عادل عبدالمهدی، نخستوزیر پیشین عراق در این مستند با بیان اینکه پس از سفرش به پکن و بعد از هماهنگی با عربستان برای میانجیگری میان ایران و عربستان به ریاض رفته است، گفت: «با ملک سلمان پادشاه عربستان و محمد بن سلمان ولیعهد این کشور دیدار و موضوع را مطرح کردیم. آنها گفتند بسیار خب ما نامهای برای شما ارسال خواهیم کرد و تو آن را به دست طرف ایرانی برسان.»
نخستوزیر پیشین عراق پیام عربستان را پیامی خشک توصیف کرد که فاقد سلام و بسمالله بوده است و افزود: «من گفتم ارسال چنین پیامی به ایران سخت است، سعودیها گفتند نخستوزیر عراق پیام ما را ببیند و اگر ملاحظاتی دارد به ما بگوید، من ملاحظاتی که داشتم را برای آنها ارسال کردم و سعودیها نیز پیام جدیدی نوشتند، این پیام دیپلماتیکتر بود، مضامین آن تغییر نکرده بود، اما شکل پیام و برخی کلمات آن تغییر کرده بود.»
عادل عبدالمهدی در ادامه گفت: «من پیام را به دست سردار سلیمانی رساندم و او نیز گفت ما به این پیام پاسخ خواهیم داد. بعد از آن شهید سلیمانی را دیدم و به او گفتم پاسخی به من ندادید، سردار سلیمانی گفت در سفر بعدی پاسخ ایران را خواهم آورد که آن سفر، آخرین سفر بود و سردار سلیمانی در آن شهید شد.»
او در رابطه با حملات آمریکا و رژیم صهیونیستی به برخی مقرهای نظامی عراقی و هجوم مردم عراق به سفارت آمریکا گفت: «دو روز قبل از این اتفاق با دونالد ترامپ، رئیسجمهوری آمریکا تماس تلفنی داشتم. او گفت این تظاهرات در مقابل سفارت ما چیست، گفتم اینها عراقی هستند که به مسأله حمله به منطقه قائم اعتراض دارند، ترامپ گفت ایرانی هستند، گفتم خیر، همه آنها عراقی هستند و بین آنها افراد ایرانی حضور ندارند.»
نخستوزیر پیشین عراق خاطرنشان کرد: «مکالمه ما بسیار خوب بود و احتمال این وجود داشت که گفتوگوهایی را با ایران آغاز کنیم و عملیات تبادل زندانیان میان ایران و آمریکا انجام شود.»
به گفته او شرط ایران این بود که همه زندانیها یک جا آزاد شوند، اما آمریکاییها برای معلومشدن اهداف و چیزهای دیگر میگفتند ابتدا برخی از زندانیها آزاد میشوند، نه همه آنها.
عبدالمهدی یادآور شد: «در حقیقت در آن زمان آقای الکاظمی به عنوان رئیس اطلاعات به تهران رفت و با یکی از زندانیها عکس گرفت و با آگاهی ما و ایران عکسها را برداشت و عملیات تبادل زندانیان را برعهده گرفت.»
او در بخش دوم این مستند می گوید: «تقریبا ساعت یک بامداد بود که اخباری در رابطه با انفجار هواپیمایی حامل اشخاص ایرانی در فرودگاه بغداد منتشر شد، شخصی که مرا از خواب بیدار کرد، آقای الکاظمی، نخستوزیر کنونی عراق بود که با من تلفنی تماس گرفت، ما میدانستیم که سردار سلیمانی میخواهد به عراق بیاید، زیرا من روز بعد آن حادثه ساعت ۸:۳۰ صبح موعد ملاقات با سردار سلیمانی داشتم و قرار بود صبحانه را با هم بخوریم.»
او خاطرنشان کرد: «الکاظمی زمانی که با من تماس گرفت، گفت که چنین اتفاقی افتاده است، اما شک و شبهههایی وجود دارد که چه کسی در این حادثه شهید شده است. من با سفارت جمهوری اسلامی ایران در بغداد تماس گرفتم، آنها نیز اطلاعی نداشتند. تصاویری در شبکههای اجتماعی منتشر میشد، یکی از آن تصاویر انگشتر بود و من به محض دیدن آن فهمیدم که این پیکر شهید قاسم سلیمانی است.»
روایت نوری المالکی
نوری مالکی، نخستوزیر پیشین عراق و دبیرکل حزب الدعوه در مستند الرحلة الاخیرة روایت میکند: «آمریکاییها شهید ابو مهدی المهندس را یک چالش برای خود میدانستند و از زمانهای دور مسئولیت اتفاقات سفارت آمریکا در کویت و لبنان و دیگر کشورها را برعهده شهید ابومهدی میدانستند و من نمیتوانم ادعاهای آنها را تأیید یا تکذیب کنم، اما آمریکاییها او را در لیست سیاه خود قرار دادند.»
المالکی گفت: «آمریکاییها تحرکات شهید ابومهدی در عراق را رصد میکردند و ما تلاش میکردیم که او دور از چشمان آنها باشد. در اوایل اشغال عراق ابومهدی زیاد به عراق نمیآمد، زیرا نیروهای آمریکایی در عراق حضور داشتند و امنیت کشور به دست آنها افتاده بود.»
او در ادامه با اشاره به دوران سخت جنگ با داعش گفت: «در حقیقت چالشهای ما، چالشهای ایران نیز بود، زیرا در صورت سقوط عراق، ایران نیز در موقعیت سختی قرار میگرفت، حمایتهای ایران از ما، حمایت و دفاع از خود ایران، اسلام، عراق و تمام منطقه بود، زیرا اگر عراق در آن مرحله سقوط میکرد، تمام منطقه سقوط میکرد؛ نه لبنان، نه سوریه، نه اردن و نه غیره باقی نمیماندند و همه آنها به دست نیروهای افراطی و تروریستی که در سطح منطقه و جهان حمایت میشدند، سقوط میکردند. بنابراین اقدام ایران سریع بود و من در اینجا برای اولین بار اعلام میکنم که سردار سلیمانی و ابومهدی المهندس به همراه من یک فرماندهی عالی برای مقابله با چالش تشکیل دادیم و همواره نشستهایی در منزل بنده برگزار میکردیم، نقشهها و گزارشات جبههها و لیست نیازهایمان را قرار میدادیم و آنها را بررسی میکردیم.»
نخستوزیر پیشین عراق خاطرنشان کرد: «ما از ایران به صورت مستقیم اسلحه میخریدیم، وقتی از کشورهای دیگر سلاح میخریدیم بعد از 6 ماه یا یک سال برای ما میفرستادند، اما ایران اگر امروز از آنها اسلحه میخریدیم، روز بعد به دست ما میرسید و همین مسأله بود که ما را نجات داد.»
او در بخش دوم این مستند میگوید: «وقت نماز صبح بود که من تلفن همراهم را باز کردم، تصویری دیدم که مبنی بر شهادت حاج قاسم بود، تصویر یک دست و انگشتر بود و من به محض دیدن انگشتر گفتم این خبر درست است، زیرا آن انگشتر را من به حاج قاسم داده بودم.»
المالکی میگوید: «این اتفاق برای من خیلی دردناک بود، نه بهخاطر اینکه شهید سلیمانی دوست و برادر وفادار و مخلص و خاکی بود، بلکه به خاطر این بود که وجود حاج قاسم یک ضرورت بود، زیرا او به دلیل تجربه چالشهای زیاد به یک فرد مجرب و کارشناس تبدیل شده بود و میتوانست اتفاقات را به خوبی پیشبینی کند، بنابراین هدف قرار دادن او از سوی آمریکا آگاهانه بود و در حقیقت کمر مقاومت شکسته شد و تأثیرات زیادی بر اوضاع عراق گذاشت.»
در مستند الرحلة الاخیرة با اشاره به اعتراضات مردمی عراق و لبنان آمده است که سردار سلیمانی در سفر اخیرش ابتدا تهران را به مقصد دمشق ترک کرد و پس از رسیدن به دمشق بدون اینکه با مقامات سوری دیدار کند، این کشور را به مقصد بیروت و دیدار با سیدحسننصرالله، دبیرکل حزب الله لبنان ترک کرد و بعد از لبنان عازم بغداد شد که در فرودگاه توسط نیروهای آمریکایی به شهادت رسید.
روایت نعیم قاسم
شیخ نعیم قاسم، معاون دبیرکل حزبالله لبنان در این مستند تأکید میکند که تنها سیدسن نصرالله و یک مقام نظامی لبنانی از سفر شهید سلیمانی به بیروت خبر داشتند.
او میگوید برخی سفرهای سردار سلیمانی به صورت ناگهانی بود و تنها چند ساعت طول میکشید.
نعیم قاسم خاطرنشان کرد: «سیدحسن نصرالله گفت که دیدارش با سردار سلیمانی کاری نبود و مسائلی برای گفتوگو نداشتند و گویی که شهید سلیمانی برای خداحافظی آمده بود.»
روایت قیس الخزعلی
قیس الخزعلی، دبیرکل عصائب اهل الحق عراق در این مستند میگوید: «ما بر این باوریم که با توجه به امکانات و توانمندی امنیتی حزبالله، رصدکردن تحرکات سردار سلیمانی در لبنان مسأله سختی بود، با توجه به سیطره و نفوذ آمریکاییها در سوریه شهید سلیمانی در همین کشور رصد شد.»
او در بخش دیگری از این مستند میگوید: «وضعیت آسمان عراق در آن روزها کاملا غیرطبیعی بود و آمریکاییها به طور گسترده در عراق منتشر شده و کنترل را به طور کامل در دست گرفته بودند. پهپادهای آمریکایی و جنگندهها، حتی جنگندههای اف ۳۵ در بخشهای مشخصی از آسمان بغداد حضور داشتند و به سمت فرودگاه در حرکت بودند.»
در بخش دوم مستند الرحلة الاخیرة آمده است که شرکت انگلیسی «جی.فور.اس» متهم به رصد تحرکات سردار سلیمانی و ابومهدی و تسهیل عملیات ترور آنهاست و این شرکت معمولا افراد عراقی را استخدام میکند تا برای تحقق اهداف خود آنها را به کار گیرند. برخی اطلاعات نشان میدهد که یک عنصر بشری تحرکات سردار سلیمانی را به این شرکت داده و یک فرد عراقی نیز که تا این لحظه شناسایی نشده، به این مسأله متهم است.
قیس الخزعلی تأکید میکند: «شرکت انگلیسی «جی.فور.اس» که امور امنیتی فرودگاه بغداد را برعهده دارد، در بخشی از عملیات اطمینان از هدف برای انجام ترور شرکت کرد.»
او گفت: «روتین فرودگاه بغداد این است که به هنگام نشستن یک هواپیما در فرودگاه، شرکت جیفوراس باید در یک مکان مشخصی از فرودگاه حضور داشته باشد، اما تنها در آن روز و آن پرواز خودرو این شرکت انگلیسی در مکان خود حضور نیافت، بلکه دقیقا در مقابل راهپله هواپیما و محل پیادهشدن مسافران ایستاد، بنابراین این امر نشان میدهد که این شرکت مسئول انجام این مأموریت شده است.»
بر اساس این گزارش، فیلمهایی که توسط فرودگاه بغداد ضبط شده است و در این مستند پخش شد نیز این مسأله را تأیید میکند.
در بخش دوم این مستند آمده است که روایتهای مختلفی در رابطه با پهپادهایی که عملیات ترور سردار سلیمانی و ابومهدی المهندس را انجام دادند، بیان میشود؛ روایت اول میگوید که دو پهپاد آمریکایی از خاک کویت برخاستند و وارد حریم هوایی عراق شده و این عملیات را انجام دادند، اما ستاد نیروهای مسلح کویت چند ساعت بعد این خبر را تکذیب کردند. روایت دوم این است که یک پهپاد آمریکایی از پایگاه العدید قطر برخاسته و این عملیات را انجام داده، اما در بیانیه پدافند هوایی عراق آمده است که سه پهپاد آمریکایی غیرمسلح روز پنجشنبه وارد حریم هوایی بغداد شدهاند و بعد از عملیات در همان شب به سوی اردن پرواز کردهاند.
شبکه العهد در این مستند روایت جدیدی را هم مطرح میکند مبنی بر اینکه سه پهپاد آمریکایی از نوع امکیو ۹ در ساعتهای مختلف روز پنجشنبه تقریبا از ساعت ۱۰:۳۰صبح تا ۴ بعدازظهر از پایگاه عین الاسد در استان الانبار پرواز کرده و وارد حریم هوایی بغداد شدهاند و برج مراقبت فرودگاه بغداد آنها را رصد کرده است.
بنابر این روایتها احتمالا آمریکاییها به مقامات عراقی دروغ گفته و پهپادهای غیرمسلح را وارد حریم هوایی عراق و آنها را در پایگاه عین الاسد مسلح کردهاند.
روایت احمد الاسدی
احمد الاسدی، نماینده فراکسیون السند الوطنی در پارلمان عراق و یکی از اعضای الحشد الشعبی در این مستند میگوید: «پهپادهایی که عملیات ترور را انجام دادند، سه پهپاد آمریکایی بودند و از پایگاه عین الاسد برخاستند و از صبح روز پنجشنبه به مدت ۲۰ ساعت در آسمان بغداد در حال حرکت بودند و بعد از انجام عملیات ترور مستقیما به پایگاه عین الاسد بازگشتند.»
او در بخش دیگری میگوید: «هواپیمای حامل سردار سلیمانی ساعت ۱۲:۲۸دقیقه بامداد وارد فرودگاه بغداد شد و از زمان خروج سردار از هواپیما تا انجام عملیات تنها ۶ تا ۷ دقیقه طول کشید و دادههای اولیه نشان میدهد که عامل انسانی در این عملیات دست داشته و اطلاعات پرواز را داده است.»
الاسدی همچنین میگوید: «در آن شب من در بیروت بودم و یکی از برادران به نام حاج شبل همراهم بود، حاج شبل به من گفت که سردار سلیمانی به من گفته که پیراهن و تیشرت برایش بخرم، دو تیشرت و یک پیراهن برای حاج قاسم خریدیم، سپس حاج شبل گفت زشت است که برای حاج قاسم لباس بخریم، اما برای ابومهدی چیزی نبریم، بنابراین سه دست کت شلوار برای حاج ابومهدی خریدیم و خوشحال از بازار بازگشتیم و قرار بود روز بعد به عراق بازگردیم.
ساعت یک بامداد در هتل بودیم که اخباری مبنی بر انجام عملیات در فرودگاه بغداد و شهادت رئیس تشریفات الحشد الشعبی شنیدیم. من دلهره و نگرانی زیادی داشتم، زیرا مطمئن بودم که آمریکا این عملیات را برای شخصی در حد رئیس تشریفات انجام نداده است و مطمئنا هدف بزرگتری دارند، با حاج ابومهدی تماس گرفتم. تلفنش زنگ خورد، اما جواب نداد. دلهره من بیشتر شد، با یکی از محافظان او تماس گرفتم و گفت «خبری ندارم، کرم (محافظ ابومهدی) را با خودش برده و بیرون رفته است.» بنابراین داشتیم مطمئن میشدیم که ابومهدی مورد هدف قرار گرفته است، اما تا آن لحظه اصلا فکر نکردیم که حاج قاسم همراه او است. بعد از آن با تماسهایی که با الحشد الشعبی داشتیم، مطمئن شدیم هر دو شهید شدهاند.