اورتونیها درحالحاضر کارلو آنچلوتی، یکی از پرافتخارترین سرمربیان تاریخ فوتبال را روی نیمکت دارند و با او قراردادی پنجساله امضا کردهاند. وضعیت با آمدن آنچلوتی در اورتون، فارغ از رتبه کنونی این باشگاه، تغییر کرده و بعید است علی دایی پیشنهادی برای نشستن روی نیمکت بهعنوان نفر اصلی داشته باشد. از سوی دیگر، ممکن است پیشنهاد رسیده برای علی دایی بهعنوان کمکمربی آنچلوتی باشد که این مورد هم به چند دلیل رد شده است؛ اول اینکه اورتونیها همین حال فرگوسن، یکی از اسطورههای سابق باشگاه را روی نیمکت دارند و با توجه به محبوبیتی که او بین هواداران باشگاه پیدا کرده، بعید است بخواهند برایش رقیب سرسختی بیاورند. ضمن اینکه نشستن علی دایی روی نیمکت اورتون آنهم به عنوان نفر چندم، به نظر نمیرسد چندان با روحیه او سازگار باشد.
خود علی دایی تا زمان نگارش مطلب به این پیشنهاد اشارهای نکرده و درستبودن یا نادرستبودنش را هم رد یا تکذیب نکرده است؛ اما برادرش چند جملهای حرف زده و اظهار بیاطلاعی کرده و خبر داده که خودش هم موضوع را از طریق رسانهها شنیده است؛ اما اکنون این موضوع همچنان در حد یک چالش باقی میماند که آیا پیشنهاد اورتون واقعی است و اگر پاسخ مثبت است، این پیشنهاد برای چه پستی به دایی شده؟
قبل از پرداختن به پاسخ این دو سؤال بهتر است اول از زاویهای دقیقتر به پیشنهاد انگلیسی علی دایی نگاه کرد؛ واقعیت این است که مالک این باشگاه انگلیسی، فرهاد مشیری، یکی از ایرانیان متمول دنیاست. ثروت او که شهروند بریتانیاست بالغ بر دومیلیاردو ۴۰۰ میلیون دلار تخمین زده شده و حسابی کارش در زمینه تجارت صنایع معدن، فلز و مخابرات گل کرده است. پس با توجه به ایرانیبودن مدیر باشگاه اورتون، به نظر میرسد بهواسطه شناختی که مشیری از علی دایی بهعنوان سرشناسترین بازیکن ایرانی دارد، شانس رفتن به اورتون را برایش فراهم کرده است. حالا بهواسطه همین آشنایی، علی دایی ممکن است با دو پیشنهاد برای حضور در اورتون روبهرو شده باشد؛ اولی پست مدیریتی است. او چهرهای سرشناس و قابل احترام در دنیای فوتبال است و همین حالا همچنان رکورددار گلهای زده ملی در دنیا محسوب میشود. دایی البته برد رسانهای درخور توجهی هم دارد و حضورش در این باشگاه میتواند مخاطبان زیادی از ایران را به شبکههای رسانهای اورتون اضافه کند؛ کاری که همین حالا پورتو، زنیت، انتورپ و بسیاری دیگر از باشگاههای اروپا، با جذب بازیکنان ایرانی از آن منتفع شدهاند.
اگر نگاه مدیریتی مشیری برای تبلیغات و بسط رسانهای باشگاهش را لحاظ کنیم، میتوان علی دایی را نه یک گزینه ایدئال بلکه گزینهای عالی برای مدیریت در باشگاه اورتون دانست؛ اما مشکل اینجاست که علی دایی چندان با بخشهای مدیریتی در فوتبال میانهای ندارد؛ چهبسا اگر داشت فرصت پست عالی گرفتن در فیفا را از دست نمیداد (کمیته جوانان و توسعه) و شانسش برای ریاست در AFC و البته ریاست فدراسیون فوتبال ایران را حتما امتحان میکرد. برای مردی که توانایی رقابت در AFC برای رئیس این نهادشدن را دارد، بعید است پست مدیریتی در باشگاه اورتون اغواکننده باشد.
میماند گزینه دیگر که آنهم حضور علی دایی بهعنوان سرمربی در تیمهای پایهای یا تیم دوم باشگاه اورتون است؛ این موضوع میتواند علی دایی را تا حدودی قلقلک دهد. اگر او بخواهد شانسی برای پیشرفت در حوزه مربیگری در سطح جهانی داشته باشد این پیشنهاد میتواند جذاب باشد؛ چون نهتنها فرصتی عالی برای حضور در یکی از بهترین باشگاههای انگلیس نصیبش میشود، بلکه میتواند از تجارب مردی بزرگ به اسم آنچلوتی هم استفاده کند.
آیا دایی از ایران میرود؟
به این پرسش باید با دقت بیشتری پاسخ داد.دایی میگوید عاشق فوتبال است ولی فوتبال برایش همهچیز نیست. اگر قرار باشد او برای رسیدن به عشقش تلاش کند، میتواند به پیشنهاد مربیبودن در تیمهای پایینتر اورتون فکر کند؛ برود و با قدرت بیشتری به کاری که دوست دارد بپردازد. این موضوع وقتی رنگ حقیقی به خود میگیرد که در ایران با علی دایی نامهربانی هم صورت گرفته است. مشکلاتی که پیشتر در باشگاه سایپا برایش به وجود آوردند و دست آخر شایعاتی که خبر از محرومیتش در ایران میدهد، همگی میتواند انگیزهای برای علی دایی برای رفتن به اورتون باشد.
علی دایی ناراحت است؛ در ایران با او نامهربانی شده و میگویند دستور از بالا آمده که تیمی نداشته باشد. اینها همگی انگیزه لازم را به علی دایی برای رفتن میدهد ولی انگیزه کافی را نه! او پیشتر گفته فوتبال همهچیزش نیست؛ یعنی باید وضعیت خانوادهاش را در نظر بگیرد و به غیر از آن، به کارهای بیزینسی که این روزها بعد از دوریاش از فوتبال راه انداخته بیشتر برسد. پس همین حالا دو مانع بزرگ دیگر سر راهش قرار دارد. اگر او دیگر مثل گذشته به فوتبال نگاه نکند و دیدش منطقیتر شده باشد، پس با مدیریت بیشتر بیزینسی که راه انداخته میتواند راحتتر کنار بیاید تا اینکه بخواهد به پست مدیریتی یا حضور در تیمهای پایهای اورتون فکر کند.
از طرفی علی دایی هنوز هم نیمنگاهی به تیم ملی دارد؛ درست است که این روزها او مورد غضب قرار گرفته ولی ممکن است با تغییراتی اندک، علی دایی دوباره به مرد اول فوتبال ملی تبدیل شود و روی نیمکت بنشیند؛ امری که تا همین چند ماه پیش دوباره برایش در آستانه محققشدن بود و در لحظه آخر، آنطور که خودش میگوید، با بازی فدراسیون، به هم خورد. شاید او ترجیح میدهد همینجا بماند و در چشم باشد تا اینکه راهی انگلیس شود و با بستن قراردادی دستوپاگیر، شانس حضور مجدد در تیم ملی را هم از دست بدهد.
البته مورد مهمتر درباره پیشنهاد انگلیسی علی دایی این است که این پیشنهادها تازگی ندارد! مرداد سال 88 بود که خبر رسید باشگاه نیوکاسل قرار است علی دایی را بهعنوان سرمربی انتخاب کند؛ آن زمان یک بازرگان ایرانی مقیم امارات به نام سیروس محجوب قصد خرید باشگاه نیوکاسل را داشت و میگفتند گزینه اولش برای هدایت این باشگاه علی دایی است. اگرچه آن اتفاق میسر نشد ولی به نظر میرسد بیشباهت به شرایط این روزهای مدیریت در اورتون و جایگاه علی دایی در فوتبال دنیا نباشد؛ اینکه بالاخره دایی میتواند برای مدیران ایرانی در سراسر دنیا سودی چندوجهی داشته باشد. به غیر از این موارد، در سالهای اخیر شایعاتی درباره پیشنهادهای تیمهای ملی کویت و جمهوری آذربایجان به علی دایی هم مطرح شد که هرگز پاسخ روشنی از جانب او داده نشد؛ به این معنی که حتی اگر چنین پیشنهادهایی هم وجود داشته، علی دایی به آن فکر نکرده است. اینبار هم بعید به نظر میرسد موضوع فراتر از اتفاقاتی باشد که در گذشته برای علی دایی رخ داده است؛ هرچند در فوتبال نمیشود از کلمه «بعید» استفاده کرد ولی اگر پیشنهاد اورتونیها واقعی باشد، باید برای علی دایی جذابیت زیادی در پی داشته باشد تا چمدانش را ببندد و از ایران برود.