غلامعلی رجایی، فعال سیاسی در واکنش به اظهارات اخیر عیسی کلانتری، معاون رئیس جمهوری درخصوص امام خمینی (ره) و دلایل انقلاب اسلامی ایران گفته است: اخیرا در فضای مجازی قطعهای از سخنان دکتر کلانتری منتشر شده که به دلیل نامناسب بودن تعبیری که ایشان در مورد امام به کار گرفته بازتاب خاص خودش را داشته است. من اینجا در پی این نیستم که به نقد آن سخن بی پایه بپردازم. معتقدم ایشان از روی آگاهی چنین حرفی که جنبه اهانت به حضرت امام داشته را به زبان نیاورده است.
من با جنس سخن و سخنگویی آشنا هستم. گاهی کلمه یا عبارتی از دهان یا قلم انسان خارج میشود و بیشتر هم در گفت و گوی محاورهای که بعد متوجه میشود که آن کلمه، تعبیر یا جمله مناسب نبوده است. با شناختی که از آقای کلانتری دارم، تصور من این است که ایشان هم دچار چنین سهوی شده است. من در این مدت منتظر بودم که عذرخواهی ایشان را ببینم که تاکنون ندیده ام.
در هر صورت حرف مناسبی زده نشده و به ساحت بنیانگذار جمهوری اسلامی اهانت شده و ایشان به عنوان برادر یک شهید و دولتمرد دل بسیاری را به درد آورده است. چنانچه تاکنون عذرخواهی نکرده، به نظر من بهتر است در قدم اول عذرخواهی کند. همان جوری که امام گفت «به مجرد احراز اشتباه و خطا از آن برگردید، و اقرار به خطا کنید؛ که آن کمال انسانی است.» (صحیفه امام، جلد ۱۸، صفحه ۷)
تاریخ در این چند دهه در کشور ما عرصه بی در و پیکری شده است
نکته دوم این است که به نظر میرسد عرصه تاریخ در این چند دهه در کشور ما عرصه بی در و پیکری شده است. به یاد دارم یکی از اساتید من در دوره دکتری با تأسف میگفت که آقای دکتر فلانی که تخصصش طب هست، به مدد رانتی که به او داده شده در تلویزیون تاریخ تمدن درس میدهد و کتاب تاریخ تمدن منتشر میکند، ولی آنقدر بی سواد است که «تاریخ تمدن سباء» را با «ص» مینویسد؛ و با حسرت میگفت که تاریخدانان و تاریخخوانها باید به گوشهای بنشینند و چنین آدمهایی که فرق «سباء» و «صبا» را نمیدانند تریبون تاریخ را در تلویزیون بگیرند.
من دیدم یکی از دولتمردان وزارت خارجه کتابهای بسیار ضعیفی در رابطه با تاریخ ائمه (ع) و تاریخ انقلاب نوشته و متأسف شدم که چرا هرکس به تخصص خودش نمیپردازد. بهتر بود این دولتمرد وزارت خارجه در زمینه تبادل تجربیات خودش به نسل آینده، خاطرات خودش از ملاقات با دولتمردان خارجی و فراز و فرودهای سیاست در سپهر جمهوری اسلامی ایران طی این چند دهه مینوشت؛ نه اینکه وارد عرصهای شود که تخصص او نیست.
پرگویی و سخنگویی یکی از آفات موجود در بین مسئولین ما است
نکته سوم این است که به نظر میرسد پرگویی و سخنگویی یکی از آفات موجود در بین مسئولین ما است. به خصوص کسانی که بر مسند کاری بوده اند و دوربینهایی به سراغ اینها میرود و فکر میکنند، چون دوربین به سراغ اینها رفته لزوما باید حرف بزنند و متأسفانه گاهی دیده میشود که بی تأمل هم حرف میزنند. چنین خطاهایی که میتوانیم آقای کلانتری را نمونه اخیر آن بدانیم هم از زبان آنها صادر میشود.
حقیقت این است که سخن گفتن کار هرکسی نیست و پرگویی آفتی است که ما اگر بخواهیم آفات پرگویی در این چند دهه را بگوییم میبینیم که بسیار لطمات و صدمات جبران ناپذیری بر این کشور تحمیل کرده است. من یادم هست بعد از دوره امام تحقیقی میکردیم در رابطه با اینکه در خصوص تعداد اسرای ما در عراق چه حرفهایی زده شده است. متأسفانه به نقل قولهای بسیار متفاوت و متناقض رسیدیم از مسئولینی که احساس میکردند اطلاعات اولیهای دارند و جای تأسف این است که هیچ کدام از این آمارها با واقعیت سازگاری و مطابقت نداشت.
چه نیازی هست در کشور که این همه صحبت شود؟! متأسفانه گاهی هم عرصه صحبت به مسائل غیر تخصصی گوینده مرتبط میشود. مثلا مسألهای که دکتر کلانتری مطرح کرده اشاره ضعیفی به کنفرانس گوادلوپ میکند. من اینجا به لحاظ تاریخی باید این نکته را بگویم که پایان این یادداشت پایان تاریخی باشد. در گوادلوپ آمریکا نظر خودش را به کشورهای حاضر در جلسه یعنی فرانسه، انگلیس و آلمان مطرح کرد که نظرشان به رفتن شاه است؛ نه اینکه با امام توافقی شده بود. کلا ایران تحت الحمایه آمریکا بود و این آمریکا بود که دستور خروج شاه را داد. کما اینکه در واقعه ۲۸ مرداد ۳۲ هم آنها به شاه گفتند که ایران را ترک کند و بعد به کمک انگلیسیها شاه را برگرداندند و ۲۵ سال حکومت منحوس و استبدادی شاه را بر سر ملت شریف و مسلمان ایران حاکم کردند.
نگرانی آمریکا در کنفرانس گوادلوپ را به این شکل میشود توجیه و تحلیل کرد که نگران بودند این شاه ماندنی نیست و انقلاب ایران هم با وحدتی که امام ایجاد کرده پیروز خواهد شد. تا جایی که من اطلاع دارم، کاریزمایی که امام ایجاد کرد در تاریخ چند سده اخیر ایران بی سابقه بود و شاید این کاریزما برای فردی به عنوان رهبر معنوی و سیاسی غیر قابل تکرار باشد. نگرانی غرب و به ویژه آمریکا این بود که انقلاب ایران منجر به سقوط رژیم شاه خواهد شد و «سد بند»های کوچکی مثل دولت بختیار و قبل از آن شریف امامی هم نمیتواند جلوی این سیل توفنده را بگیرد.
نهایتا نگرانی آنها این بود که بعد از پیروزی انقلاب دولتی بر سر کار بیاید که به بلوک شرق و شوروی متمایل باشد و به شدت از بلوک غرب و آمریکا فاصله بگیرد؛ لذا در این زمینه نرمشهایی به خرج دادند. بحث آمدن هایزر به ایران برای جلوگیری از کودتا بود تا این قضیه با مقاومت مردم به خونریزی کشیده نشود. اگر غرب در صدد جای پاهایی در حکومت آینده بود، به خاطر این نقش آفرینی بتواند از جای پاهای خودش استفاده کند.
سلطنت طلبان هستند که رفتن شاه را توطئه آمریکا میدانند
در خاطرات ارتشبد قره باغی آمده است که برای فرماندهان ارشد نظامی سخت بود که تحت تأثیر و فرماندهی شاپور بختیاری قرار بگیرند که تا مدتی قبل زندانی اینها بوده و هایزر در جهت تلطیف این رابطه کار میکرد که اوضاع را برای استقرار بختیار هموار کند و شاید با این امید که بختیار بتواند با ملاقات امام بر سر کار بماند و نخست وزیر دولت جدید بماند و امام گفتند که به شرط استعفا ایشان را میپذیرند و شد آنچه که شد و بختیار هم دیگر نتوانست بر مسند بماند و کار به شورای سلطنت کشیده شد و شورای سلطنت هم به پاریس رفتند استعفا کردند و آخرین تیر ترکش اینها به سنگ خورد.
بنابر این، توافق در جهت اینکه امام از طرف غرب مأموریت داشته باشد القائات و جعلیاتی است که ناآگاهان به تاریخ سیاست این چند دهه به آن پرداخته اند و یا سلطنت طلبان هستند که رفتن شاه را توطئه آمریکا میدانند و آمدن امام را با هماهنگی، حمایت و پشتیبانی آمریکا و بلوک غرب که اساسا تصویر ناصحیح و نادرستی است.
بنابر این، تعبیر سخیفی که به کار برده شده نه تنها دون شأن امام و حتی یاران امام است، بلکه باید گفت مکر خدا بود که اینها به این نتیجه رسیدند و به خاطر اینکه مبادا حکومت آینده به سمت شوروی گرایش پیدا کند، دامنه فشار، خونریزی و سلطه خودشان بر این دولتهای ضعیف در حال سقوط کمتر کنند و مخالفتهای خودشان را تبدیل کنند به نوعی از امید به آینده که دولت بعد بتواند با بلوک غرب روابط حسنهای داشته باشد. از قبل هم قول گرفته بودند و امام هم با هوشمندی گفته بودند که جریان نفت به غرب بسته نخواهد شد.
بنا داشتند امام را در برگشت از پاریس بربایند و به یک جزیره متروکه تبعید و زندانی کنند
امام در حرکت بسیار هوشمندانه دیگری گفته بود انقلاب ایران و دولت نوپای انقلابی به بلوک شرق هم متمایل نخواهد شد. این هوشمندی امام را میرساند که توانست در جنگ بین دو قدرت موازنه را حفظ کند و انقلاب را به سلامت از بحرانی که فرا رویش بود گذر دهد. حتی آنها بنا داشتند امام را در برگشت از پاریس بربایند و به یک جزیره متروکه تبعید و زندانی کنند. در اسنادی که از وزارت دفاع به دست آمده بنا بود همه افراد مؤثری که انقلاب را در تهران و غیر تهران رهبری میکردند دستگیر شوند و با دستبند و پابند تحت الحفظ به نقاط نامعلومی برده شوند و انقلاب در نطفه خفه شود.
همه اینها به مشیت الهی ناکام ماند و امام با و سرافرازی پا به وطن گذاشت و فرشته آمد و دیو بیرون رفت و امیدواریم اثرات این فرهنگ فرشته گرایی در متر به متر سرزمین ایران و جان و دل ایرانیان شریف باقی باشد تا ان شاء الله این انقلاب زمینه ساز ظهور امام زمان (عج) باشد.
وااسفا