رسیدگی به این پرونده از زمانی آغاز شد که مأموران مطلع شدند در محله نظام آباد تهران درگیری میان دو جوان منجر به جراحت شدید یکی از آنها شده است. جوان مجروح بهنام مهدی به بیمارستان منتقل شد و پساز چند عمل جراحی، تیم پزشکی اعلام کردند که وی یکیاز چشمانش را از دست داده است. او در تشریح ماجرا به مأموران گفت: من به اتفاق چند نفر از دوستانم در خیابان ایستاده بودیم که به یکباره فردی به همراه چند نفر بدون هیچ مقدمهای و با این جمله که چرا چپ چپ نگاه کردی به من حمله کردند و با چاقو و چماق به جانم افتادند و باعث شدند تا چشمم را از دست بدهم و حالا هم از حسن و یکی از دوستانش بهنام فریدون که ضاربان اصلی من بودند، شکایت دارم.
در ادامه با شکایت مهدی، مأموران پس از مدتی حسن و فریدون را که مدتی متواری بودند، شناسایی و بازداشت کردند. فریدون پساز دستگیری مدعی شد که در این درگیری نقشی نداشته است. با توجه بهگفتههای فریدون و اظهارات سایر شهود پرونده مشخص شد که او نقشی در آسیب زدن به مهدی نداشته، بههمین خاطر او از اتهام تبرئه و آزاد شد، اما حسن بهعنوان تنها متهم پرونده تحت بازجویی قرار گرفت که وی با رد اتهام وارده مدعی شد که ضربهای به مهدی نزده است. او در تشریح ماجرا گفت: شاکی مدام به من چپ چپ نگاه میکرد و همین موضوع موجب شد تا با او درگیری لفظی پیدا کنم بعد هم به من حمله کرد و من هم برای دفاع از خودم چاقو کشیدم و درگیری بالا گرفت، اما من ضربهای به او نزدم. با این حال با توجه به شهادت شهود و شکایت مهدی، کیفرخواست علیه متهم صادر و پرونده برای رسیدگی به شعبه ۱۰ دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد.
در جلسه رسیدگی ابتدا شاکی در جایگاه قرار گرفت و گفت حاضر به گذشت نیست و خواستار قصاص متهم است. او گفت: سرنوشت من با این اتفاق تغییر کرد و من حاضر به گذشت نیستم. سپس متهم به جایگاه رفت و یکبار دیگر اتهامش را رد کرد و گفت: قبول دارم که چاقو کشیدم، اما از آن استفاده نکردم. بعد از اظهارات متهم و شاکی و وکلای مدافعشان قضات برای صدور رأی وارد شور شدند.