رضا شکاری درباره فسخ قرارداد با تراکتور گفت: دوست داشتم در تراکتور بمانم، اما مشکلی برایم پیش آمد که هرکسی جای من بود از آنجا فراری میشد. مانند رشید مظاهری و دیگران که از آنجا فراری هستند. مشکل من مردم تبریز نیست. مشکل من با خود باشگاه تراکتور است. من همیشه در قراردادهایم بندهایی میگذارم که قانونی است.
شکاری افزود: تمام شکایت مان را در سازمان لیگ کردیم. در قرارداد من مثل رشید و چند بازیکن دست برده اند. من مجبور شدم از آنجا بیرون بیایم، حتی اگر به فوتبالم هم ضرر بخورد باید بیرون میآمدم.
رضا شکاری درباره انتشار تصویر پیراهن پرسپولیس در اینستاگرام خود گفت: آن لباس را داشتم و عکس را هم خودم در اینستاگرام منتشر کردم.
رضا شکاری درباره الگوی فوتبالی اش در داخل ایران گفت: علی کریمی الگوی فوتبال داخلی ام است.
رضا شکاری درباره تشابه خودش با پیام صادقیان افزود: اتفاقا آقای علی منصوریان در این چند مدت که آمده بود به من میگفت تو پیام صادقیان قد بلندی! میخواهم پیام صادقیانی شوم که بدون حاشیه در پرسپولیس میدرخشید.
رضا شکاری گفت: شدیدا پرسپولیسی ام. پارسال که میخواستم به پرسپولیس بیایم و اتفاق نیفتاد، همه فکر میکردند به خاطر پول به تراکتور رفته ام در صورتی که قسم میخورم ۷۰۰ میلیون پایینتر از پرسپولیس قرارداد بستم. یعنی پرسپولیس پول بیشتری به من میداد، ولی طرفداران پرسپولیس فکر میکنند به خاطر پول رفتم.
شکاری افزود: همان موقع از استقلال هم پیشنهاد داشتم، بیشتر از پیشنهاد پرسپولیس! ولی اگر به استقلال میرفتم دیگر در خانه راهم نمیدادند، چون ما خانوادگی پرسپولیسی هستیم. نمیتوانم به استقلال بروم، فوتبالم هم تمام شود میروم خانه نشین میشوم، اما به استقلال نمیروم. اصلا پول برای من مهم نیست. با پرسپولیس ۱۰ ساله میبندم. فرقی نمیکند پرسپولیس چه پیشنهادی بدهد، مجانی که غیرحرفهای است، اما حاضرم برای شان بازی کنم.
شکاری درباره علت نپیوستنش به پرسپولیس در زمان ایرج عرب گفت: از روسیه که آمدم یک بار به باشگاه پرسپولیس رفتیم و با آقای عرب صحبت کردیم. ایشان اوکی را دادند و هیچ مشکلی نداشتند و گفتند فقط باید به باشگاه روبین کازان نامه بزنیم تا کارت ITC را صادر کند. رفتیم و تا پس فردا خبری نشد. زنگ زدیم، جوابگو نبودند. متوجه شدیم از آن طرف آقای آذری یا مدیر برنامهای که اسم نمیبرم به باشگاه پرسپولیس زنگ زدند و باشگاه را ترساندند که اگر مرا جذب کنند محروم میشوند.
رضا شکاری در پایان خاطرهای از تیم ملی جوانان گفت: یک بار در تیم ملی جوانان، مدیربرنامه هایم به هتل المپیک آمد و ما در هتل آکادمی بودیم. ساعت ۱۱ بود و دیر شده بود و خاموشی زده بودند. از پنجره پشتی هتل پریدم پایین و به آنجا رفتم. زمانی که برگشتم بچهها پایه بودند، ملافههای تخت را به هم وصل کردند که بالا بیایم یکهو ول شد و من داشتم با سر به کاشی میخوردم. واقعا تمام بود، چون طبقه سوم بودم، اما عارف غلامی آمد و زانویش را گذاشت تا به سرم ضربهای نخورد. واقعا شانس آوردم.