محمد رضا تابش، فعال سیاسی اصلاح طلب در یادداشتی نوشت: در جریان برگزاری انتخابات امریکا و شمارش آرای آن، میزان بالای حساسیت جامعه ایرانی و پیگیری مستمر تحولات این موضوع توسط مردم یک واقعیت بود که نمیتوان آن را انکار کرد. فراتر از اینکه با یک ارزیابی فنی بپذیریم که آیا نتیجه انتخابات امریکا در ایران تأثیر واقعی دارد یا خیر، واکنش جامعه نشان میداد که مردم بر وجود چنین تأثیری باور دارند. شاید بتوان این باور را نقد کرد و گفت که باوری غلط است اما نمیتوان وجود آن را در سطح عمومی انکار کرد.
در نگاه اول این وضعیت جای تأسف دارد و با آموزههای ملی، فرهنگی و حتی دینی ما قدری فاصله دارد. با این حال این تأسف نمیتواند باعث انکار چنین وضعی شود. بنابراین جا دارد وقتی سیاستگذاران و استراتژیستهای ما به مسأله انتخابات امریکا نگاه میکنند، این عامل مهم را در حاشیه نگذارند و به بررسی و تحلیل دقیق آن بپردازند.
در تجربه تاریخی روابط ایران و امریکا نشانههایی وجود دارد که شیوه رفتار امریکا در ایران هم بیتأثیر نبوده است. نمونه برجسته آن آخرین تجربه این موضوع در سال ۲۰۱۶ است. جایی که اگر به جای ترامپ، هیلاری کلینتون رئیسجمهوری شده بود، شاید این حجم از تحریمها که به فشار حداکثری موسوم شده اعمال نمیشد. این ادعا البته به آن معنا نیست که کلینتون دست از دشمنی با ایران بر میداشت و به کمک اقتصاد ایران میآمد. اما قطعاً رفتار متفاوت او و دموکراتها، وضعیتی متفاوت در حوزه مناسبات خارجی ایران و اثرات اقتصادی ناشی از آن ایجاد میکرد.
بهعبارتی، اگرچه در دشمنی و تمایل هر دو حزب امریکا علیه ایران تردیدی نیست اما همزمان این هم واقعیتی است که تاکتیکهای آنها در اجرای این سیاستها متفاوت است. آنچنان که محمد جواد ظریف، وزیر امور خارجه کشورمان هم تأکید کرده که بین ترامپ و بایدن تفاوتهایی وجود دارد. بههمین اعتبار نمیتوان و نباید این دو طرف را صرفاً بهدلیل اشتراک نظر در دشمنی با ایران یکی فرض کرد و در تنظیم سیاست با امریکا لازم است متغیر تفاوت تاکتیک آنها را نیز لحاظ نمود.
آن چیزی که مردم را در نهایت به جایی میرساند که در رفتار خود اینگونه واکنش نشان دهند که نتیجه انتخابات امریکا در زندگی آنها تأثیر دارد، مجموعه اتفاقاتی است که روی زمین رخ میدهد. نمونه آن سیر اتفاقات بعد از امضای برجام است؛ جایی که تا قبل از قدرت گرفتن ترامپ رشد اقتصادی در کشور رقم میخورد و اوضاع اقتصادی چشمانداز کاملاً مثبتی میگیرد اما به محض تغییر سیاست در واشنگتن و تقابل کاخ سفید با برجام، تحریمها مشکلاتی را برای اقتصاد کشور بهوجود میآورد چنان که رئیس جمهوری هم تأکید دارند ریشه بسیاری از مشکلات کشور در کنار کرونا، همین تحریمهای حداکثری دونالد ترامپ است.
مردمی که در چنین صحنهای زیست میکنند و شاهد چنین تغییراتی هستند چه برداشتی از عوامل مؤثر برای این تغییرات دارند؟ در چنین وضعیتی واقعیت ضعفهای مدیریت داخلی کشور هم عموماً نادیده گرفته میشوند و عرصه عمومی بیشتر عامل خارجی را دلیل موقعیت و وضعیت زندگی خود میداند.
بههر حال بخشی از مشکلات امروز کشور ناشی از برخی سیاستها و مدیریتهای نادرست در طول سالههای گذشته است و قاعدتاً ربطی به عوامل تحمیلی و بیرونی ندارد اما اتفاقی که میافتد این است که از یک سو عدم پرداختن به شکافها و مشکلات واقعی اجتماعی و سیاسی داخلی و از سوی دیگر تأکید بسیار زیاد بر یکدست دیدن امریکا و به هیچ گرفتن تأثیر آن اتفاقاً در تصور عمومی اثر معکوس گذاشته و تصویری دیگر در اذهان عمومی میسازد.
بهنظر میرسد در کنار این واقعیت محتوم که دو حزب امریکایی از نظر میزان تمایل به تقابل با جمهوری اسلامی فرقی با هم ندارند باید این تبصره هم جدی گرفته شود که این دو، با دو تاکتیک کاملاً متفاوت این کار را انجام میدهند و به همین اعتبار نمیتوان و نباید با یک سیاست واحد با این دو تاکتیک متفاوت برخورد کرد. بنابراین باید پذیرفت که بایدن، ترامپ نیست و تفاوتهایی با او دارد و بههمین اعتبار برای مهار سیاستهای تقابلی او هم باید با روشی متفاوت از آنچه در این چهار سال گذراندیم، با دولت احتمالی بایدن برخورد کنیم. در واقع روشن است که بایدن کسی نیست که بگذارد انزوای امریکای ترامپ ادامه پیدا کند و این یعنی آنکه منافع ایران ایجاب میکند در این برهه، متوجه شیوه متفاوت تقابل امریکا باشد و برای آن تدبیر و سیاستی متفاوت طراحی کند.
نه ترامپ قدرت برانداختن جمهوری اسلامی را داشت و نه بایدن انگیزه و تمایلی برای سرو سامان دادن به اقتصاد ما دارد. عمده مسأله ما در داخل کشور است که اتفاقاً تشخیص دقیق و درست تحولات امریکا بهعنوان یکی از مسائل مهم سیاست خارجی ایران است که میتواند فرصت واقعی تحول در داخل را ایجاد کند. اتفاقاً اصرار بر داشتن یک سیاست واحد در قبال هر دو حزب امریکا از جهتی میتواند عکس آنچه مد نظر این سیاست است، عمل کند و اهمیت تأثیر رفتارهای امریکا بر مسائل ما را افزایش دهد. میطلبد راهبرد مرتبط با سیاستهای احتمالی جو بایدن را طراحی کنیم و از فرصتهای احتمالی ناشی از تفاوت رویکرد او با دونالد ترامپ به نفع منافع ملی بهره ببریم.
اینکه باید سیاست متفاوتی در قبال بایدن نسبت به ترامپ متصور شد صحیح اما تا کی باید نقتصان در اقتصاد کشور را به پای گذشته گذاشت آیا بهتر نیست بالاتر از اینکه باز حل قسمتی از مشکلات کشور را به تعامل با آمریکا بسپاریم مشکلات بنیادین اقتصادمان را حل کنیم و ساختار را اصلاح کنیم ؟