عباس عبدی، فعال سیاسی اصلاح طلب در یادداشتی نوشت: تخریب آلونک یک خانم سرپرست خانوار در بندرعباس بازتاب گستردهای داشت؛ آلونکی که نیازی به خراب کردن هم نداشت، چون معلوم بود چنان بدون استحکام است که اگر کوچکترین ضربهای میخورد دیر یا زود خراب میشد.
پیشتر هم در کرمانشاه و خوزستان تخریب آلونک انجام و بازتاب یافته بود و در کرمانشاه خانم صاحب آلونک فوت کرده بود و در اینجا نیز خودسوزی کرد و گفته میشود با ۱۷درصد سوختگی در بیمارستان بستری است. در پی این اقدام دادگستری محل وارد عمل و ظاهرا برای این ماجرا پرونده درست شده است. فرماندار و استانداری نیز به میدان آمدند، برخی مسوولان به عیادت این خانم در بیمارستان رفتند، قول ساخت یا احداث واحدی درخور را دادهاند! و گفته میشود احتیاطا یک واحد برای ایشان رهن کردند. ماموران متخلف! را تعلیق کردهاند و قول صدور پروانه ساخت برای زمینی که سند مالکیت ندارد، داده شده است! خلاصه حس عدالتخواهی به جوش آمد به ویژه هنگامی که مقایسه شد با اتفاقاتی که در لواسانات میافتد و کاخهای سر به فلک کشیده غیرقانونی ساخته میشود و اقدام مناسبی را شاهد نباشند.
البته گزارش جدید یک خبرگزاری اصولگرا حاکی از این است که کل ماجرا چیز دیگری است و آلونک موردنیاز برای سکونت سازنده نبوده بلکه با هدف تصرف زمین است، چون رسانه مستقل که امکان رسیدگی بیطرفانه داشته باشند، نداریم حقیقت سیال و ناروشن است لذا درباره صحت و سقم آن نظری نمیتوان داد. نتیجه این رفتار چه خواهد شد؟ توسعه آلونکها. یعنی همان چیزی که همه از وجودش ناراحت هستند.
اگر نتوان جلوی آلونکها را گرفت خیلیها انگیزه پیدا میکنند با بلوک سیمانی یا حلب روغن یا هر چیز دیگری در قطعه زمینی خالی آلونکی بسازند به امید اینکه کسی بیاید خراب کند و فیلم بردارند و به فضای مجازی دهند یا در ماهوارهها منتشر شود و احساسات مسوولان از طریق ماهواره غلیان پیدا کرده و تحت تاثیر قرار گیرد و قول اهدای یک واحد مسکونی را بدهند! از کدام منبع چنین قولی میدهند که قبلا داشتند و نمیدادند؟ خدا میداند. بعد هم آنقدر تعداد آنان زیاد میشود که امکان برچیدن آنها و قول معوض دادن وجود نخواهد داشت و شاهد شکلگیری گسترده آلونکنشینی و تبعات اقتصادی و اجتماعی و امنیتی این پدیده خواهیم بود. نکته جالب این است که تعداد زیادی از دستاندرکاران به دفاع از این خانم پرداختهاند و این یک فریب آشکار برای ندیده شدن مساله اصلی است. مساله اصلی برخورد با یک آلونکنشین نیست بلکه مساله بر سر وجود افراد فاقد سرپناه و فقیر است.
بسیاری آگاهانه یا ناآگاهانه میخواهند با حمایت خود از آلونکنشین بر این پدیده تاثرآور سرپوش بگذارند. مطابق اصل ۳۱ قانون اساسی باید برای همه مسکن ساخت حالا کار به دفاع از آلونکنشینی کشیده. آنان که چندین دهه است شعار عدالتخواهی میدهند ولی دریغ از یک گام به پیش. ۸۰۰ میلیارد دلار درآمدهای نفتی را در ۸ سال حکومت اصولگرایی تلف و حیف و میل کردند که اگر فقط ۵درصد آن را صرف ساختن خانه برای مردم میکردند، مشکل مسکن تخفیف پیدا میکرد. آنان امروز در پوشش حمایت از افراد بیمسکن یا آلونکنشین دنبال بردن جامعه ایران به سوی قهقرای بیقانونی هستند. در واقع به جای حل مساله به آن تن میدهند و از این طریق صورت مساله را پاک میکنند. بهطور قطع همه کسانی که با این تخریب مخالفت میکنند از یک جنس نیستند. هر کسی که خودسوزی زن و سخنان کودکان او را ببیند، عصبانی و متاثر میشود و به دستوردهنده تخریب لعنت میفرستد. کسی هم که میبیند در این زمینه تبعیض فراوان وجود دارد بیشتر عصبانی میشود. ولی مساله اصلی این است که آن خانم چرا در چنین وضعی قرار دارد؟ نه تنها او بلکه تعداد بیشماری، چون او هستند که یا در آلونک مشابه زندگی میکنند یا حتی اقدام به این کار نیز نکردهاند. مگر با جلوگیری از این تخریب مشکلی حل میشود؟ جز اینکه مساله اصلی کماکان حل نشده و به صورت نادرستی صورت آن پاک خواهد شد؟ اگر اول انقلاب بود و شاهد چنین وضعی بودیم شاید قابل فهم بود ولی ۴۲ سال پس از انقلاب باید ارزیابی دقیقی از علل وجودی چنین پدیدهای را ارایه داد. در غیر این صورت همچنان با پدیده فقر، بیخانمانی، بدمسکنی، حاشیهنشینی، مشاغل کاذب و... مواجه خواهیم بود. هر گونه پرداختن به مسائل اجتماعی بدون ریشهیابی آنها موجب تشدید مشکلات و مسائل خواهد شد. متاسفانه همه مسائل ایران تحتالشعاع رقابتهای سیاسی قرار گرفته و در قالبهای کوتاهمدت و سطحی در دستور کار قرار میگیرد. سیاستهای نادرست درنهایت مثل استخوان در گلو گیر خواهد کرد. اگر جلوی آلونکنشینی را نگیرند مثل قارچ همه شهرها را دربرمیگیرد و اگر بگیرند اینچنین موجب عصبانیت عمومی میشوند.