اگر رفتار فردی غیرمنطقی یا آسیبزا باشد، آن را غیرعادی خواهیم دانست. غیرعادی بودن معمولاً با ناسازگاری، عذاب و رفتارهای عجیب همراه است به همین دلیل سگهای زنده را تا نیمه خاک کردن و آنان را شکنجهدادن یا بیرونکشیدن اسکلتهای یک انسان از یک محوطه تاریخی و خطابکردن آن به عنوان «یک عمه شرقی قدیمی» و همچنین عکسگرفتن با آن، رفتارهایی غیرعادی محسوب میشوند؛ ویدئو یا عکسهایی از رفتارهایی که این روزها در شبکههای اجتماعی زیاد شدهاند.
شبکههای اجتماعی هم مثل بسیاری از فرهنگهای وارداتی معایب و مزایای خود را دارند اما رفتارهای غیرعادی در جامعه پیش از به وجود آمدن شبکههای اجتماعی هم وجود داشتهاند یا بعد از ظهور این شبکههاست که واقعیتها این چنین عریان شدهاند؟
«شاهد مزایا و معایب شبکههای اجتماعی به عنوان یکی از پدیدههای نوظهور ارتباطات هستیم اما عریان نشاندادن جامعه از مزایای شبکههای اجتماعی است. ندادن آموزشهای لازم در این زمینه به افرادی که از هر چیزی تبعیت میکنند هم یکی از عیبهای شبکههای اجتماعی محسوب و به عبارتی شامل الگوسازییهای منفی یا مثبت میشود. همان طور که بازنشر ویدئو و عکسهایی از رفتار نادرست افراد در شبکههای اجتماعی نشاندهنده از بینرفتن قبح یک کار نادرست است، موجب الگوسازی هم میشود و عدهای از افراد کممایه که توانایی انجام کاری را ندارند از ویدئوهایی که در شبکههای اجتماعی منتشر میشود الگوبرداری میکنند. در حال حاضر شاهد دنیایی افسارگسیخته در شبکههای اجتماعی هستیم که عملا قابلیت کنترل آن وجود ندارد مگر آنکه برای هر دغدغهای به صورت سازماندهیشده و تشکیلاتی پاسخی پیدا کنیم و نهادهای مرتبط این توانایی را داشته باشند تا به اتفاقاتی که در شبکههای اجتماعی رخ میدهد، واکنشی سریع و صریح دهند. در این صورت افکار عمومی متقاعد شده و دیگر شاهد بدالگویی در شبکههای اجتماعی نخواهیم بود.» اینها صحبتهای حمید شکری خانقاه - جامعهشناس ارتباطات - است.
او معتقد است: «باید اجازه دهیم عریانی، خودش را نشان دهد زیرا گریزی از آن نیست. به قول آلوین تافلر شاهد موج سومی هستیم که هر کسی بخواهد با این موج حرکت کند صدای آرامی خواهد داشت و هر که بخواهد برخلاف آن عمل کند مثل کسی میماند که بخواهد خلاف مسیر جریان یک رودخانه خروشان شنا کند و طبیعتا اذیت هم میشود، بنابراین ما هم باید با این موج همراه شویم اما باید سازمانهای دارای تشکیلات مثل صدا و سیما و مطبوعات در این زمینه مدیریت هوشمند داشته باشند. اگر ما برای بدالگوهایی که در جامعه منتشر میشود پاسخی نداشته باشیم، جامعه بلافاصله از آن الگوبرداری بد میکند و رها میشود. برای مثال زمانی که ویدئوهای مربوط به خِفتگیری منتشر میشود نهادهای مسئول میتوانند با دستگیری دزدها نسبت به این موضوع واکنش نشان دهند و از منتشرکنندگان این ویدئوها در شبکههای اجتماعی برای اطلاعرسانی تشکر کنند و همین واکنش موجب الگوبرداری مثبت میشود.»
مدتی پیش فیلمی از سرقت و حمله به علی دایی منتشر شد که دزد پس از مدتی دستگیر شد. همچنین اطلاعرسانی مهراب قاسمخانی (فیلمنامهنویس) درباره سرقت تلفن همراه دخترش در شبکههای اجتماعی منجر به دستگیری دزد گوشی شد. دستگیری سارقان شخصیتهای مطرح باعث واکنشهای بسیاری از کاربران شبکههای اجتماعی هم شد. برخی از مالباختگان با عنوان اینکه «ای کاش ما هم شخصیت معروفی بودیم تا سارق گوشیمان دستگیر میشد» برخورد با این اتفاق را تبعیضآمیز دانستند.
این جامعهشناس ارتباطات در اینباره نیز معتقد است: «همیشه یک عنصر تبعیض نسبت به دغدغههای جامعه وجود داشته اما در اینباره عنصری مثل شهرت موجب میشود ما نسبت به برخی مسائل واکنش بیشتری نشان دهیم. افکار عمومی دغدغه کمتری نسبت به افرادی که فاقد شهرتند، نشان میدهند. البته ممکن است تصویر یا ویدئویی از یک فرد عادی دست به دست شود و با جریحهدارکردن احساسات جامعه دربرگیری پیدا کند. باید به این نکته توجه کنیم زمانی الگوهای خوب یا بد قدرت عملیاتی پیدا میکنند که واکنش بهموقع و درستی به آن نشان داده شود. رسانهها باید موضوعهای کمارزشی که جامعه را دغدغهمند میکند با دربرگیری و فراوانی به موضوع ارزشمند تبدیل کنند تا موجب واکنش سازمانهای متولی شوند.»
شکری خانقاه درباره الگوبرداری مردم از شبکههای اجتماعی میگوید: «در مبحث الگوبرداری، سازمانهای متولی مسئولند و زمانی که اتفاقی میافتد یکی از سازمانهای خاص را در بر میگیرد اما در کل، سازمان خاصی وجود ندارد که نسبت به ویدئوها یا عکسهای منتشرشده در شبکههای اجتماعی واکنش نشان دهد. در واقع باید قدرت پاسخگویی ارگانهای مختلف بسیار بالا برود. به نظر میآید سازمانهای مربوطه در مقابل دغدغههایی که در جامعه وجود دارند، درد سکوت گرفتهاند که این سکوت دلایلی دارد. برخی نمیدانند باید نسبت به یک موضوع چگونه واکنش دهند و پاسخگو باشند. سکوت میتواند دلیل بیتدبیری و بیتوجهی مسئولان هم باشد. یکی از دلایل عقیمبودن سازمانها در برابر پاسخگویی به اتفاقات در شبکههای اجتماعی، روابط عمومیها هستند. باید روابط عمومیها قدرت نشاندادن واکنش را داشته باشند اما ساختار آنها بسیار سنتی و قدیمی است در حالی که شبکههای اجتماعی یکی از مسائل مدرن روز هستند که ما نمیتوانیم با تکنیکها و ساختارهای سنتی به جنگ رویدادهای مهم با سرعت بالا برویم. روابط عمومیها نیاز به پوستاندازی جدی دارند و باید بخشی از زمان خود را صرفا به تولید محتوا در شبکههای اجتماعی اختصاص دهند. فراموش نکنیم هر گونه بیتوجهی به دغدغههایی که در شبکههای اجتماعی توسط شهروندان منتشر میشود موجب الگوسازی منفی میشود.»