانند! روز گذشته محمد مهاجری، تحلیلگر مسائل سیاسی، با اشاره به اینکه تا چه میزان افکار عمومی از اصلاحطلبان میپذیرند که آنها نقش کمی در دولت و مشکلات کشور داشتهاند، اظهار کرد: «هرقدر که جامعه اعلام برائت اصولگرایان از رئیس دولت دهم را پذیرفت، به همان میزان هم از اصلاحطلبان میپذیرند که در عملکرد دولت روحانی نقش نداشتهاند. البته قبول دارم رئیس دولت دهم و روحانی از بدنه رأی و جناح حامی خود فاصله گرفتند، ولی افکار عمومی این را نمیپذیرد که جناحی از تصمیم سیاسی خود عقبنشینی کند. بهلحاظ اخلاقی هم جالب نیست که جناحی از فردی حمایت کند اما بعد بگوید حمایتی نداشتهام. اصولگرایان از رئیس دولت دهم حمایت کردند؛ اما وقتی به زعم خود دیدند که او دیگر رسم اصولگرایی ندارد، از او فاصله گرفتند و اصلاحطلبان هم نسبت به روحانی همین کار را کردند. در زمان دولت دوم خاتمی هم عدهای از اصلاحطلبان از او فاصله گرفته و از مرگ اصلاحات گفتند. در دولت هاشمی هم کسانی که شعار میدادند مخالف هاشمی دشمن پیغمبر است، وقتی احساس کردند شرایط بر وفق مرادشان نیست، گفتند که ما نبودیم که از هاشمی حمایت کردیم».
مهاجری در پایان با بیان اینکه افکار عمومی این برائتها را باور نمیکند، تصریح کرد: دلیل اینکه عدهای از رئیسجمهور میبُرند این است که فرایند انتخاب فرد بهعنوان نامزد انتخابات ریاستجمهوری، حزبی نیست. در انتخابات حزبی وقتی کاندیدای حزب در انتخابات رأی آورد، آن حزب مسئول عملکرد رئیسجمهور منتخب میشود. در ایران چون این فرایند وجود ندارد، بعد مدتی «مننبودمهای» حامیان رئیسجمهور شروع شده و این افراد مسئولیت خود را نمیپذیرند. البته اینها در نظر افکار عمومی دعواهای بیهوده است و مردم این افراد را بهعنوان افرادی میشناسند که مسئولیت نپذیرفته و در انتخابات بعدی دنبال جمعکردن رأی برای افراد دیگری هستند. چند روز پیش محمود واعظی، مسئول دفتر روحانی که تاب انتقاد اصلاحطلبان از دولت روحانی را ندارد، گفته بود: «در میان اصلاحطلبان یک نظر خاص وجود ندارد و دیدگاهها متفاوت است. از اصلاحطلبان وزیر و استاندار در دولت وجود دارد و اگر آنها منتقد هستند، به رفقای خودشان هم انتقاد باید بکنند، ولی حداقل مراعات حال رفقای خود را بکنند». علی شکوریراد، دبیر کل حزب اتحاد ملت، در واکنش او گفته بود: «آقای واعظی آدرس غلط ندهید. فرافکنی نکنید. نبض دولت دست شماست و شما اصلاحطلب نیستید. شما مراعات حامیان اصلاحطلب دولت را نکردید و به سلیقه خودتان مدیران ارشد را در دولت و بدنه آن چیدید و بین رئیسجمهور و حامیانش حائل شدید. بد عمل کردید و حالا «همان کشته خویش بدروید». او قبلا هم گفته بود: «در واقع در دوره دوم آقای روحانی، سر اصلاحطلبها به سنگ خورد و دچار سرخوردگی شدند و همین باعث شد این بحثها پیش بیاید؛ اما آیا اصلاحطلبها اشتباه کردند؟
من معتقدم در هر دو دوره، حمایت از روحانی درست بود؛ هم در سال ۹۲ که تدبیر بسیار جالبی به کار بردند و بابت آن مدال تدبیر میگیرند و بار دوم هم به دلیل اینکه خطا نکرده و از آقای روحانی عبور نکردند. اما برآوردشان اشتباه بود که آقای روحانی انتظارات ذهنی آنها را پاسخ خواهد داد».
مسئولیت شورای نگهبان
سال 92 که عارف و روحانی هم در میان نامزدهای تأییدصلاحیتشده آمدند، عباسعلی کدخدایی، سخنگوی شورای نگهبان، در یک مصاحبه عمدا چیزی را فاش کرد که فکر نمیکرد زمانی ممکن است بابت آن خودش را شماتت کند. آن زمان با هدف اینکه تصورات را درباره آیتالله جنتی اصلاح کند، گفت دو نفر رأی لازم را در شورای نگهبان نداشتند و با پادرمیانی یک نفر تأیید صلاحیت شدند. کدخدایی نام آیتالله جنتی را بر زبان آورد. تیتر آن روز «شرق» از گفتوگو با کدخدایی این بود: «تأیید صلاحیت روحانی و عارف با وساطت آیتالله جنتی». وقتی بههمینراحتی خیلی از چهرههای سیاسی میتوانند پشت در تأیید صلاحیت شورای نگهبان بمانند و از فیلتر آن رد شوند، اینکه جریانی یا مردمی را بابت رأیدادن به یکی از گزینههای تأییدصلاحیتشده شورای نگهبان مقصر بدانیم، مطایبهای رندانه بیشتر نیست.
احمد زیدآبادی درباره ماجرای مسئولیتپذیری در ارتباط با کارنامه دولتها به همین نقش شورای نگهبان اشاره کرده است. او چندی قبل در یادداشتی درباره مسئولیت کارنامه روحانی نوشته بود: «جدای از بحثهای مربوط به مسئولیت کلی نظام سیاسی در برابر مشکلات وضع موجود، به نظر من بیش از اصلاحطلبان، شورای نگهبانِ مورد حمایت بیچونوچرایِ اصولگرایان، مسئول کارنامه حسن روحانی است! همه میدانیم که انتخابات ریاستجمهوری در ایران شبیه هیچ کشور دیگری نیست و امکان رقابت در این انتخاب برای هر صاحبِ فکر و تخصص و توانایی وجود ندارد. به عبارت روشنتر، در جمهوری اسلامی فقط کسانی میتوانند در رقابت بر سر پست ریاستجمهوری شرکت کنند که شورای نگهبان شرایط خاصی را در وجود آنها احراز کند! بنابراین، نهاد احراز کننده شرایط ریاستجمهوری، بهطور طبیعی مسئول اصلی عملکرد هر رئیسجمهوری در ایران به شمار میرود. ممکن است اعضای شورای نگهبان استدلال کنند که آنها که از دل آدمها خبر ندارند بلکه به شرایط ظاهری و اظهارنظرهای رسمی نامزدها تکیه میکنند و از این جهت مسئولیتی در برابر عملکرد رؤسای جمهور ندارند. در این صورت همین تفسیر برای حامیان و رأیدهندگان هم قابل تعمیم است. آنها هم به شعارها و شبهبرنامهها و رفتارها نگاه کردند و رأی دادند. در واقع بین گزینههای موجود با بررسیها و رجوع به عقل جمعی و فردی به فردی رأی دادند که به نظرشان بهتر از دیگران میتوانست کشور را اداره کند یا حداقل سلیقه سیاسی، فرهنگی و اقتصادیاش به آنها قطعا نه کاملا بلکه بیش از دیگران نزدیک بود. ماجرا این است که حداقل در دو مورد رئیسجمهوری مناقشهبرانگیز اخیر که سطح پشیمانی و مسئولیتگریزی در قبال آنها و مورد پرسش قراردادن حامیان و رأیدهندگانشان قابل قیاس با پیشینیان نیست، حامیان بابت چیزی شماتت میشوند که مسئولیتی در قبال آنچه بعدا رخ داد، نداشتهاند».