پیرمرد ۶۲ سالهای که تنها مظنون پرونده قتل شیما بود در تازهترین اعترافاتش درباره قتل شیما گفت: قصد کشتن او را نداشتم. درگیری بین من و او ۲۰ ثانیه هم نشد. وقتی او را رها کردم دیدم تمام کرده است. روی قفسه سینه اش زدم تا نفسش برگردد و زنده شود. از کار خودم پشیمان هستم.
پدر شیما در کلیپی که ماهها دست به دست در فضای مجازی میان مردم میچرخد، ضجه میزند، ناله میکند، بغض میکند، اشک میریزد. در ابتدای کلیپ که معمای آن بعد از ۴۷۲ روز گشوده شد، این گونه شورع میکند: «من پدری نیستم که بخواهم سر دخترم را با داس جدا کنم. شیما فوقالعاده عزیز بود. شیما فوقالعاده باهوش بود. فقط یک اشتباه کرد؛ زود اعتماد کرد. عزیزان هموطن تو را به جان آقا امام زماندر صورت امکان این کلیپ را پخش کنید. تو را به امام زمان این کلیپ را پخش کنید شاید به دست آقای رئیسی برسه».
حالا پس از گذشت ماه ها از ماجرای گم شدن «شیما صباگردی مقدم» دختر ۱۵ ساله ابعاد تکاندهنده ای از اسارت و قتل این دختر برملا شده است.
در پی اعترافات فجیع قاتل سنگدل شیما، خبرنیوز پای درد دل های پدر مقتول نشست و زوایای دیگری از این پرونده را بازگشایی کرد. احمد صباگردی مقدم پدر این دختر در حالی که از ماجرای قتل دخترش به شدت شوکه است، این گونه شروع کرد: «شیما متولد پنجم بهم ماه ۱۳۸۳ و تنها فرزندمان بود. او دختر بسیار باهوش و فوق العاده بود. من و مادرش برای شیما هیچ چیز کم نگذاشته بودیم. او در کلاس های موسیقی شرکت می کرد، ورزش می رفت و زبانش عالی بود اما نمی دانم که چرا سرنوشت برایش این گونه رقم خورد. در تاریخ ۲۶ مرداد ماه سال ۹۸ بود که حوالی ساعت یک نیمه شب در حالی که شیما خوش و خرم به اتاقش رفت من و مادرش خوابیدیم اما دو ساعت بعد با صدای داد و بی داد مادر شیما از خواب بیدار شدم و متوجه شدم که شیما خانه را ترک کرده است.»
وی ادامه داد: «همسرم در حالی که به شدت گریه می کرد می گفت از شیما خبری نیست. تمام خانه را زیر و رو کردیم اما از شیما خبری نبود. من که به شدت شوکه شده بودم برای پیدا کردن شیما از خانه بیرون رفتم اما هر چقدر گشتم او را پیدا نکردم. ۲ ساعت و ۵۰ دقیقه بعد از این که شیما خانه را ترک کرده بود با مادرش تماس گرفته و گفته بود با یک پسر به نام آرش گرامی فرار کرده. مادرش از او خواسته بود به خانه برگردد و اطمینان داده بود که من ناراحت نمی شوم اما شیما به صحبت های مادرش توجه نکرده بود.»
پدر شیما می گوید: «بعد از آن زمان بود که من موضوع را به پلیس گزارش دادم اما از شیما هیچ خبری نشد تا این که پس از چند ماه و با انجام تحقیقات گسترده ماموران توانستند ردی از آرش که دخترم را اغفال کرده بود به دست آورند اما بی فایده بود. پس از بررسی ها شماره ای که شیما با آن تماس گرفته بود با گوشی حوالی ترمینال بیهقی پیدا شد. با چک کردن دوربین های مداربسته مشخص شد دخترم ساعت ۲ بامداد روی یکی از نیمکت های پایانه و مقابل رستوران شبانه روزی نشسته بود و حتی دوربین رستوران تصویر دخترم را ضبط کرده است. در فیلم دوربین مدار بسته دیده می شود شیما در حال گریه کردن بوده که پیرمردی کنار او نشسته و پس از ۳۰ دقیقه صحبت با او، شیما را سوار خودرویش کرد و دیگر مشخص نبود چه بلایی سر دخترم آمد.»
وی می گوید: «ماهها از جریان گم شدن دخترم می گذشت و هیچ خبری از او نبود تا این که پس از گذشت مدتی به یک راننده تاکسی (همین بهلول) رسیدم که آخرین بار شیما سوار خودروی او شده بود. با توجه به سرنخ های موجود پلیس بهلول را به آگاهی سید خندان احضار کرد و پس از یک بازجویی او آزاد شد! بهلول به ماموران پلیس گفته بود که شیما را در چهارراه نظامآباد پیاده کرده است اما این طور نبود. همان لحظه که بهلول در پلیس آگاهی این دروغ ها را سر هم می کرد، شیما در خانه این شیطان زندانی بود. افسر پرونده پس از بازجویی از بهلول او را رها کرد و خطاب به من گفت که فکر نمی کنم این فرد دخالتی در این پرونده داشته باشد. می گفتند او مسن است. بعید است این کارها را انجام دهد.»
پدر دختر ۱۵ ساله ادامه میدهد: «با پیگیری های بسیار پرونده به آگاهی رفت و به دلیل این که آخرین بار دخترم سوار خودرو بهلول بود بار دیگر وی بازداشت شد و این بار کارآگاهان با ترفندهای تخصصی بهلول را به حرف آوردند و او مجبور شد اعتراف کند. بهلول تایید کرد شیما به مدت ۴۵ روز در خانه اش زندانی بوده و شیما را به شیشه آلوده کرده است. او حتی گفت روزی که اولین بار به آگاهی سیدخندان احضار شده، شیما در خانه اش زندانی بود اما در تمامی مراحل تحقیقات مدعی شد که از سرنوشت وی اطلاعی ندارد. چون پس از مدتی خانه او (شیما) را ترک کرده است.»
وی می گوید: «اما بالاخره پس از ماه ها و با پیگیری های گسترده رئیس پلیس آگاهی تهران و مقام قضائی بالاخره بهلول به قتل دخترم اعتراف کرد و ابتدا مدعی شد که دخترم را خفه کرده و در استان دیگری دفن کرده است اما در ادامه تحقیقات مدعی شد که شیما را کشته و زیر درخت انگور خانه صاحبحانه که یک پیرزن است، دفن کرده است. روز شنبه پس از اطلاع ماموران به محل دفن جسد رفتند و من هم خودم را آن جا رساندم. بهلول به سمت باغچه ای که دخترم را دفن کرده بود، رفت و در حالی که فقط تکه هایی از استخوانش باقی مانده بود، جسد را بیرون آوردند.»
وی می افزاید: «شیما با لباس های خودش دفن شده بود. حتی شال صورتی اش که با آن خفه شده بود نیز دور استخوان های گردنش بود. با دیدن استخوان های او به شدت شوکه شدم. هنوز امید داشتیم که شاید شیما را زنده پیدا کنیم اما این طور نشد. از روزی که استخوان های او کشف شده، همسرم مدام گریه می کند و می خواهد جسد را ببیند. مگر جسدی باقی مانده است؟ نمی دانم او چطور می خواهد دخترش را ببیند.»
پدر دختر ۱۵ ساله در پاسخ به این سوال که چه شد که شیما خانه را ترک کرد، میگوید: «مدتی قبل برای خرید یک دستبند بدل از خانه بیرون رفته بود و در مغازه با شخصی آشنا شده بود. آن شخص که آرش است، شماره اش را به بهانه این که دستبند جعبه ندارد، به او داده بود و خواسته بود تماس بگیرد تا روزی که جعبه آماده شد برای گرفتن جعبه برود. آن پسر دخترم را گول زد. شیما فریب اعتمادش را خورد. من و همسرم برای شیما هیچ چیز کم نگذاشتیم. همسرم سالیان سال است که با بیماری سرطان دست و پنجه نرم می کرد و از زمان گم شدن شیما دوباره بیماری سراغش آمده است.»
او می افزاید: «قبل از این ماجرا دخترم دو مرتبه از خانه رفته بود اما باز برگشت، نخستین بار دوم مرداد ماه سال ۹۸ رقم خورد. آن روز توانستیم شیما را در خانه یکی از دوستانش پیدا کنیم و پس از یک ساعت به خانه برگردانیم. دوستی که شیما در خانه اش پناه گرفته بود از سوی پدر اعدامی و از سوی مادر توزیع کننده شیشه است. دو هفته بعد ۱۵ مرداد ماه شیما برای بار دوم از خانه رفت، شیما را در پارک پیدا کردیم. تصمیم گرفتم خیلی مراقب شیما باشم و با مشاوره قصد حل کردن مشکلش را داشتم حتی گوشی تلفن او را گرفتیم تا با کسی ارتباط نداشته باشد.»
وی در رابطه با اعترافات بهلول میگوید: «متهم می گوید که نزدیک به ۱۵ روز دخترم در اسارت او بوده است حتی گفته که چندین بار شیما قصد فرار داشته و او دخترم را شکنجه داده است. زمان هایی که بهلول از خانه خارج می شده دست و پای او را بسته و در را قفل می کرده است حتی یک روز قصد داشته پیامکی از گوشی بهلول بدهد که او متوجه شده است.»
این پدر داغدار در پاسخ به این سوال که آیا شیما گوشی تلفن نداشت، میگوید: «نه. مدتی قبل گوشی او را گرفتیم اما بعد از این جریان گویا آرش یک گوشی به او داد که همان گوشی است که در مقابل ترمینال بیهقی انداخت. شیما در رفاه کامل بود. نمی دانم چرا از خانه فرار کرد.»
وی می گوید: «درحالحاضر فقط خواستار مجازات و قصاص بهلول این مرد شیطانصفت هستیم. دلم میخواهد هرچه سریعتر قصاص شود که شاید من و مادر شیما تا حدودی خیالمان راحت شود.»